حاج عمران - صفحه 5

حاج عمران
به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی صورت گرفت

نقد کتاب « حاج عمران » به روایت دوربین نوید شاهد

با حضور جمعی از نویسندگان و روایان جنگ تحمیلی در اسلامشهر، کتابخانه شهید مصطفی خمینی در روز یکشنبه بیست و هفتم آبان 97 برگزار شد.
زندگی پاسدار وظیفه، شهيد «اسماعيل حسني»

شهیدی کم حرف می زد و بیشتر گوش می کرد

شهید اسماعیل حسنی، دارای خصائل منحصر به فرد بود. کم حرف می زد و بیشترگوش می کرد. فردي مؤمن، متقي بود و به امام راحل عشق می ورزید و آرزو داشت که یک بار او را از نزدیک ببیند.
شهدای ماه محرم

گلوله های کفار درد ندارند/ شهيد «محمدرضا احمدي»

خدايا از تو مى خواهم كه در مقابل گلوله هاى كفار ترسى به دلم راه ندهى و به امتحانم نكشى و هر گلوله اى كه از دشمن به من اصابت كند، به خاطر تو و اسلام عزيز و قرآن كريم دردش را تحمل خواهم كرد.
زندگی سرگرد ارتش شهيد «ميرهاشم سيد نجيب»

حراست از آسمان نيلگون ميهن اسلامي

بعد از مدتي به استخدام ارتش درآمد و دوره ها ديده و ورزيده گشت و در كار خويش تخصص يافت و در پايگاه هوايي تبريز به خدمت مشغول گشت تا از آسمان نيلگون ميهن اسلامي به حراست بپردازد.
خاطرات

خوب و فهمیده بود/شهید فریبرز سیفی

سال ۱۳۶۳ داوطلبانه خود را برای انجام خدمت سربازی معرفی نمود و به عنوان سرباز ارتش به خدمت پرداخت. پس از انجام ماه ها خدمت صادقانه، در جبهۀ حاج عمران بر اثر اصابت ترکش توپ دشمن به شهادت رسید. ...
انتشار همزمان با سالروز شهادت

گذری بر زندگینامه و وصیت نامه شهيد حسين آقا بيگي

نهم آبان 1325، در شهرستان تربت‌حيدريه به دنيا آمد. پدرش عبدالله و مادرش فاطمه نام داشت.
انتشار همزمان با سالروز شهادت شهيد حبيب الله اله دوست

همين لباس آغشته به خون من لباس دامادى من است

مادر مهربانم، هر گاه به ياد من افتادى براى من گريه و زارى مكن بلكه براى مظلوميت اسلام گريه كن كه از هر سو مورد تهاجم ابرقدرتها قرار گرفته است.
انتشار همزمان با سالروز شهادت

گذری بر زندگینامه و وصیت نامه شهيد سيد حسن حسيني

ه عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. دهم شهریور 1365، در حاج‌عمران عراق به شهادت رسید.
انتشار همزمان با سالروز شهادت

تصاویر منتشر نشده از شهيد حبيب الله رضايي

بیست و پنجم اسفند 1339، در روستای زروند از توابع شهرستان نیشابور دیده به جهان گشود
انتشار همزمان با سالروز شهادت شهيد احمدرضا بهرامي

راهى که آگاهانه انتخاب کردم

براساس شناختى كه داشته‌ام به جبهه حق عليه باطل اعزام شدم تا بتوانم به نداى خمينى كبير، حسين زمان پاسخ گفته باشم
شهدای شهریور

مختصری از زندگینامه شهیدکورش رمضانی

شهيد در سال 1347 در شهرستان گچساران به دنيا آمد . ايشان اخلاقي فوق العاده داشتند و نسبت به دوستان و اقوام و مردم رفتاري بسيار خوب و مهربان داشتند.
انتشار همزمان با سالروز شهادت

نقش شهید کاوه در تیپ ویژه شهدا

شهید محمود کاوه سال 1340 هـ .ش در مشهد در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت وطهارت (علیهم‌السلام) متولد شد. پدرش که از کسبه متعهد به شمار می‌رود، دردوران ستمشاهی و اختناق، با علما و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیت اللهخامنه‌ای (مدظله‌العالی) و شهیدان هاشمی‌نژاد و کامیاب ارتباط داشت
سرباز ارتش

نگاهی کوتاه به زندگی سرباز شهيد «لطيف خداوردي لو»

به دنبال يك عمر تلاش و مجاهده در راه في سبيل ا... در یازدهم شهریورماه سال 1362 در منطقه حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش شربت شهادت نوشيد.
در سالروز شهادت منتشر می شود؛

چند روایت از شهید «عوض حمزه پور»؛ تا محرم پیکرم باز می گردد

آن روز به دست و پاي خود حنا گذاشت و به مادر گفت: مادر جون من مي روم شايد برگشتي در كار نباشد اگر نيامدم حلالم كن اگر آمدم تا محرم مي آيم و گر نه پیکرم در محرم خواهد برگشت. محرم همان سال خبر شهادت ايشان را به خانواده دادند اما از پیکر ايشان خبري نشد اين طور كه دوستان ايشان مي گفتند نتوانسته بودند پیکر ايشان را به عقب برگردانند. يك سال برادر بزرگش اكثر مناطق جنگي را گشته تا بتوانند پیکر ايشان را بیابد تا اینکه در محرم سال بعد پیکرش به آغوش خانواده بازگشت.
در سالروز شهادت منتشر می شود؛

«بوی خوش شهادت» در نامه شهید «حسین اسماعیلی عقدا»

آري! اين است روحيه رزمندگان اسلام و اين مقدار خاك همان خاك قتلگاه اي است كه انصارامام حسين ابن علي (ع) كه برايتان مي فرستم كه دردستهايتان بفشاريد و آنرا ببوئيد. چه بوی خوش شهادت مي دهد! آيا ما لياقت اين را نداريم كه شهيد شويم و آيا آنها مگر پدر و مادر نداشتند كساني بودند كه در شب عروسي به اينجا آمدند و خون پاكشان را ريختند.
خاطره ای خواندنی به روایت از شهید «حسین اسماعیلی عقدا»؛

تیر خلاصی و صدایی آشنا

خوشحال شدم با صداي گلوله به حال خودم برگشتم مثل اينكه عراقي ها تير خلاص به مجروحين مي زدند و من احساس خفگي مي كردم و مشکل تنفسي داشتم...به علت سختي و خونريزي زياد شهادتين خودم را خوانده بودم مثل آنكه فرداي آنروز بچه ها به عراقي ها پاتک زده بودند و آن منطقه را پس گرفته بودند و جهت پاكسازي تمام كشته ها را پشت كاميون و آمبولانس مي انداختند و به عقب مي بردند همين كه بالاي سرمن آمدند جنازه را كه از روي من برداشتند يكي از آنها گفت: اين كشته كه معلوم نيست ايرانيست يا عراقي نارنجك دارد.
در سالروز شهادت «حسین اسماعیلی عقدا» منتشر می شود؛

خاطره جالب و خواندنی؛ «مهمان مار» در جزیره مجنون

دوباره به سنگر برگشتم و به مار گفتم: ما امشب مهمان تو هستيم و اصلأ با ما كاري نداشته باش. بعد از چند دقيقه مار مثل اينكه از خواب بيدار شده باشد كشان كشان از سنگر بيرون رفت و سنگر را براي ما خالي كرد و ما كه خيلي گرسنه و تشنه بوديم ترس از مار را فراموش كرديم و دو نفر خوابيدند و من كشيك دادم.
در سی و دومین سالگرد شهادت منتشر می شود؛

امداد غیبی که در شب عملیات به کمک غواص ها آمد

شب عمليات بود لكه هاي ابر كم و بيش درآسمان ديده مي شد همه دعامي كردند كه باران بيايد تا سرو صداي غواصان در ميان باران گم شود و دشمن بويي نبرد. به خدا قسم! چند دقيقه ازحركت بچه ها از اروندرود نگذشته بود كه ابري بالاي سر ما قرار گرفته و باران شروع به باريدن كرد. باد هم كه از طرف خدا مأموريت يافته بود شروع به وزيدن كرد. برادران به ماگفته بودند حتي نفس كشيدن هم دشمن را متوجه خودمان مي سازد. آب به تلاطم افتاد.
در سی و دومین سالگرد شهادت «محمد خاکی فیروز» منتشر می شود؛

روزهایی که با «گردان تخریب» گذشت

شب دوشنبه پنجم خرداد ماه 1365، ساعت 30: 10 كه با برادران به طرف سنگرها حركت كرديم عده اي از برادران بابرانكارد و با دست مين ها را بردند و با تقسيم بندي خوبي كه شده بود كارها بهتر از ديشب انجام شد و كار در اين قسمت هم با اطمينان خاطر به پايان رسيد.

مروری بر زندگی نامه شهید نقی پاکزاد

شهید نقی پاکزاد در تاریخ 1318/12/8 در روستای کنگاور از توابع شهرستان کرمانشاه دیده به جهان گشود ، سال 1345 ازدواج کرد و صاحب 2 پسر و 1 دختر شد ، وی به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در نهایت در تاریخ 1362/5/19 در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش آسمانی شد.
طراحی و تولید: ایران سامانه