«مراد حسنزاده دهستانی» جانباز 30 درصد جنگ تحمیلی میگوید: «زمانی که جنگ شروع شد من و تعدادی از مردم روستا تمام وسایلمان را جمع کردیم و به حاجیآباد رفتیم تا در جبهههای حق علیه باطل شرکت کنیم. جلو دفتر امام جمعه تجمع کردیم و گفتیم ما آمادگی این را داریم که به جبهه برویم...»
همسر شهید «درمحمد ناصری» میگوید: «شهید اخلاق بسیار خوبی داشت و با همسایهها و خانوادهاش خیلی خوب بود. شهید بسیجی بود و برای شیفت مدام به سندرک میرفت. شهید 22 سال در بسیج خدمت کرد تا زمانی که به شهادت رسید.»
همسر شهید «خوبیار عاشوری» میگوید: «شهید اخلاق بسیار خوبی داشت. همیشه میگفت دوست دارم در جبهه شهید شوم. هر چه به شهید گفتم که به جبهه نرود قبول نکرد. همراه با پسر دائیاش به جبهه رفت و هر دو به شهادت رسیدند.»
برادر شهید تعریف میکند: «کمتر از چند دقیقه آماده رفتن شد، وصیتنامهاش را از قبل آماده کرده بود. رفت و سه سال بعد پیروزمندانه بر روی شانههای مردم غیور کشورش به شهرش بازگشت.»
شهدا مایهی رونق حیات معنوی در کشور هستند؛ حيات معنوی يعنی روحيه، يعنی احساس هويّت، يعنی به سمت آرمانها حرکت کردن و عدم توقّف؛ اين كار شهدا است؛ اين را قرآن هم به ما ياد میدهد.
شهید «احمد بهمنی» در وصیتنامهاش مینویسد: «از خدا میخواهم جهاد من مورد قبول واقع شود، جهاد ما در راه خدا و برای دین خداست. میجنگیم تا فتنه در جهان ریشه کن شود.»
داماد شهید تعریف میکند: «مسئولین واحد تخریب آمدند و سختیهای تخریبچی بودن را به ما گفتند. دوستانی که همراهمان بودن گفتند "ما نمیتوانیم در واحد بمانیم"، ولی شهید اعمی تنها کسی بود که نظرش با دیگران مخالف بود و...»
به مناسبت 22 اسفند ماه سالروز بزرگداشت روز شهدا، یادواره 26 شهید و 5 شهید گمنام بخش سندرک از توابع شهرستان میناب با حضور حجتالاسلام عبدالرسول قدوسی رئیس بنیادشهید و امور ایثارگران میناب در مسجد نور (گلزار شهدای گمنام) برگزار شد.
پدر شهید تعریف میکند: «ایشان در زمان جنگ تحمیلی محصل بود و پس از اتمام تحصیلات متوسطه در یکی از دانشگاههای کشور قبول میشود ولی شهید گرانقدر جهاد در راه خدا را به دانشگاه ترجیح میدهند که...»
مادر شهید تعریف میکند: «چنگیز در ساعت 17 برای مبارزه با قاچاق و تردد دریایی به سمت جزیره لارک حرکت کرد و حدود ساعت 23، در یک مایلی جنوب قشم به یک فروند قایق موتوری برخورد که در حال عبور غیر مجاز از مرز دریایی بود.»
برادر شهید تعریف میکند: «در مدت کوتاهی که در زادگاهش حضور داشت به اندازه شاید بیش از یک ماه کارها و برنامهها را جلو میانداخت. وجودش واقعا مایه برکت بود...»
همسر شهید تعریف میکند: «خانوادهاش که ما باشیم را بسیار دوست داشت. همیشه ما را به کارهای خوب نصیحت و از کارهای بد نهی میکرد. روحیه خداجویی داشت و به ما میگفت نماز بخوانید و روزه بگیرید.»