آنچه بر من در این چند روز گذشت...
پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۷:۰۵
شهید "محمد بستان منش نیک" در نامه اش از جبهه، برای خانواده اش از هر آنچه که در آن مدت برایش رخ داده بود می نویسد؛ از حضور در مراسم تجلیل شهدا و سفر کاری به اصفهان تا همین فرصتی که برای نامه نوشتن یافته بود.
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید محمد بستان منش نیك، بيستم آبان 1340، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش داود و مادرش، حشمت نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته مکانیک درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. نهم آبان 1363، با سمت مسئول مديريت داخلي در دیواندره بر اثر انفجار مین شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
متن نامه؛
خدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض می نمایم؛ امیدوارم که حالتان خوب باشد، همواره پیرو خط امام باشید و سایه شما همیشه بالا سر ما باشد. دعای شما همیشه زبان راه ما باشد. باری اگر از احوالات اینجانب حقیر خواسته باشید، به حمدلله خوب هست، خیلی خوب هستم و دعا گوی شما پیوسته می باشم.
پدر و مادر عزیزم، اگر از اوضاع و احوال این خط از کشور عزیزمان بخواهید، به شکر خداوند متعال منطقه ی خیلی آرام و ایمنی می باشد، شکر خدا ضد انقلاب عموماً در منطقه سرکوب شده است و فعلاً این منطقه ساکت مانده و هیچ عملیاتی در پیش نداریم ولی منطقه را نیز نمی توان خالی کرد.
پیرو نامه قبلی که برای شما نوشته بودم برای شما گفته بودم که ما در خط مقدم این جبهه مستقر هستیم و الان که این نامه را برای شما می نویسم ما به عقب برگشته ایم و در گردان هستیم.
چندی پیش چند نفری از گردان را انتخاب کردند و برای تشییع پیکر فرماندارانی که در عملیات هایی که می دانید شهید شده بودند، به اصفهان بردند. من نیز یکی از آن ها بودم که برای تجلیل از این شهیدان به اصفهان رفتند. جای همگی شما خالی که خیلی در آنجا یاد شما کردم. همانطور که می دانید حدود پنج سالگی به اصفهان رفته بودم؛ دوباره در آنجا خاطرات را زنده کردم و پیش خودم گفتم ای کاش کنار هم و با هم به این مسافرت می رفتیم.
فردای آن روز به گردان برگشتیم. الان که در اینجا هستم، فرصت پیدا کردم یک چند خطی خرچنگ قورباغه برایتان بنویسم. باید بگویم که بخاطر مسئولیتی که جدیداً به گردن من نهاده اند، نمیتوانم که موقعی به مرخصی بیایم؛ زیرا مدیریت داخلی گردان به من محول شده است و نمی توانم گردان را به این زودی ترک کنم، مجبورم که بمانم. انشاالله در اولین فرصت برای شما تلفن خواهد زد یا اینکه در اولین فرصت به مرخصی خواهم آمد.
خدمت مژگان خانوم و محبوبه خانوم سلام عرض می کنم. امیدوارم که در درس های شان موفق باشند؛ خلاصه بدون چون و چرا قبولی امسال را بگیرند. از قول من به همگی فامیل سلام برسانید. انشاالله در مرخصی، خدمت خواهم رسید و از نزدیک ملاقاتشان خواهم کرد.
همگی شما عزیزانم را به خدا می سپارم و امیدوارم که هر چه زودتر با دیدار شما روحیه خود را تجدید کنم.
خداحافظ
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ
نظر شما