از تهدید توسط منافقین تا شهادت با گلوله مستقیم
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید علي آقاباقری، سوم شهریور 1311، در شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اسماعیل و مادرش فاطمه نام داشــت. تا پایــان دوره ابتدایی درس خواند. بزاز بود. ســال 1338 ، ازدواج کرد و صاحب چهار پســر و سه دختر شــد. دوازدهم مرداد 1360، در نارمک تهران توســط ســازمان مجاهدین خلق (منافقین) مورد ســوءقصد قرار گرفت و به شــهادت رســید. مزار او در بهشت زهرای همان شهرستان واقع است.
شهید علی آقاباقری در کودکی از نعمت وجود مادر محروم شد و تحت سرپرستی پدر، که کشاورزی رنجدیده و دردمند بود پرورش یافت. چندی در مکتب خانه به یادگیری قرائت قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت و در حالی که به پدرش در امر کشاورزی کمک می کرد در مساجد و مجالس مذهبی هم فعالانه شرکت نمود. او پس از طی دوران خدمت سربازی به زادگاه خویش بازگشت و در کارگاه شربافی مشغول کار شد.
کسب و کار
وی در سن بیست و پنج سالگی تشکیل خانواده داد. پس از مهاجرت به تهران به مشاغل مختلفی از جمله اغذیه فروشی، قنادی و ... روی آورد تا اینکه سرانجام در سال 1354 توانست تغییر شغل داده و در زمینه فروش قماش به کسب و کار پردازد.
وی در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران دست به تشکیل جلسات قرآن و معارف اسلامی زد و در تهذیب اخلاق خود و ارشاد دیگران تلاش نمود. شهید علی آقاباقری، پس از پیروزی انقلاب و با فرمان امام امت مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی، فعالیت های خود را در چارچوب وظایف و مسئولیت های آن متمرکز نمود.
داستان ترور
همواره به اسلام و امام امت عشق می ورزید و با تمام وجود حاضر به فداکاری در راه حفظ و تداوم انقلاب اسلامی بود؛ به نحوی که بارها مورد تهدید منافقین قرار گرفت. سرانجام در تاریخ دوازدهم مرداد 1360، دو تن از منافقین تروریست که سوار بر اتومبیل سرقتی بودند، با شناسائی قبلی، به محل کارش مراجعه می نمایند و پس از ورود به داخل مغازه با شلیک گلوله ای به سمت قلب وی بلافاصله از محل می گریزند. در اثر این اقدام ناجوانمردانه برادر آقاباقری لحظاتی بعد به فیض عظمای شهادت نائل می گردد.
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
* نوعی پارچه که در منطقه کردنشین بیشتر استفاده می شود