محسن قاسمی ده آبادی

محسن قاسمی ده آبادی
روزي که ما با هم به دانشگاه مي رفتيم ديدم که عقب تر ازمن حرکت مي کند

خاطره ای خواندین از شهید والامقام محسن قاسمی ده آبادی از زبان مادرش

شب جلوتر ، قبل از شهادت محسن من ( مادر شهيد ) 2 خواب ديدم : يکي اينکه ،آقايي با قد بلند آمد و مادر طبقه پائين منزل بوديم دست محسن را گرفت و گفت : آقا محسن بايد برود بالا .
طراحی و تولید: ایران سامانه