زندگینامه شهید والامقام رمضانعلی وفایی
دوشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۳:۳۳
او ميگفت مادر وقتي براي شناسايي ميرويم ما خيلي به عراقيها نزديك ميشويم و صداي آنها را ميشنويم دعا كن كه ما پيروز شويم. و راه كربلا براي شما باز شود
شهيدرمضانعلي وفايي در سال يكهزار و سيصد و چهلوچهار هجري شمسي در خانوادهاي نسبتاً مذهبي در شهرستان آشتيان ديده به جهان گشود. وي پس از گذراندن دوران كودكي خود وارد دبستان گرديد و تا كلاس پنجم ابتدايي به تحصيل مشغول شد.
وي پساز گذراندن دوران ابتدايي ديگراز رفتن به مدرسه خودداري كرد و به كار و فعاليت نزد پدر مشغول شد. وي پس از گذراندن دوران نوجواني تصميم گرفت براي دفاع از سرزمين و ناموس خود به جبهه برود. سرانجام رمضانعلي پس از گذراندن دوران آموزش نظامي عازم شهر باختران شد و در منطقه عملياتي سومار در گروه شناسايي مشغول انجام وظيفه شد. رمضانعلي جواني خوشرو و خوشاخلاق بود. دوستان و اطرافيان و خانواده شهيد، از اخلاق خوش رمضانعلي خيلي ياد ميكردند. مادر رمضانعلي ميگويد از صورت پسرم گل ميباريد او هميشه خندان و هوشرو بود. وي جواني اقتصاددان بود. از اسراف بدش ميآمد و هيچگاه پدرومادر را براي خواستههاي خود به زحمت نميانداخت. او به پدر و مادرش خيلي احترام ميگذاشت و در كارها به پدر كمك فراوان ميكرد به طوري كه اطرافيان ميگفتند اين جوان نميگذارد كمر پدرش خم شود. رمضانعلي وقتي به مرخصي ميآمد دنبال مادر ميگشت و دوست داشت زماني را كه به مرخصي آمد. در كنار مادر سپري كند و حتي شبها در اتاقي كه مادر ميخوابيد او هم در همان اتاق ميخوابيد.
رمضانعلي در مدتي كه در جبهه حضور داشت فقط 1بار موفق شد به ديدن خانواده بيايد وي در همان يكبار از مادر ميخواست كه براي تمام رزمندهها دعا كند او ميگفت مادر وقتي براي شناسايي ميرويم ما خيلي به عراقيها نزديك ميشويم و صداي آنها را ميشنويم دعا كن كه ما پيروز شويم. و راه كربلا براي شما باز شود. رمضانعلي بعد از ديدار خانواده و رفتن به جبهه سرانجام پس از مدت كوتاهي بر اثر بمباران هوايي در حال حمام كردن با دوستان در منطقه سومار به شهادت رسيد.
اكنون پس از گذشت سالها كه از شهات رمضانعلي ميگذرد مادر شهيد هنوز نگاهش به در دوخته شده كه خبري از عزيزش برايش بياورند.
منبع: مرکزاسنادبمیادشهیدوامورایارگران تهران بزرگ
وي پساز گذراندن دوران ابتدايي ديگراز رفتن به مدرسه خودداري كرد و به كار و فعاليت نزد پدر مشغول شد. وي پس از گذراندن دوران نوجواني تصميم گرفت براي دفاع از سرزمين و ناموس خود به جبهه برود. سرانجام رمضانعلي پس از گذراندن دوران آموزش نظامي عازم شهر باختران شد و در منطقه عملياتي سومار در گروه شناسايي مشغول انجام وظيفه شد. رمضانعلي جواني خوشرو و خوشاخلاق بود. دوستان و اطرافيان و خانواده شهيد، از اخلاق خوش رمضانعلي خيلي ياد ميكردند. مادر رمضانعلي ميگويد از صورت پسرم گل ميباريد او هميشه خندان و هوشرو بود. وي جواني اقتصاددان بود. از اسراف بدش ميآمد و هيچگاه پدرومادر را براي خواستههاي خود به زحمت نميانداخت. او به پدر و مادرش خيلي احترام ميگذاشت و در كارها به پدر كمك فراوان ميكرد به طوري كه اطرافيان ميگفتند اين جوان نميگذارد كمر پدرش خم شود. رمضانعلي وقتي به مرخصي ميآمد دنبال مادر ميگشت و دوست داشت زماني را كه به مرخصي آمد. در كنار مادر سپري كند و حتي شبها در اتاقي كه مادر ميخوابيد او هم در همان اتاق ميخوابيد.
رمضانعلي در مدتي كه در جبهه حضور داشت فقط 1بار موفق شد به ديدن خانواده بيايد وي در همان يكبار از مادر ميخواست كه براي تمام رزمندهها دعا كند او ميگفت مادر وقتي براي شناسايي ميرويم ما خيلي به عراقيها نزديك ميشويم و صداي آنها را ميشنويم دعا كن كه ما پيروز شويم. و راه كربلا براي شما باز شود. رمضانعلي بعد از ديدار خانواده و رفتن به جبهه سرانجام پس از مدت كوتاهي بر اثر بمباران هوايي در حال حمام كردن با دوستان در منطقه سومار به شهادت رسيد.
اكنون پس از گذشت سالها كه از شهات رمضانعلي ميگذرد مادر شهيد هنوز نگاهش به در دوخته شده كه خبري از عزيزش برايش بياورند.
منبع: مرکزاسنادبمیادشهیدوامورایارگران تهران بزرگ
نظر شما