برادر شهید تعریف میکند: شهید گفت «مادر اگر من شهید شدم لطفاً برای من گریه نکن چون من به خاطر خداوند به جبهه میروم تا از دین و اسلام عزیزمان دفاع کنم»
کتاب «کنار قافیههایم کسی دل آشوب است» به صورت مجموعه اشعار میباشد که به اهتمام «سیده زهرا حسینی» گردآوری و تالیف شده است، این اشعار در وصف شهدا و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است.
برادر شهید تعریف میکند: «خیلی انقلابی بود و این روحیه انقلابیاش تاثیر بسزایی در خانواده، فامیل و همسایهها گذاشته بود. شور و شوق خاصی به امام (ره) داشت.»
کلیپ گرامیداشت زادروز شهدای ماه فروردین استان هرمزگان به همت اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران این استان تهیه و تولید شده است که در ادامه تقدیم علاقمندان میشود.
مراسم تحویل سال 1403 با حضور خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران، مردم شهید پرور و جمعی از مسئولان به ویژه حجت الاسلام و المسلمین محمد عبادیزاده نماینده ولیفقیه در هرمزگان و امام جمعه بندرعباس، عطا ناوکی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران هرمزگان، محمد رحیمینژاد نخلی رئیس بنیاد بندرعباس، در گلزار شهدای شهرستان بندرعباس همراه با دعای توسل و استماع پیام نوروزی مقام معظم رهبری برگزار شد.
بسیاری از شهدا و رزمندگان در لحظه تحویل سال نو و عید نوروز به اتفاق همرزمان و دوستان خود در جبهه حضور داشتند و خاطرات شیرین خودشان را ثبت نمودهاند، به همین مناسبت خاطره شهید «غلام آرمون» از لحظه تحویل سال نو و عید نوروز 1367 که با دست خط خود به یادگار مانده است برای علاقهمندان منتشر میگردد.
دومین همایش حقوق شهروندی و ایثار با حضور عطا ناوکی مدیرکل بنیاد شهید استان هرمزگان و جمعی از مسئولین در سالن اجتماعات حوزه علمیه خواهران بندرعباس برگزار شد.
استاندار هرمزگان با حضور در منزل شهیدان «رضا زارعی» و «مسعود ترابیزاده» با خانواده معزز این شهدا دیدار کرد و با اهدای لوح و هدایایی از خانواده این شهدای گرانقدر تجلیل به عمل آورد.
در راستای تجلیل از جانبازان دوران دفاع مقدس و ضرورت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران هرمزگان با حضور در منزل جانباز 45 درصد «جواد قاهری» از صبر و مجاهدت ایشان تجلیل کرد.
«حسین شهسواری گوغری» جانباز جنگ تحمیلی میگوید: «اوایل میخواستم معافیت کفالت پدر و مادرم را بگیرم ولی به خودم گفتم دنبال این نباشم و به سربازی رفتم. بعد از آموزشی من را به توپخانه اصفهان اعزام کردند و بعد از چند روز به جبهه اعزام شدم. یک شب به ما پاتک زدند و در آن شب ترکش خمسه خمسه به بدنم اصابت کرد و ...»