پیکر پاک او هرگز به خانه اش باز نگشت و تنها یاد و نام پر افتخارش در دل ها ماند
محمد عسگری قهی در سال 1335 در یکی از محله های تهران دیده به جهان گشود. او دوران طفولیت را در یک خانواده مومن و تحت تربیت مذهبی گذراند. در سن 5 سالگی شروع به آموختن قرآن کرد و با استعدادی که داشت خیلی زود قرآن را فرا گرفت.
دوران تحصیل:
محمد پس از ورود به دبستان، دوران ابتدایی را با موفقیت پشت سر نهاد. اما در دبیرستان، مشکلات اقتصادی خانواده او را از درس خواندن باز داشت و محمد ناچار شد در سال دوم، دبیرستان را ترک کند و برای یاری رساندن به خانواده به سراغ شغلی برود.
روحیات:
محمد فردی دلسوز و مهربان بود و تا آنجا که می توانست چه از بعد معنوی و چه از نظر اقتصادی به مردم کمک می کرد. به پدر و مادرش احترام فراوان می گذاشت و با سعی و تلاش در جهت رفاه حال آنان می کوشید.
سربازی:
او در 18 سالگی برای خدمت سربازی اعزام شد و تمام مدت سربازی را در پادگان «نوژه» همدان گذراند. در این دوران چیزهای بسیاری آموخت و نسبت به جامعه و رژیم حاکم بر آن دقیق تر شد. او در آن روزها زمزمه هایی را شنید که نوید انقلاب بزرگی را می دادند.
ازدواج و انقلاب:
پس از اتمام سربازی، عسگری به خانه پدری بازگشت و ازدواج کرد. ازدواج او همزمان با شروع حرکت های انقلابی مردم بر ضد رژیم شاهنشاهی بود. محمد که از چند سال قبل منتظر انقلاب بود مشتاقانه به صف انقلابیون پیوست و با شرکت در تظاهرات و پخش اعلامیه و نوارهای امام خمینی (ره)، وفاداری خود را به امام و انقلاب نشان داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عسگری به عضویت سپاه پاسداران درآمد و به مقابله با ضدانقلاب پرداخت. با شروع درگیری در کردستان به همراه دکتر چمران به شهر پاوه اعزام شد. پاوه مظلوم و بی دفاع زیر رگبار گلوله دشمنان به خون نشسته بود. عسگری از همان بدو ورود به پاوه درگیر نبردی سخت شد. در جریان درگیری او از ناحیه پا مجروح گردید و دوستانش او را به بیمارستان پاوه انتقال دادند.
جنگ در پاوه شدت می گرفت و محمد با اندوه نظاره گر شهادت دوستانش بود. از اینکه نمی توانست در آن لحظات حساس به یاری دوستانش بشتابد اشک در چشمانش حلقه می زد و برای پیروزی آنها دست به دعا بر می داشت.
شهادت:
سرانجام
مقاومت شهر در هم شکست و بیمارستان پاوه در تاریخ 26 مرداد سال 1358 به تصرف عوامل
دمکرات و کومله درآمد. تا عسگری در روی تخت بیمارستان، با بدنی مجروح، مظلومانه به
دست عناصر خود فروخته به شهادت برسد. پیکر پاک او هرگز به خانه اش باز نگشت و تنها
یاد و نام پر افتخارش در دل ها ماند. از شهید محمد عسگری قمی پسری به یادگار مانده
است که
می خواهد یاد پدر جوان و دلیرش را زنده نگه دارد.