خاطرات - صفحه 26

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات
شهدای بهمن
مقداري ميوه برداشتيم ايشان برنداشت به ايشان گفتم چرا نمي خوري گفت اين دوميوه سهمیه مرا بگيروبخور ومن اصلاً حوصله خوردن ميوه را ندارم.
کد خبر: ۴۴۸۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶

محمدحسین گفت: از بی حجابی بدم میاد. آخه خانم معلّمها حجابشون رو رعایت نمیکنن. مگه خداوند تو قرآن نگفته آدمهای بدحجاب رو دوست نداره؟ پس چرا اینها حجابشون رو رعایت نمیکنن؟!
کد خبر: ۴۴۸۰۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۵

در حال امر به معروف بوديم که با جواني معتاد برخورد کرديم. مدتي با او حرف زد و بالاخره جوان رضايت داد اعتيادش را ترک کند، فرداي آن روز به منزل آن جوان رفت...
کد خبر: ۴۴۷۶۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۶

سردار شهید حسین سعیدی پور
شهید حسین سعیدی پور، يكم شهريور 1345، درروستاي فین از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش علی، بنا و معمار بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز اول متوسطه در رشته عمران بود. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. سوم بهمن 1365، با سمت معاون اطلاعات و عملیات در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دارالسلام کاشان واقع است.
کد خبر: ۴۴۷۳۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۲

معرفی کتاب؛
کتاب " بر بلندای کورک " خاطرات سردار سرتیپ دوم پاسدار رضا شاهویسی توسط آذر آزادی نگارش و تدوین شده است.
کد خبر: ۴۴۷۳۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۲

خاطرات جهادگران استان کرمان؛
يكي از بچه ها كه بدخواب شده بود، با لحن غضب آلودي گفت: خدا لعنتت كند صدام ! تو روز و شب حاليت نيست، بابا ساعت يازده شب است، بگير بخواب، فردا هر غلطي خواستي بكن!
کد خبر: ۴۴۷۱۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۹

وقتی به اردوگاه رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم دیدیم سربازان بعثی در دوطرف ایستاده بودند و برای ما کوچه باغ درست کرده بودند ، همه کابل به دست و آماده زدن یک طنابی را هم همان اول راه دونفری از دوطرف گرفته بودند که روی زمین پهن بود ، را از یک طرف به جلو هل می دادند و همین که کسی پایش را از بالای طناب می خواست رد کند ، طناب را از دو طرف چنان می کشیدند که پاهایشان به طناب گیر می کرد و به زمین می خورد بعد هم شروع به زدن می کردند.
کد خبر: ۴۴۶۷۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۵

خاطراتی از زبان فرمانده شهید در عملیات کربلای 5؛
شهید حجت الله احمدی روزبه در خاطرات ش می گوید: با خود فکر کردم که تا چند لحظه دیگر اسیر می شوم و چون زخمی هستم آن ها با یک تیر مرا خلاص می کنند. زمانی که چشم باز کردم، در بیمارستان شهید کامیاب مشهد بستری بودم. آری امام رضا ( ع ) در آن لحظات حساس نیز آرزوی مرا برآورده کرد و آن شب به زیارت امام رضا ( ع ) رفتم.
کد خبر: ۴۴۶۷۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۴

برای اینکه مطمئن شوم عاقلانه تصمیم می گیره، گفتم: چون دفتر آماده به خدمت سربازی نگرفتی، این جبهه رفتنات جزء سربازیت حساب نمی شه.موسی لبخندی زد و گفت : مطمئن باشید جایی حساب می شه که از سربازی خیلی بالاتره.
کد خبر: ۴۴۶۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۳

خاطرات شهید اکبر فریدونی از زبان یکی از دوستانش؛
شهید بزرگوار در گوشه ای آتشی را روشن کرده و نزدیکتر رفتم که دیدم ایشان خطاب به خودش که قسمتی از دستش را روی آتش گذاشته می گوید تو که تحمل حرارت این مقدار آتش را نداری چگونه می خواهی حرارت آتش جهنم را تحمل نمایید.
کد خبر: ۴۴۶۶۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۲

خاطراتی از شهید احمد امی
پیروزی، این کلمه ای است که مردم بعد از سالها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند. بعد از 2روز مبارزه سخت بین گارد جاویدان و سربازان نیروی هوایی که مردم به آنها کمک می کردند بسیاری از سربازان و مقامات ارتش به مردم پیوستند و چند پادگان و پاسگاه پلیس به دست مردم افتاد .
کد خبر: ۴۴۶۱۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶

نشستيم و در مورد شرايط عقد و ازدواج و مهريه و خريد صحبت کرديم . ناگهان چشممان به آقا داماد افتاد . بدون توجه به همه‌ي اين حرف ‌ها مقابل تلويزيون نشسته بود و به سخنان حضرت امام (ره) گوش سـپرده بود و با صداي بلند گريه مي‌کرد .
کد خبر: ۴۴۶۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۲

جانباز محمدمهدی موحدیان متولد سال 1346 فرزند ابوالقاسم در سال 1366 در سن ا6 سالگی وارد جبهه نبرد حق علیه باطل گردیده و بعد از حضور فعال در چندین عملیات در سال 1367 در عملیات کربلای 5 از ناحیه کمر مجروح و قطع نخاع شده است
کد خبر: ۴۴۵۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱

خاطراتی از شهید داود خاکساری
بیایید هر سه نفر این انار را بخوریم .چون این انار برروی قبرشهید بوده و برای او خیرات شده حتما متبرک و متشرف است و هر کس از آن تناول کند، شهید می شود
کد خبر: ۴۴۵۶۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

مروری بر خاطراتی از شهید محمد امینی
سرباز شهید محمد امینی فرزند محمود علی در هیجدهمین روز آخرین ماه پاییز سال 1346 در خانواده مذهبی و سنتی در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را تا نیمه های سال دوم متوسطه در هنرستان در رشته مورد علاقه اش رشته برق و الکترونیک ادامه داد محمد به رشته تحصیلی خود به قدری علاقمند بود که در اوقات بیکاری به سیم کشی ساختمانهای در حال ساخت می پرداخت که با توجه به ؟؟؟ کف دستانش زخم بود. محمد علیرغم من کمش در اوایل جنگ تحمیلی عضو بسیج مسجد محل بود که اکثر شب ها به همراه دوستانش به گشت شبانه می پرداخت با توجه به اینکه خانواده به تحصیلی وی اهمیت زیادی قائل بودند و معتقد بودند که تحصیل برای دانش آموزان در اولویت قرار دارد محمد تمام این کارها را پنهانی و دور از چشم آنها انجام می داد زمانیکه چند تن از همکلاسیها و معلم های هنرستان محل تحصیل محمد به جبهه اعزام و به شهادت رسیدند محمد تصمیم به ترک تحصیل گرفت و در پاسخ به سوال اطرافیان می گفت خون من ؟؟؟ کدام از اینها رنگین تر نیست اگر امثال من این کاررا نکنند دشمن تا خانه های ما رده پیدا می کند و خودرو جهت اعزام به خدمت مقدس سربای معرفی کرد در تاریخ 25/8/65 به عجب شیر و بعد به نقده و پیرانشهر و حاج عمران اعزام شد و در تاریخ 13/11/66 در منطقه حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۴۵۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱

فرمان جلیلیان، از پرسنل اتاق عمل بیمارستان 520 ارتش می گوید: زخمی زیادی را به بیمارستان آورده بودند. جوانی بود که دو دست و دو پایش را قطع و چشمش را هم تخلیه کردیم. تمام بدنش از بین رفته بود. نمی شد کاری برایش کرد اما ما تلاشمان را کردیم. شکم و قلبش زیاد آسیب ندیده بود، اما دست ها و پاهایش نابود شده بودند.
کد خبر: ۴۴۵۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴

خاطرات سردار شهیدعلی معمارحسن آبادی
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

خاطرات سردار شهید علی معمار
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹

سردار شهید علی معمار
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸

سردار شهید علی معمار حسن آبادی
شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
کد خبر: ۴۴۴۸۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸