روان

روان
من به خود نيامدم كه به خود باز روم / آنكه آورد مرا باز برد دروطنم

مختصری از وصیتنامه شهید خدابخش روان

اميد است كه اين‌سعادت‌كه‌شايستگى و لياقت آن را ندارم شامل حالم گردد و از خداوند منان مى خواهم مرا در راه خودش بميراند.
شهدای مهرماه

مختصری از زندگینامه شهید خدابخش روان

سالها بود كه در يكي از روستاهاي بخش طيبي سردسير از توابع شهرستان كهگيلويه به نام كومسي پدري پير و پريشان احوال در آرزوي داشتن يك فرزند ذكور به سر مي برد اراده خداوندي بر اين تعلق گرفت و در رمضان سال 1345فرزندي به او عنايت كرده كه نام او را صرفاً به خاطر اهميت و قداست ماه مبارك رمضان روزه گذاشتند كه بعدها به خدابخش معروف گرديد .
شهدای مهرماه

مختصری از وصیتنامه شهید خدابخش روان

ميد است كه اين‌سعادت‌كه‌شايستگى و لياقت آن را ندارم شامل حالم گردد و از خداوند منان مى خواهم مرا در راه خودش بميراند. خورشيد به حالت عجيبى به من نگاه ميكند و زمين از وجود من احساس سنگينى ميكنداز گذشته مى ترسم‌و راه آينده را در پيش دارم و دراين برهه از زمان جنگ برما تحميل گرديده است
طراحی و تولید: ایران سامانه