يکشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۸۸ ساعت ۰۷:۰۶
انقلاب پديده اي است سياسي كه همواره مورد توجه فلاسفه، تاريخدانان، دانشمندان علوم اجتماعي و علم سياست بوده است و انديشمندان بسياري از زمان افلاطون، پرسش هاي بي شماري را درخصوص علت و نحوه وقوع انقلاب مطرح نموده و پاسخهاي متفاوتي در اين مورد ارائه داده اند؛ بعبارت ديگر، اجماعي در خصوص كم و كيف انقلاب وجود ندارد. با اينحال در برخي موارد، بسياري از انديشمندان درباره علل كوتاه مدت وقوع انقلاب، نظرات مشابهي ارائه داده اند؛ يكي از اين موارد، مربوط به قدرت سركوب انقلابيون و توان بازدارندگي رژيم حاكم مي باشد. بدين صورت كه اگر رژيم حاكم، عزم كامل در سركوب مخالفين داشته باشد، مي تواند از وقوع انقلاب جلوگيري نمايد. در اين مقاله تلاش خواهيم كرد تا با ارزيابي نحوه اعمال قدرت توسط رژيم شاه و ديالكتيك قدرت بين شاه و انقلابيون، قوت اين نظريه را در خصوص انقلاب اسلامي ايران در بوته نقد بيازمائيم.

انقلاب پديده اي است سياسي كه همواره مورد توجه فلاسفه، تاريخدانان، دانشمندان علوم اجتماعي و علم سياست بوده است و انديشمندان بسياري از زمان افلاطون، پرسش هاي بي شماري را درخصوص علت و نحوه وقوع انقلاب مطرح نموده و پاسخهاي متفاوتي در اين مورد ارائه داده اند؛ بعبارت ديگر، اجماعي در خصوص كم و كيف انقلاب وجود ندارد. با اينحال در برخي موارد، بسياري از انديشمندان درباره علل كوتاه مدت وقوع انقلاب، نظرات مشابهي ارائه داده اند؛ يكي از اين موارد، مربوط به قدرت سركوب انقلابيون و توان بازدارندگي رژيم حاكم مي باشد. بدين صورت كه اگر رژيم حاكم، عزم كامل در سركوب مخالفين داشته باشد، مي تواند از وقوع انقلاب جلوگيري نمايد. در اين مقاله تلاش خواهيم كرد تا با ارزيابي نحوه اعمال قدرت توسط رژيم شاه و ديالكتيك قدرت بين شاه و انقلابيون، قوت اين نظريه را در خصوص انقلاب اسلامي ايران در بوته نقد بيازمائيم.
انقلاب پديده اي است سياسي كه همواره مورد توجه فلاسفه، تاريخدانان، دانشمندان علوم اجتماعي و علم سياست بوده است و انديشمندان بسياري از زمان افلاطون، پرسش هاي بي شماري را درخصوص علت و نحوه وقوع انقلاب مطرح نموده و پاسخهاي متفاوتي در اين مورد ارائه داده اند؛ بعبارت ديگر، اجماعي در خصوص كم و كيف انقلاب وجود ندارد. با اينحال در برخي موارد، بسياري از انديشمندان درباره علل كوتاه مدت وقوع انقلاب، نظرات مشابهي ارائه داده اند؛ يكي از اين موارد، مربوط به قدرت سركوب انقلابيون و توان بازدارندگي رژيم حاكم مي باشد. بدين صورت كه اگر رژيم حاكم، عزم كامل در سركوب مخالفين داشته باشد، مي تواند از وقوع انقلاب جلوگيري نمايد.
در اين مقاله تلاش خواهيم كرد تا با ارزيابي نحوه اعمال قدرت توسط رژيم شاه و ديالكتيك قدرت بين شاه و انقلابيون، قوت اين نظريه را در خصوص انقلاب اسلامي ايران در بوته نقد بيازمائيم.
در خصوص نوع رژيم شاه، طي سالهاي (۵۷-۱۳۴۲) نظريات مختلفي ارائه گرديده است كه درعمده ترين آنها، رژيم شاه با خصايلي همچون حامي پروري، وابستگي به غرب، دولت رانتير و رژيم سلطاني ۱ ( نئو پاتريمونيال ) معرفي شده است. با وجود اينكه ويژگي هاي اين نظريات كاملا يكسان نيستند، ليكن فصول مشتركي با يكديگر دارند كه مربوط به نحوه اعمال قدرت توسط رژيم شاه مي باشد. عمده ترين اين ويژگي ها عبارتند از:
۱) نحوه اعمال قدرت يك جانبه و اجبارآميز
۲) خودكامگي و تمركز فوق العاده قدرت در دست شاه و بي قيدي وي نسبت به محدوديتهاي سنتي.
۳) تمركز فوق العاده ثروت ناشي از عايدات رانت در دست شاه.
۴) توزيع ثروت ناعادلانه بويژه در دست خويشاوندان و تحت الحمايگان رژيم.
۵) فقدان پايگاه اجتماعي مشخص و حذف كليه گروههاي مدني مؤثر از قدرت.
۶) مبهم بودن تمايز بين دستگاههاي اجرايي و رژيم.
۷) مسدود بودن فضاي سياسي و در نتيجه عدم مشاركت واقعي مردم.
۸) سركوب شديد مخالفين توسط دستگاههاي نظامي و اطلاعاتي – امنيتي.
۹) وابستگي نيروهاي نظامي و اطلاعاتي – امنيتي به شخص شاه و نظارت شديد بر اين نيروها توسط وي.
در خصوص ابزارهاي سه گانه قدرت ۲ (سركوب، تشويق و اقناع) نحوه عملكرد رژيم با توجه به ساخت يكجانبه قدرت به صورت زير بود:
● قدرت سركوب
عمده ترين كاربرد اين نوع از قدرت در قبال مخالفين، در بالاترين حد، مجازات جسماني، زندان و اعدام و در كمترين حد، توبيخ و سرزنش، عدم آزادي بيان، عقيده و ... مي باشد كه به سه صورت اعمال مي گرديد.
اجبار ابزاري : كه از طريق سركوب فيزيكي و جسماني مخالفان انجام مي گيرد و مترادف با واژه “ زور ” مي باشد . طي سالهاي ۵۷-۱۳۴۲ عوامل اجبار ابزاري اعم از دستگاههاي نظامي همچون (ارتش، ژاندارمري، شهرباني، گارد شاهنشاهي) و دستگاههاي اطلاعاتي – امنيتي (ساواك، اداره دوم، كميته مشترك ضد خرابكاري، دفتر ويژه اطلاعات، سازمان بازرسي شاهنشاهي و شوراي عالي هماهنگي درجه ۱ و درجه ۲) در بالاترين حد ممكن تقويت گرديدند.
اين دستگاهها در ارتباط تنگاتنگي با دستگاههاي اطلاعاتي – امنيتي و نظامي ۳ آمريكا، انگليس و اسراييل ۴ قرار داشتند تا بدين گونه حتي مخالفين خارج از كشور رژيم را شناسايي و مجازات نمايند. اين وجه از سركوب، عمده ترين راه سركوب مخالفين بود؛ بطوريكه طي اين سالها نه تنها گروه هاي مبارز شناخته شده، بلكه بسياري از سياستمداران معروف و خانواده هاي مرفه و روشنفكران، تحت تعقيب قرار داشتند، شكنجه در زندانها بصورت امري عادي درآمده بود و بسياري از زندانيان زير شكنجه كشته مي شدند.
اعمال سياست هاي سركوبگرانه رژيم، از يكسو موجب مسدود شدن فضاي آزادي هاي سياسي گرديده بود، بنحوي كه بسياري از افراد را مجبور به برگزيدن روش مبارزه با رژيم كرده بود و از سوي ديگر، رژيم شاه در پاسخ به اين وضعيت، ابزارهاي سركوب خود را افزايش مي داد. اين نحوه سركوب بدان حد بود كه شاه به صراحت اعلام مي كرد كه شكنجه و زندان در ايران تنها راه مناسب براي اداره كشور است.
اجبار ساختاري: اين نحوه از اجبار، از طريق وضع قوانين و مقررات عليه مخالفان رژيم اعمال مي گردد. اين نوع سركوب، به وسيله تشكيل مجالس فرمايشي و اجراي مصوبات آن توسط كابينه مطيع اميال و هوس هاي رژيم به اجرا در مي آمد.۵
از جمله موارد اينگونه سركوب مي توان قوانين تشديد مجازات عليه مخالفين، ايجاد سپاه دانش و بهداشت با هدف شناسايي مخالفين و در نهايت ايجاد حزب واحد رستاخيز با هدف كاناليزه كردن مشاركت مردم در امور سياسي، جهت مشروعيت بخشيدن به اقدامات رژيم بود. شاه، پيوستن به اين حزب را اجباري اعلام نموده و مي گفت كسي كه وارد اين حزب نشود ايراني نيست، وطن ندارد و بر اساس اينكه فعاليت هايش غيرقانوني است مي توان او را مجازات كرد. ۶
اجبار ايدئولوژيك: هدف از اين وجه از سركوب، توجيه زورگويي رژيم بوده تا بدين وسيله، سركوب مخالفين را مشروع جلوه داده و آنرا براي مردم قابل تحمل و پذيرفتني سازد. در دستگاه سركوب رژيم شاه، اين وجه از اجبار به دو گونه انجام مي گرفت:
۱) تبليغ عليه مباني ايدئولوژي مخالفين و ايجاد سانسور شديد.
۲) تبليغات شديد بر روي مشروعيت سلطنت و ناسيوناليسم ارتجاعي با تكيه بر فرهنگ پيش از اسلام.
بارزترين مكان براي تبليغ ايدئولوژي رژيم، نيروهاي مسلح بودند. طرح شعارهايي همچون “ خدا، شاه، ميهن” در هر صبحگاه در پادگانهاي نظامي و اطلاق عنوان “ خدايگان” به شاه از جمله تلاش هايي بود كه در اين جهت اعمال مي شد. ۷
برگزاري جشنهاي ۲۵۰۰ ساله و تغيير مبدا تاريخ از هجري شمسي به تاريخ شاهنشاهي همه در راستاي اينگونه اهداف رژيم بودند.
● قدرت تشويقي
در قدرت تشويقي بعلت آنكه دارنده قدرت از طريق اعطاي پاداش هاي مادي، ديگران را وادار به اطاعت از خود مي كند، لذا براي اعمال اين نوع قدرت، منابع مالي نسبتا هنگفتي مورد نياز مي باشد. با توجه به ضعف اقتصادي كشور طي اين دوران، افزايش درآمدهاي ناشي از صدور نفت و رانتي شدن دولت طي دهه ۱۳۴۰ و بويژه دهه ۱۳۵۰ موجب گرديد تا رژيم شاه از دلارهاي نفتي در جهت سركوب مخالفين بصورت هاي زير استفاده كند:
الف) افزايش سطح زندگي نيروهاي نظامي و اطلاعاتي – امنيتي و تطميع بيشتر هواداران رژيم (حامي پروري).
ب ) افزايش توان و ظرفيت يارگيري و جذب مخالفين در دستگاه بوروكراسي.
ج )كسب وجهه مناسب بين المللي از طريق توسعه روابط خود با بلوك شرق، چين و شوروي و از بين بردن جاذبه اين كشورها براي مخالفين ماركسيست.
بعبارت ديگر، شاه از اين ابزار قدرت نيز در جهت سركوب و خاموش كردن صداي مخالفين استفاده مي كرد.
● قدرت اقناعي
در اين نوع قدرت، افكار عمومي نقشي تعيين كننده دارند. اين قدرت با منابع سمبليك و ذهني بيشتر ارتباط دارد. در اين نوع قدرت، دانش مذهبي، سلامت اخلاق و مشروعيت، شرط لازم جهت جلب اطاعت است و برخلاف اجبار ايدئولوژيك، اين نوع قدرت، ريشه در اعتقادات و باورهاي مردم دارد.
رژيم شاه با آگاهي از اين موضوع كه مذهب، يگانه عامل فرهنگي است كه ايرانيان را در اقصي نقاط كشور به هم مرتبط ساخته است و مردم حتي به سنن غيرمذهبي حفظ شده از قبل، مانند عيد نوروز، رنگ و جلوه مذهبي داده و آن مراسم را با خواندن ادعيه مذهبي در اماكن مذهبي برگزار مي كنند ۸ ، كوشش مي نمود تا مشروعيتي مذهبي براي خود ايجاد كند ۹ . ليكن عمده ترين مخالفين وي عمدتا مذهبي بودند بنحوي كه حتي در گفتارهاي مذهبي كه از راديو پخش مي شد نيز از شاه سخني به ميان نمي آمد. ۱۰
ناتواني هاي شاه در كسب مشروعيت مذهبي، موجب گرديد كه وي سياست سركوب را در بالاترين حد، سرلوحه كار خود قرار دهد.
● منابع قدرت
در پس ابزارهاي سه گانه قدرت، سه منبع قدرت نيز وجود دارند كه اعمال كنندگان قدرت را از يكديگر متمايز مي سازد. اين سه منبع عبارتند از: شخصيت، مالكيت و سازمان. كه هريك با ابزار معيني از قدرت، رابطه اي بسيار قوي و غيرانحصاري دارد: سازمان با قدرت اقناعي ملازم است، مالكيت با قدرت تشويقي و شخصيت با قدرت اجبار و سركوب.
از لحاط منابع قدرت، شاه اختيار همه سياست هاي كلي و جزيي نظام از صدر تا ذيل را در دست داشت و حتي با سفرا و ديپلماتهاي ايراني نيز ملاقاتهاي مستقيم داشته ۱۱ و دستور العملهاي لازم را مستقيما به آنها اعلام مي نمود و به عبارتي، رژيم، پادشاه و كشور معاني مترادفي داشتند.
در اختيار گرفتن تمام منابع قدرت رسمي توسط شخص شاه موجب گرديد تا با از بين رفتن استقلال منابع قدرت سازماني
(اعم از قواي سه گانه، بوروكراسي، ارتش و ...) علاوه بر تضعيف شديد قدرت اقناعي كه بيش از هر چيز با سازمان در پيوند است، شاه از داشتن پايگاه قدرت و ارتش فعال محروم گردد.
شيوه حكومت پدرسالارانه شاه نيز كه ميل به سركوب تمامي مخالفين و منتقدين سياست هاي رژيم در داخل و خارج از كشور داشت، علاوه بر اينكه لبه تيز حملات مخالفين را متوجه وي مي ساخت، موجب گرديد تا در زمان بحران و با توجه به اينكه كليت رژيم و منابع قدرت آن در شخص شاه، خلاصه و متجلي مي گرديد، مخالفين به چيزي جز سرنگوني رژيم، راضي نگردند.
● ديالكتيك قدرت
هر گونه اعمال قدرتي، يك گونه واكنش در جهت مخالف آن ايجاد مي كند اين واكنشها به گونه هاي مختلفي صورت مي گيرد كه عمده ترين آنها عبارتند از:
۱) واكنش متقارن: كه بطور معمول، بيان كننده يك تقارن ذاتي و اساسي بين ابزار و منابع اعمال قدرت و مخالفت با آن مي باشد؛ بنحوي كه مبارزه مسلحانه در برابر قدرت سركوب، قدرت تشويقي در مقابل قدرت تشويقي، شخصيت در مقابل شخصيت و ... قد علم مي كند.
۲) واكنش نامتقارن: اين نحوه از واكنش، جزء موارد نادر مبارزه عليه قدرت سركوب مي باشد؛ چرا كه، مبارزه عليه قدرت سركوب، از طريق ابزارهايي غير از مبارزات مسلحانه و با ابزار قدرت اقناعي صورت مي گيرد.
در ديالكتيك قدرت بين رژيم شاه و مخالفين نيز، اين نحوه عملكردها را از سوي مخالفين مي توان مشاهده كرد:
▪ واكنش متقارن
سوابق مبارزات آزاديخواهانه در ايران، تشديد جو اختناق طي سالهاي دهه ۱۳۴۰ به بعد و اوج گيري مبارزات چريكي و مسلحانه در جهان كه منجر به انقلابات ضد استعماري همچون الجزاير، ويتنام، كوبا و ... گرديده بود منجر گرديد تا با اوجگيري قدرت سركوب رژيم شاه، گروه هاي جوان انقلابي، درس هاي انقلاب چريكي ديگران را الگوي مبارزه خود قرار دهند. اين گروه ها را در يك چارچوب كلي مي توان به دو دسته تقسيم نمود:
الف) گروههاي اسلامي: همچون حزب ملل اسلامي، هيات هاي مؤتلفه اسلامي، ابوذر و منصورون و ... كه هدفشان از مبارزه مسلحانه جنبه تاكتيكي داشت و زمينه سازي جهت ايجاد يك حكومت اسلامي و آگاه كردن مردم با الهام از قدرت اقناعي سازمان روحانيت و رهبري امام خميني ( ره) هدف درازمدت ايشان بود و نقش مهمي در انقلاب اسلامي ايفا نمودند.
ب) گروه هاي ماركسيستي و التقاطي همچون سازمان فداييان خلق و سازمان مجاهدين خلق و ساير سازمان هاي منشعب از ايشان كه با مشي ماركسيستي به مبارزه با رژيم پرداختند و هدفشان از مبارزه مسلحانه هم جنبه تاكتيكي داشت و هم جنبه استراتژيك؛ ليكن، مبارزه ايشان به دليل ضعف و قدرت اقناعي، تضاد بنيادين اعتقادي و ايدئولوژيك با جامعه، بي اعتمادي نسبت به توده مردم، بهبود روابط رژيم شاه با بلوك شرق و از بين رفتن جاذبه اين كشورها ۱۲، تبليغات رژيم عليه آنها تحت عنوان ماركسيست هاي مسلمان، و نهايتا بيزاري روحانيت و امام خميني از مرام ايشان، نهايتا با شكست مواجه گرديد.
▪ واكنش نامتقارن
در اين نحوه از واكنش در مقابل قدرت سركوب رژيم كه توسط امام خميني (ره ) انجام شد، ابزار قدرت مورد استفاده بصورت شايع و غالب، قدرت اقناعي برخاسته از فرهنگ اسلامي – شيعي بود. در اين نحوه از مبارزه، شخصيت امام (ره) در مقابل شخصيت شاه قرار داشت كه قدرت هاي سازماني موجود را بنفع قدرت شخصي خويش از ميان برده بود.
عمده ترين ويژگي هاي مبارزه امام خميني عبارت بودند از:
الف) استفاده از ابزار قدرت اقناعي برخاسته از فرهنگ سياسي تشيع. ۱۳
ب) شخصيت امام (ره) بعنوان مرجع تقليد شيعيان. ۱۴
ج) شخصيت امام (ره) بعنوان يك شخصيت فرهمند. اين بعد از شخصيت امام (ره) حتي نظريه پردازان ساختارگرا را تحت تاثير قرار داده است. ۱۵
د) به كارگيري سازمان روحانيت شيعه و تاثير قدرت اقناعي ايشان در انتقال انديشه هاي امام (ره) به مردم تا اقصي نقاط كشور. ۱۶
هـ) احياء اسلام سياسي از طريق ارائه طرح حكومت اسلامي بعنوان بديل سلطنت. ۱۷
و) مبارزه منفي بعنوان مشي اصلي مبارزه: مشي اصلي مبارزه امام (ره) عليه رژيم شاه، مبارزه منفي، عدم همكاري و اطاعت نكردن از دستورات شاه و مقامات اجرايي بود و مبارزه مسلحانه را در آخرين مرحله تجويز مي نمود. با فراگير شدن مبارزه، حتي پايه ها و اركان اصلي قدرت رژيم همچون بوروكراتها و نظاميان (كه كاملا از قدرت تشويقي شاه بهره مند گرديده بودند) نيز به مبارزان پيوستند. اين مشي مبارزه از دعوت روحانيون به اعتصابات ادواري و نرفتن آنها به منبر و مبارزات آنها در خطابه ها، انجام راهپيمايي هاي مسالمت آميز جهت نمايش قدرت عليه رژيم شاه از طريق شركت در مراسمات مذهبي همجون عيد فطر، تاسوعا و عاشورا، اربعين و ...، اعتصاب كاركنان دولت (بويژه كاركنان شركت نفت) و بازاريان گرفته تا فرار سربازان از پادگانها همراه با سلاحهاي خويش و ايجاد جنگ رواني در ارتش و نيروهاي نظامي و اقناع آنها در پيوستن به مبارزين، سرانجام منجر به فرار شاه و اعلام بيطرفي ارتش و شكست كامل قدرت سركوب رژيم شاه و پيروزي انقلاب اسلامي گرديد.

پژوهشگر: حميد شايسته پور
پاورقي ها
۱ـ شهابي، هوشنگ و لينز، خوآن: نظام هاي سلطاني، ترجمه منوچهر صبوري، تهران: شيرازه، ۱۳۸۰
۲ـ در اين خصوص نگاه كنيد به :
- مورگنتا، هانس جي: سياست ميان ملتها، ترجمه حميرا مشيرزاده، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين الملل، ۱۳۷۴
- گالبرايت، جان كنت: كالبد شناسي قدرت، ترجمه احمد شهسا، تهران: نگارش، ۱۳۷۰.
۳- در اين خصوص نگاه كنيد به:
- بيل، جيمز: عقاب و شير، جلد اول، ترجمه مهوش غلامي، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۱.
- ايرانبرگر: هارالد، درباره ساواك، ترجمه جمعيت آزادي، بي جا: بي نا، بي تا.
۴ـ در اين خصوص نگاه كنيد به:
- احمدي، عبدالرحمن: ساواك و دستگاه اطلاعاتي اسرائيل، تهران، مؤسسه اطلاعات و پژوهشهاي سياسي، ۱۳۸۱.
- فردوست، حسين: ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج اول، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۹.
۵ـ علم، اميراسدالله: گفتگوهاي من با شاه، جلد اول، ترجمه گروه مترجمان، تهران: طرح نو، ۱۳۷۱، ص ۳۲۷.
۶ـ نگاه كنيد به:
- آبراهاميان، يرواند: ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدي و محمد ابراهيم فتاحي، تهران: نشر ني، ۱۳۷۵، ص ۵۴۱.
- زونيتس، ماروين: شكست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران: طرح نو، ۱۳۷۱، ص ۱۳۹ و ۱۳۸
۷ـ محمدي، منوچهر: تحليلي بر انقلاب اسلامي، تهران: اميركبير، ۱۳۶۶، ص ۷۶.
۸ـ محمدي، پيشين، ص ۱۳۳.
۹ـ فالاچي، اوريانا: مصاحبه با تاريخ، ترجمه پيروز ملكي، تهران: اميركبير، ۱۳۵۷، ص ۶ و ۵.
۱۰ـ علم، پيشين، ج ۲، ص ۳۹۲.
۱۱ـ نگاه كنيد به: راجي، پرويز: خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح . ا . مهران، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۴.
۱۲ـ خميني، روح الله الموسوي (امام)، صحيفه نور، جلد اول، تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، ۱۳۷۸ ص ۵۹۰ .
۱۳ـ نگاه كنيد به :
- لمبتون، آن كي اس: نظريه دولت در ايران، ترجمه چنگيز پهلوان، تهران: نشر گيو، ۱۳۷۹، ص ۱۱۴.
- برير، كلر و بلافشه، پير: ايران انقلاب بنام خدا، ترجمه قاسم صنعودي، تهران: سحاب كتاب، ۱۳۵۸، ص ۲۵۹.
- صميمي، مينو، پشت پرده هاي تخت طاووس، ترجمه حسين ابوترابيان، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۴، ص ۲۲۱.
۱۴ـ نگاه كنيد به :
- هاويان، ناصر: نظريه تدا اسكاچيول و انقلاب اسلامي در رهيافتهاي نظري بر انقلاب اسلامي ، ص ۱۷۷ .
- قره باغي، عباس: اعترافات ژنرال، تهران: نشر ني، ۱۳۶۸ ص ۱۰۳.
۱۵ـ نگاه كنيد به:
- اسكاچپول، تدا: حكومت تحصيلدار، ترجمه محسن امين زاده در رهيافتهاي نظري بر انقلاب اسلامي، قم: معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، ۱۳۷۷.
- هيكل، محمدحسنين: ايران، روايتي كه ناگفته ماند، ترجمه حميد احمدي، تهران: چاب الهام، ۱۳۸۲، ص ۲۵۸.
۱۶ـ اسكاچپول، پيشين، ص ۲۰۳ و ۲۰۲
۱۷ـ خميني، روح الله الموسوي (امام)، كشف الاسرار، بي جا: بي نا، ۱۳۲۳، ص ۱۸۶ و ۱۸۵.
ولايت فقيه، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، ۱۳۷۴، ص ۹ و ۸
مركز اسناد انقلاب اسلامي ( www.irdc.ir )
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده