علی فرعون، تکاور کرد
دوشنبه, ۰۷ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۵۸
خاطراتی را که در کتاب علی فرعون، تکاور کرد می خوانید، سال ها پس از شهادت علی نجفی توسط دوستان و یاران ایشان بازگو شد و به همت حسن نوری که در بین یاران اردوگاه موصل به (زید) شهرت دارد جمع آوری و به نگارش درآمده است.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، مگر میشود به آزادهای چنین خوشنام لقب فرعون داد، ماجرای گرفتن لقب فرعون به این آزاده شجاع جالب است، در اردوگاه موصل۱ یک افسر رقیقالقلب عراقی که کمتر آزارش به اسرای ایرانی میرسید، فارسی را یاد گرفته بود منتهی کلمات را برعکس میگفت. به سبز میگفت قرمز، به ابرو میگفت سبیل و دهها کلمه دیگر، وقتی اسرای ایرانی اردوگاه او را متوجه اشتباهش میکنند، میگوید علی که مثل فرعون است.
این کلمات فارسی را یادم داده است، یک بار دیگر هم علی با سری تراشیده در لباس عربی، آزادگان را به یاد فرعون انداخت و پس از آن لقب فرعون برای علی ماندگار شد.
علی هیکل درشت و اندام ورزیدهای داشت. بسیاری از کارهای سنگین را به عهده میگرفت و تحت هر شرایطی به آزادگان روحیه میداد. علی نجفی با آن دستهای پهن و اندام ورزیدهای که بعدها از تکاوران زبده گردان تکاوری مالک اشتر شد، به جای غرور و تکبر، با همه میجوشید و بیریا بود.
حاج آقا ابوترابی علی را دوست داشت و میگفت:« علی هیچ چیز از یک جوانمرد کم ندارد. کسی که در دست دشمن باشد و داوطلبانه به جای افراد ضعیف کتک بخورد اجر و پاداش بالایی دارد.» علی فرعون محبوب بچهها بود و همه او را دوست داشتند.
داوطلب شدن برای کتک خوردن یا برداشتن دزدکی دارو از بیمارستان برای دیگر نیروها، از جمله کارهایی بود که علی برای آزادگان انجام میداد. در کنار این کارها بسیار خوش مشرب بود و با بگو بخند نمیگذاشت روحیه اسرا پائین بیاید. در برگزاری مسابقات ورزشی در اردوگاه پیشقدم بود و هرجایی که حضور داشت حال و هوای آنجا تغییر میکرد. حاچ آقا ابوترابی مشوق کارهای علی بود تا بچهها را شاد کند.
علی هنگام اسارت ۱۸ سال بیشتر نداشت ولی در مواجهه با دوستان و دشمنان همچون مردی پخته و دنیادیده رفتار میکرد. دو بار هم در سالهای ۱۳۶۱ و ۱۳۶۵ مسئول اتاق شد و مسئولیت ۱۵۰ نفر را بر عهده گرفت.
در مدتی که مسئول آسایشگاه بود، هرگاه فرماندهان عراقی با او جلسه میگذاشتند و کلی تهدید میکردند علی با خیال راحت پیش بچهها برمیگشت و خم به ابرو نمیآورد. بچهها را از چیزی نمیترساند و انقدر آنها را میخنداند که همه خوشحال میشدند. هر زمانی که علی فرعون با عراقیها جلسه داشت، آزادگان منتظر میماندند تا شب یک دل سیر بخندند.
علی دانشگاه نرفته بود و در زندگی با انسانهای جورواجور زیادی گشته بود اما خودش را طوری تربیت کرده بود که شیرمردی و جوانمردی در درونش موج میزد. سربازی مسیحی که در منطقه دچار آسیبدیدگی نخاعی شده بود، مثل فلجها گوشه آسایشگاه میافتاد.
وقتی علی نجفی فهمید او آسیبدیدگی نخاعی دارد، انقدر او را ورزش داد تا خوب شد و میتوانست بلند شود و راه برود.
علی فرعون هیچ ادعایی نداشت که بچه حزباللهی هستم یا قبل از انقلاب این کارها را کردهام، اما بارها و بارها به خاطر بچههای حزباللهی و مکتب و مذهب کتک خورد. پس از آزادی مثل دوران آزادگی همانطور جوانمرد، متواضع و بی غل و غش ماند. ۱۱ سال اسارتش را به رخ کسی نکشید. بعد از آزادی هم دنبال خدمت به آزادگان بود.
مرداد سال ۱۳۷۴ رودخانه سیمره پیکر درشت علی نجفی را در خود میگیرد و غرق میکند، علی میرود و مریم چهارساله و محسن ۱۹ روزهاش را تنها میگذارد. علی شوخ، خوشرو و خوشخنده آزادگان به رحمت خدا میرود از او مشتی خاطرات خوش در ذهن دیگر آزادگان نقش میبندد.
مردی که بزرگ بود و دنیا را کوچک میدید، حاجآقا ابوترابی در مراسم مرحوم نجفی چنین گفت:« کمتر کسی پیدا میشود که به اندازه علی نجفی ایثار داشته باشد.»
اینها بخشی از کتاب علی فرعون، تکاور کرد است که این کتاب زندگی شهید (علی نجفی) تکاور کرد، آزاده ای که قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، همراه با جمعی دیگر، در عین مقاومت جانانهای که داشتند به اسارت نیروهای دشمن بعثی درآمد، پس از اسارت به دست مهاجمان ضد انقلاب در غربت با نام (علی فرعون) به اوج شهرت رسید و با این نام زندگی کرد.
خاطراتی را که در کتاب علی فرعون، تکاور کرد می خوانید، سال ها پس از شهادت علی نجفی توسط دوستان و یاران ایشان بازگو شد و به همت حسن نوری که در بین یاران اردوگاه موصل به (زید) شهرت دارد جمع آوری و به نگارش درآمده است.
در مقدمهی این کتاب آمده است:
هر چه در خاطرات اسارت غوطه ور می شوم میبینم هنوز اندر خم اولین کوچه ام. از این رو پس از نوشتن دو کتاب «سه هزار روز در اسارت، و کشکول در بند» سراغ خاطرات بزرگ مردی رفتم که با آغاز اسارتش دوربرگردان تند زندگی پرتلاطمش شروع میشود.
او در گذشته خود جزر و مد های فراوان دیده و از کودکی تا جوانی سرنوشتی بی سکون را تجربه کرده است.
علی نجفی پس از اسارت به دست مهاجمان ضد انقلاب در غرب کشور در حرکت معکوس خود مسیرهای بهتری را فراروی خود می بیند و در لابه لای حرکت کم هیاهوی اسیران همبندش با چرخشی به سمت ارزش ها تازه حماسه های فردی اش شروع می شود و با باز شدن چشمش به واقعیت های پنهان قصه های تلخ و شیرین ماندگاری را در خاطره دیگران به جا می گذارند.
او با نام علی تجفی اسارتش را آغاز می کند و نام علی فرعون به اوج می رسد و با این نام زندگی می کند و یازده سال اسارتش خلاصه می شود در شاد کردن اسرا و خدمت.
این کتاب توسط انتشارات پیام آزادگان در ۱۷۲ صفحه و با جلد رقعی (شومیز) در 500 نسخه و نوبت چاپ اول به چاپ رسیده و با قیمت ۱۶۰۰۰۰ ريال عرضهی بازار کتاب شده است.
انتهای پیام/
نظر شما