شهدای سوم آبانماه
شهید غلامعلی بكتوستان بيست و پنجم فروردين 1327، در تبریز چشم به جهان گشود. پدرش عبدالحسين و مادرش، زهرا نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال 1354 ازدواج کرد و صاحب يك دختر شد. به عنوان سروان ارتش در جبهه حضور يافت. سوم آبان 1359، با سمت فرمانده گردان در آبادان بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.

سرگرد غلامعلی بکتوستان به سال 1327 در یکی از محله های تبریز چشم به دنیا گشود. پدرش عبدالحسین و مادرش زهرا نام داشت ، شهید بکتوستان برادری نداشت و دارای تنها یک خواهر بود. خانواده او بقدری فقیر و ناتوان بود که از خود او چنین نقل است که مادرم روز و شب نخ ریسی می کرد و پدرم هم شب تا صبح در میان کاسبان محل کار می کرد.

و با این وضعیت دوران کودکی را طی کرد و در دبستان دانشور تبریز و سپس در مدرسه دکتر شفق دوران تحصیل ابتدائی را با معدلهای عالی بپایان رساند و همیشه جزو شاگردان ممتاز بود. در دوران دبیرستان بسیار فعال بود . او در دبیرستان امیرخیزی مشغول به تحصیل بود او در تابستان در کارگاهی به کارهای سفالی اشتغال داشت تا بتواند هزینه تحصیل خود و خرج خانواده را تامین کند.

علاقه زیادی به ورزش ، داستان نویسی و ریاضی داشت. خطاط مدرسه بود و مربی کشتی را نیز به عهده داشت و به این صورت بود که روزها و شبهای جوانی طی شد.

و او دیپلم ریاضی را در دبیرستان محله خود گرفت از کارهای او بقدری رضایت داشتند که حتی او را استخدام بدون خدمت نظام قبول می کردند.
ولی از آنجایی که علاقه زیادی به ارتش داشت سرانجام در سال 1348 در تهران وارد دانشکده افسری شد . پس از اتمام دوره افسری در سال 1351 به درجه ستوان دوم مفتخر شد. پس از مدتی برای طی دوره مقدماتی به مدت یکسال در شیراز به آ موزش پرداخت. سپس در پادگان سلطنت آباد تهران وارد ارتش شد.

دوران خدمت برای او بسیار خوش آیند بود. او مربی آموزش سربازان جدید بود. سربازان بقدری به آن علاقه داشتند که حتی روزهای تعطیل و جمعه مرخصی نمی رفتند تا در کنار فرمانده خود باشند. او بقدری مهربان و باگذشت بود که حتی سربازان ناتوان را فی سبیل الله پول داده و باری از زندگانی آنها بر
می داشت . خودش هیچگاه به مرخصی نمی رفت. شعار او به عنوان یک نظامی این بود و خود او همیشه بیان می کرد که یک افسر باید دارای این خصلتها باشد 1- فرمانده 2- پدر 3- مربی

یک دقیقه از عبادت دست بر نمی داشت . هرسال پس از پایان ماه مبارک رمضان نماز عید فطر را همراه یکی از سربازانش به نام کریم در مسجد برگزار می کرد.

وضعیت خانوادگی :

از لحاظ خانوادگی علاقه زیادی به پدر ومادرش داشت و به آنها احترام زیادی قائل بود. دختر و همسر خود را بسیار دوست می داشت و به اندازی خونگرم و مهربان بود که کمتر کسی چنین علاقه ای ممکن است به خانواده داشته باشد.

بهارک نیازهای زندگی وی را فراهم کرده بود و می گفت دخترم همه زندگی من است. همیشه شبها فرزند دلبندش روی سینه اش بخوا ب می رفت.

وضع اجتماعی :

شهید بکتوستان علاقه زیادی به مسجد داشت همیشه توسل به خانم رقیه می کرد. به طور کلی به امام حسین علیه السلام علاقه زیادی داشت. تا اینکه جنگ ایران و عراق شروع شد (حق علیه باطل)

همه جا صحبت از اعزام قوا به جبهه بود. ایشان با خلوص نیت و با اراده ای آهنین بطوری که از خود او نقل است :

اگر من در جبهه نباشم چه کسی باید از مملکت دفاع کند به طور داوطلب به آبادان اعزام گشت و تا اینکه در سال 1359 در جاده ماهشهر، آبادان به مقام رفیع شهادت نائل گشت . یکسال جسد او مفقود بود و در سال 1360 جسدش سوخته و خاکستر شده پیدا شد.

پس از یکسال در اثر شدت شعله های سوزان آفتاب تمام گوشتهای بدنش جذب ستون فقراتش شده بود بطوری که در بهشت زهرا کمربندش را بریدند و قسمتی از کمربند بر روی استخوانش باقی ماند. او و یارانش 23 نفر در یک روز در بهشت زهرا به خاک سپرده شدند.

منبع: اداره اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده