خاطره ای از شهید موسی کاتبی از زبان مادرش
۱۳/مرداد/۱۴۰۴
۰۴:۰۵
فا
فارسی
English
العربیة
خانه
اخبار
اسناد
عکس
فیلم
کتاب و ادبیات
پژوهش
ویژه نامه ها
شاهد الکترونیک
استانها
موزه شهدا
جستجوی شهدا
بخش ویژه «شهدای غریب»
تفال به وصایای شهدا
خاطره ای از شهید موسی کاتبی از زبان مادرش
خاطره ای از شهید گرانقدر از زبان مادرش
وقتی از بیمارستان می آمد اول پیش من می آمد بعد به خانه اش می رفت
گفت: من می خواهم بروم اگر من نروم ،برادرانم هم نمی روند ،آنها هم اگر نروند همسایه ها هم نمی روند و آنوقت هیچ کس نمی رود و دیگر هیچ! اما اگر من رفتم دیگران هم می روند .
تازهها
از شهادتی که امضایش را حضرت رقیه (س) زد، تا زیارتی که ابدی شد
طراحی و تولید: ایران سامانه