لشکر 41 ثارالله - صفحه 5

لشکر 41 ثارالله
خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله؛

عبور از اروند با عنایت حضرت زهرا(س)

وارد آب شديم. اروند طوفاني شد و همه‌ي پيش بيني ها را به هم زد. بدون آنکه اختياري داشته باشيم، آب ما را به ساحل دشمن برد. با عنايت حضرت زهرا (س) کنار تک درخت از آب بيرون آمديم.
شهید «علي‌اكبر محمدحسيني»:

با برقراری حکومت اسلامی تمام دنیا با ملت ایران به مخالفت برخاست

در وصیت نامه شهید «علي‌اكبر محمدحسيني» آمده است: از روزی که حکومت اسلامی در ایران برقرار شد تمام دنیا با ما ملت ایران به مخالفت برخاست ولی همیشه دست خدا، ‌حافظ دین خود بوده و خواهد بود.
نگاهی به زندگی شهید «علی اکبر محمد حسینی»؛

«پل سابله» محل عروج علی اکبر بود

شهید «علی اکبر محمد حسینی» در چهارمین روز عملیات طریق القدس از ناحیه پا مجروح شد، اما درحالی که می توانست جان خودش را نجات دهد برای حفظ روحیه نیروهای تحت امرش در منطقه نبرد ماند و سرانجام زیر پل سابله به شهادت رسید .
معرفی کتاب؛

«علم داران» زندگی نامه شهدای تبلیغات لشکر 41 ثارالله

کتاب «علم داران» به شرح زندگی و خاطرات یکصد و بیست شهید واحد تبلیغات لشکر 41 ثارالله می پردازد.
خاطراتی از شهید «علي يار شول»

بعد از جنگ تاريخ باید درباره رزمنده‌ها و جانبازان و شهدا بنويسد

وقتي كه تابوتش را زيارت مي‌كردم، صدايش توي گوشم مي‌پيچيد كه مي‌گفت: بعد از جنگ همه‌ي تاريخ نويس‌ها بايد در مورد رزمنده‌ها و جانبازان و شهدا بنويسند تا نسل آينده بداند كه آن‌ها چه طور براي خدا و ميهن جنگيدند.

عکس نوشت/ شهید «محمود پایدار»

شهید «محمود پایدار» گفت: من چه‌طور می‌توانم در خنکی باد پنکه بنشینم، در‌حالی‌که سایر بسیجی‌ها از گرما عرق می‌ریزند!
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات عمليات لشکر ثارالله؛

حادثه در هور

همين که به سنگر کمين رسيديم، قايق را زير رگبار گرفتند‌. همه کف قايق خوابيديم، سکاندار همانطور که خوابيده بود با مهارت قايق را از مقابل کمين عبور داد. هنوز درست و حسابي از کمين رد نشده بوديم که موتور قايق خاموش شد.
معرفی کتاب؛

«حسین پسر غلامحسین»، زندگی و خاطرات شهید «محمدحسین یوسف الهی»

کتاب «حسین پسر غلامحسین» شامل زندگی و خاطرات شهید «محمدحسین یوسف الهی» قائم مقام فرمانده واحد اطلاعات و عملیات لشکر 41 ثارالله می باشد.
یادگار دوران دفاع مقدس:

شکست حصر آبادان مرهون همدلی و ولایت پذیری ملت بود

«حسن مجیدی فر» گفت: عملیات ثامن الائمه با موفقیت به پایان رسید و پیروزی در این نبرد با اتحاد و همدلی ملت در سایه ولایت پذیری و پیروی از رهنمون های رهبری عالیقدر تبلور یافت.

صوت/ «سردار سلیمانی»: انقلاب، بدون حسین (ع) محکوم به شکست است

در این کلیپ صوتی، سردار «حاج قاسم سلیمانی» در جمع لشکر ۴۱ ثارالله عنوان می کند: انقلاب، بدون حسین (ع) محکوم به شکست است.
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات عمليات لشکر ثارالله؛

شهادت در كانال

ناباورانه نگاهش كردم عراقي ها نزديك مي شدند يك‌بار ديگر گفت: « برگرد»، با چشماني اشكبار عقب آمدم، عراقي ها رسيدند. صداي شليك در گوشم پيچيد. هر دو شهيد شدند .
خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»؛

بوسه و تاول

وقتي ابراهیم را روي برانكارد گذاشتند، هوس كردم ببوسمش. تمام بدنش را باندپيچي كرده بودند. خم شدم و پشت پايش را بوسيدم. بعداً لب و دستم تاول زد. سوم اسفند ماه سال 1364 در انگلستان شهيد شد.
خاطرات رزمندگان گردان 410 غواص لشکر ثارالله؛

من توي باغ هستم!

در اين فاصله چند بار ديگر با حاج احمد تماس داشتم. يک بار گفت: « من توي باغ هستم.» در ميدان مين دشمن بود و بار ديگر اعلام کرد: « از باغ گذشتيم، از ديوار باغ بالا رفتيم.»
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛

شناسایی روی شانه های ابراهیم

محمدرضا مرادي روي شانه هاي ابراهیم پريد، گلوله هاي خمپاره دراطراف به زمين مي آمد . فريادزدم: «چه كار مي كنيد ، مواظب باشيد .» ابراهيم گفت: «منطقه را شناسايي مي كنيم».

تصویر/ شهید روز عرفه

شهید «محمدحسین عدالتخواه» جانشین گردان ۴۱۱ سیدالشهدا از لشکر 41 ثارالله ، در سوم مرداد ۱۳۶۷ مصادف با روز عرفه در جاده خرمشهر اهواز به فیض عظیم شهادت نائل امد.

عکس نوشت شهید «عبدالمهدی مغفوری»

عبدالمهدی گفت: در این دنیا جریمه را پرداخت می‌کنم تا در آن دنیا جلوی امام شرمنده نباشم که بگوید من دستور دادم قانون را رعایت کنید و شما رعایت نکردید.

خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»/ زن ناشناس

يکي از پرستارها گفت :« از سه روز قبل که برادرتان اينجا بستري شده ، خانمي از وي پرستاري مي کرد. امروز که شما آمده ايد، از آن خانم خبري نيست.» هيچ وقت آن زن را نديديم.

خاطرات واحد تخریب لشکر ثارالله/ فوراً دژ را منفجر كنيد !

تازه فهميدم از خاكريز خودمان عبور كرده و به خاكريز دشمن رسيده ام. به سرعت برگشتم. گلوله هاي آر پي جي را به بچه ها رساندم و نزد برادر ميرحسيني آمدم. همين كه چشمش به من افتاد، گفت: «فوراً دژ را منفجر كنيد.»

خاطراتی پیرامون شهید «ابراهیم هندوزاده»/ لحظه ی موعود

صورت ابراهيم زخمي شده بود. در همان حال به افرادي که زير آوار مانده بودند، کمک مي کرد، ماسک و لباس محافظ نداشت. پس از مدتي حالش بد شد و به اتفاق چند نفر ديگر با سر و صورت خون آلود به طرف بيمارستان صحرايي رفت .
خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛

گلوله هاي خمپاره جنگل را به آتش کشيد

گلوله هاي تيربار و خمپاره جنگل را به آتش کشيد . پرندگان وحشت زده از درختي به درخت ديگر مي پريدند‌. چشمم به حسين یوسف اللهي افتاد. آرام و بي صدا اشک مي‌ريخت. با ناراحتي گفت: نگران درخت ها و پرندگان بي‌گناه هستم.
طراحی و تولید: ایران سامانه