شهید قلب تاریخ است

به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ، شهید «محمدمسعود رنجبر ساری» فرزند مهدی در تاریخ یکم شهریورماه سال1347در یک خانواده مذهبی و متوسط در تهران چشم به جهان گشود، چون از اولین روزهای کودکی با مسائل مذهبی مأنوس و آشنا شده بود نسبت به این مسائل علاقه نشان میداد و در کنار آن دوران کودکی را با شیطنتهای خاص کودکانه که شاید نسبت به همسن‌های خود زیاد بود پشت سر گذاشت. در سال 1353 جهت کسب دانش به دبستان پسرانه دماوند وارد شد و پس از گذراندن دوران ابتدایی به مدرسه راهنمایی لامحی رفت از اواسط سال 56، 57 با وجود سن کم همچون دیگر افراد ملت غیور ایران و همگام با مردم شهیدپرور تهران در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت فعالی داشت و با داشتن زمینه فکری مناسبت مذهبی نسبت به روحانیت و در رأس آنها نسبت به امام امت علاقه فراوانی نشان می‌داد.

با شروع شدن جنگ تحمیلی فعالیت او در مسجد بیشتر شد و در راه بزرگداشت مراسم شهدا هر آنچه که از دست او برمی‌آمد عمل کرد پس از گذراندن دوران آموزشی نظامی همیشه آرزوی شرکت مستقیم در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل را داشت. با اصرار و سماجت فراوان در گردان شهادت انتخاب گردید و در خط مقدم جبهه نبرد شرکت جست و با وجود آنکه مجموعاً بیش از ده روز در جبهه نبود ولی در همین مدت کوتاه نیز به خاطر داشتن روحیه شاد محبوب قلب همه همسنگرهای و هم نبردیهای خود بود با داشتن سن کم باز به همه روحیه میداد و هر کجا که قدم میگذاشت شادی نیز فرود می آمد. سرانجام در تاریخ سی‌ام شهریور 1365 در یکی از سنگرها با گلوله خمپاره‌ای از دشمنان دین و اسلام به شهادت رسید و به مقصود و هدف خود رسید جسد مطهر او را بنا بر وصیت خودش در بهشت زهرا قطعه 53 به خاک سپردند.

وصیتنامه شهید محمدمسعود رنجبر ساری

«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته»

آنکس که مرا طلب کند میابد، آنکس که مرا یافت می‌شناسد و آنکس که مرا شناخت دوستم میدارد و آنکس که دوستم داشت عشق می‌ورزد، آنکس که به من عشق ورزید من نیز به او عشق می ورزم و آنکس که به او عشق ورزیدم میکشم اورا، و آنکس که بکشم خونبهایش بر من واجب است و آنکس که خونبهایش بر من واجب است پس من خودم خونبهایش هستم.

حدیث قدسی

سلام و درود به رهبر انقلاب اسلامی ایران و الگوی همه انسانها بعد از پیامبران و امامان بر روی زمین که با هر پیامش در مستضعفین جهان عشق و شور و ایمان به خدا و درس آزادگی میدهد سلام بر امام خمینی این ولی فقیه که مانند جدش حسین(ع)  در برابر ظلم و ستم مستکبران بزرگ ایستاده و یک قدم به عقب برنمیگردد و سلام بر امت شهیدپرور و نمونه که با حضور همیشگی خود در همه صحنه‌های حق علیه باطل اسلام و امام را یاری کرده و قدرت نفس کشیدن و خواب راحت را از دشمن صلب کرده است.

شهادت تزریق خونی است به همه نسلها در همه عصرها.

معلم شهید دکتر علی شریعتی

سلاحی است که هیچ قدرت و ابرقدرتی نمی تواند با آن مقابله کند و این رمز پیروزی  ماست که ابرقدرتهای شرق و غرب را به لرزه و وحشت انداخته میبینیم که امام عزیز می فرماید: پیروزی را اسلحه نمی آورد پیروزی را خون می آورد.

و شهید قلب تاریخ است همچنان که قلب به رگهای خشک اندام خون حیات و زندگی میدهد شهید نیز این چنین است و شهید یعنی حاضر، ناظر به معنای گواه و گواهی دهنده و خبر دهنده راستین و امین که همه چشمها به اوست و بالاخره به معنی الگو، سرمشق، کلمه شهید بزرگترین بار معنی را برای آنچه که اکنون گفتم و میخواستم بگویم در بر دارد.

پیام من به شما امت مسلمان و شهیدپرور قهرمان این است که در همه لحظه‌های زندگی خود قرآن و دستورات اسلام و زندگانی ائمه اطهار و شهدا را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهید.

یک لحظه امام خمینی رهبر آگاه و بیدار انقلاب اسلامی را تنها نگذارید  و این اصل را فراموش نکنید که او  بود به ما آگاهی و حرکت را در همه مسائل داده.

سخنی با پدر و مادر عزیزم پس از عرض سلام از شما میخواهم که تا آخرین لحظه عمرتان از امام خمینی و روحانیت جدا نشوید و همیشه خاری باشید در چشم دشمنان اسلام تقوا را پیشه کنید اگر در طول زندگیم اذیت و آزاری کردم مرا ببخشید و طلب آمرزش برایم کنید زیرا همانطوری که میدانید بهشت زیر پای پدر و مادر است و من امیدوارم که خداوند بزرگ به شما همانند تمامی پدر و مادران شهدا صبر بدهد. و سخنی با چهار برادر عزیزم پس از عرض سلام میدانم که اسلحه من را بر زمین نخواهید گذاشت و برادران عزیز شما نیز رسالتی سنگین بر دوش دارید که همان رسالت پیام شهیدان زنده اما خاموش است، فرزندان خود را مسلح به ایمان و تقوا و ادامه دهنده راه شهیدان و در خط امام تربیت کنید که در آینده برای جامعه مفید واقع شوند و در آخر من از شماها طلب عفو و بخشش میکنم و از شما میخواهم که از خداوند برای من طلب آمرزش کنید و در انتها با قسمتی از سوره طه وصیتنامه خود را به پایان میرسانم.

رب شرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو قولی.

پروردگارا گشاده کن برای من سینه‌ام را و آسان کن برای من کارم را و بگشای گره از زبان من که بفهمند گفتارم را.