در سالروز شهادت شهید «عباس صادق زاده» منتشر می شود؛
بسيار بچه پاكي بود يعني طوري بود كه ما واقعاً مادر و پسر نبوديم، عاشق همديگر بوديم...همه بسیجی ها آمده بودند و هرجایی را نگاه می کردم، عباس را می دیدم. در مراسم عباس اصلا نتوانستم گریه کنم.حس می کردم زنده است و گریه برایش بیهوده بود. من با عباس حرف می زنم و او هم خيلي راحت جواب مرا ميدهد. الان هم هر وقت گرفتاري و مشكلی داشته باشم ميروم سر مزارش احساس ميكنم كه زنده است. باهاش حرف ميزنم. صحبت ميكنم. مشكلم را ميگويم و مشكلم هم حل ميشود.