به مناسبت سی و یکمین سالگرد شهادت
شهید سلطانعلی حیدری فرزند شیرعلی حیدری و زینب سرگزی در تاریخ دوم دی 1342 دیده به جهان هستی گشود. زادگاهش در روستای گل چشمه از توابع آزادشهر بود. فرزند دوم خانواده ی حیدری و دارای چهار خواهر و دو برادر بود...
نوید شاهد گلستان؛ دل شهید جنتی است که ملائک بدان غبته می خوردند آری جنتی که جز حضور دائم چیزدگری نیست (وعند ربهم یرزقون )

سیره پژوهشی «شهید سلطانعلی حیدری»

سیره پژوهشی «شهید سلطانعلی حیدری»

شهید سلطانعلی حیدری فرزند شیرعلی حیدری و زینب سرگزی در تاریخ دوم دی 1342 دیده به جهان هستی گشود. زادگاهش در روستای گل چشمه از توابع آزادشهر بود. فرزند دوم خانواده ی حیدری و دارای چهار خواهر و دو برادر بود.

پدر کشاورز بود و مادر خانه دار در خانواده ایی گرم و صمیمی زندگی می کرد و دوران کودکی را که گذارنید. دبستان و راهنمایی را در مدارسی در شهرستان رامیان روستای توران فارسی با معدل بالا و سعی و تلاش واقعی سپری کرد بر خورشید با اطرافیانش با مهربانی و عطوفت به همراه بود.

هیچگاه عصابی نمی شد و بر سر کسی بلندتر حرف نمی زد در کشاورزی به پدرش کمک می نمود. سلطانعلی درخت کاری را بسیار دوست داشت و همیشه دور تمام زمین شان را درخت می کاشت و گاهی با چوب درهای کوچک و خانه های چوبی می ساخت.

سیره پژوهشی «شهید سلطانعلی حیدری»

کمک به اطرافیانش خصوصاً به مادرش برایش سرگرمی لذیذی بود. او همچو دختری به دور مادر می چرخید و کارهای مادر را با دقت و وسواس انجام می داد. هر گاه به سرزمین های کشاورزی می رفت، تا کارش را به اتمام نمی رساند.

به خانه بر نمی گشت. سلطانعلی ائمه را بسیار دوست داشت در ایام محرم همیشه زنجیر به دست راهی صف های عزاداری آقا امام حسین می شد.

در شب نهم محرم هر سال که خانواده خرجی در راه امام حسین به مردم می دادند. کمک می کرد سلطانعلی از به شهادت رسیدن هموطنانش بسیار غمگین و عزادار می شد.

و بلاخره روزی راهی جبهه شد و با یگان اعزامی ارتش قدم به خاک مقدس جبهه گذاشت. تا از ناموسش و اسلامش دفاع کند. هر بار که به مرخصی می آمد با وجود ناراحتی های بوجود آمده در جبهه آنها را در دل می ریخت و وقتی به خانواده اش می رسید چهره اش را بشاش نشان می داد.

تا از فرصتی که نزد خانواده اش است آنها لذت ببرند. همیشه نیمه شب به خانه می رسید و خانواده اش را با آمدنش غافلگیر می نمود.

هر وقت به مرخصی می آمد سریع مرغی را می کشت و تمیز می کرد و می پخت و برادران و خواهرانش را صدا می زد، تا با هم برسر یک سفره غذایی با خاطره بخورند به مادر اجازه کار کردن نمی داد، خودش همه را دقیق و مرتب انجام می داد.

وقتی می خواست دوباره به جبهه برگردند. کت و کافشن تمیز و نواش را به همراه می برد تا با دوستانش تعویض کند. و لباسهای کهنه آنها را برای خود گیرد.

سیره پژوهشی «شهید سلطانعلی حیدری»

شهید فردی بسیار بخشنده و مهربان بود و همه در جبهه دوستش می داشتند. در جبهه سلطانعلی خودش هنوز دچار سم شیمیایی نشده بود. او رفت تا به دوستش که شیمیایی شده بود کمک کند.

او را در بغل گرفت. تا از مناطق شیمیایی دور کند. در اکسیژن دادن دهان به دهان خودش هم شیمیایی شد، محل شهادتش در سومار اتفاق افتاد. چندین روز را در بیمارستان بود ولی در تاریخ هجدهم دی 1365 جان به جان تسلیم شد و به شهادت رسید.

خانواده و اهالی و آشنایان برایش مراسم سوگواری بر پا کردند و پیکرش را در گلزار شهدای شهرستان آزادشهر به خاک سپردند. روحش شاد...

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات استان گلستان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده