«قدرتی که به رزمندگان مان نیرو بخشیده است»
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید «عباس حاجی زاده» فرزند سلیمان در تاریخ چهارم دی ماه سال 1341 در تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و با عنوان پاسدار در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت. در تاریخ دوم اسفند ماه 1363 در منطقه فکه به مقام شهادت نائل آمد. مزار ایشان در بهشت زهرا قطعه 26 می باشد.
در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
به نام خدا
چون نوشتن وصيتنامه بر هر فرد مسلمان واجب است و نوشتن آن به پايان رساندن رسالت هر شهيد هست ما نيز به نوشتن اين چند كلمه مشغول ميشويم. من عباس حاجي زاده به وحدانيت خداوند متعال و رسالت پيغمبري و خاتميت حضرت محمد(ص) و امامت و ولايت ائمه اطهار شهادت ميدهم بعد از آگاهي و رشد مردم مسلمان و شروع انقلاب اسلامي و سرنگون شدن رژيم وابسته ستم شاهي و پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري مرجع شيعيان و قائداعظم و رهبر مستضعفان در 22 بهمن سال 1357 توطئه استكبار جهاني شكل ديگري گرفت با محاصره اقتصادي و به راه انداختن جنگ داخلي در كردستان و جاهاي ديگر و به صحنه آوردن گروههاي الهادي و يا وارد كردن ليبرالهاي مفسد در دولت قصد به شكست كشاندن انقلاب را داشت اما با رهبري خردمندانه امام و با از خود گذشتگي مردم و در صحنه بودن امت حزب ا... همه اين توطئهها شكست خورد و امپرياليسم شرق و غرب با هم جنگ خارجي را به ما تحميل كردند كه قادسيه را دوباره زنده كرد اما كدام قادسيه قادسيه صدر اسلام چه كساني در برابر ايرانيها بودند انسانهايي كه وقتي از يكي از آنها سوال ميكنند كه براي چه به ايران حمله كرديد ميگويد ما آمدهايم كه شما را از زير يوغ بندگي يكديگر به بندگي خدا ببريم ولي صدام چي؟ او آمده كه ما را از بندگي خدا به زير يوغ بندگي امپرياليسم ببرد به هر حال جنگ تحميلي آغاز شد و رزمندگان جان بر كف براي اسلام به سوي جبههها سرازير شدند و تا به اينجا رساندند كه همه قدرتها انگشت حيرت به دهان گرفتهاند كه اين قدرت كجاست آيا تانك چيفتن است كه عراق هم تي 72 دارد اما شما امت حزب ا... ميدانيد كه اين قدرت از كجاست اين قدرت قدرت اماممان است كه به رزمندگان نيرو بخشيده و اين همه حماسه به وجود آورده بستان فتح المبين، طريق القدس، محرم، رمضان، مسلم ابن عقيل، زين العابدين و والفجر و اين حمله آخري است بر حسب وظيفه اسلامي خود كه ايجاب ميكند به رزم دشمن كافر برويم به جبهه آمدم جداً در اين جبهه بود كه فهميدم هيچ چيز نيستم جز بنده ناشكر خدا بنده گنهكار خدا و در اين جبهه بود كه فهميدم هيچ چيز نيستم جز بنده ناشكر خدا و در اين جبهه بود كه ميديدم فقط تقوا است كه انسان را به فلاح ميرساند و انسان بايد متقي شود كه العاقبه اللمتقين، و اين پيام امام را آويزه گوش كنيد كه ميفرمايد تقوا را، تقوا را تقوا را نصب العين قرار دهيد امام را تنها نگذاريد و صبر كنيد صبر كه ان ا... مع الصابرين. ديگر صحبتي با امت قهرمان مسلمان خود ندارم.
اما اي پدر و مادر عزيزم اي كساني كه شايد دوست داشتيد كه عصاي پيريتان باشم اما امروز اين اسلام است كه به عصا احتياج دارد و ما بايد كه عصاي اسلام بشويم نه شما را اين وقت ما را ببخشيد و حلالم كنيد ميدانم كه گذشتن از فرزند بزرگ براي پدر و مادر خيلي سخت است اما گذشتن از فرزند در راه اسلام اسان است و بدانيد كه ما جوانها امانتي از سوي خداوند متعال در پيش شما هستيم كه بالاخره بايد امانتي را به صاحبش پس داد.
اين سرنوشت ما بود كه در راه خدا شهيد شويم كه اين شهادت امروز نعمتي هست در بين امت كه بايد شكرگزاري اين نعمت را بكنيم كه مستوجب عذاب الهي ميشويم نميخواهم بگويم كه گريه نكنيد چون ميدانم كه گريه عقده دل را خالي ميكند اما از شما خواهش ميكنم كه اگر ميخواهيد گريه كنيد در پنهان گريه كنيد در ملأ عام خوشحال باشيد كه با اين روحيه باز شما چشم دشمن كور شود.
در آخر از شما ميخواهم كه مرا حلال كنيد و از تمام دوستان و آشنايان و فاميل حلاليت بطلبيد و اما با خواهر و برادرها نميدانم چه بگويم ولي شماها هم مرا حلال كنيد و ياور اين انقلاب باشيد نماز را به پا داريد و سعي كنيد مسلماني باشيد كه اسلام ميخواهد و امام را تنها نگذاريد خواهر عزيزم و برادرها اميرجان علي جان، غلام جان، دوباره علي جان سربازان امام زمان و نائب برحقش باشيد و اما با همسر عزيزم زهرا جان شايد زمان زيادي از عقد ما نگذشته باشد ولي در اين زمان كم خيلي از شما درس گرفتم درس ايمان، شهامت، ايثار، شهادت زهرا جان تحملش خيلي سخت است اما تحمل كن اميدوارم كه زينبي باشي فريادگر خون مظلومان و فرزنداني تربيت كني كه هر كدام افتخار اسلام شوند اميدوارم كه ما را حلال كنيد و حضرت فاطمه(س) را الگوي خود قرار بدهي.
والسلام عليكم و رحمت ا... و بركاته.
در قاب شفق شگفت سيماي شهيد برخاست سرود سرخ از ناي شهيد
بر ظلمت شب جو سيل جاري شد خلق تا شهر سپيده رفت با پاي شهيد
گل كرده درخت روز در گلشن خون پوشيده سپاه درس به تن جوشن خون
تا باز نماز سرخ وحدت خوانيم گيريم وضو ز چشمه روشن خون
آنانكه نداي حق شنيدند همه سنگر سرخ بر تن كفني ز اطلس خون كردند
با سر به مناي حق دويدند همه در سنگر سرخ آرميدند همه