گفتگو با مهندس مهدی چمران؛
سخن گفتن از شهید دکتر «مصطفی چمران» نمونه كامل هجرت، جهاد و شهادت، اين شاگرد مكتب علی(ع)، اين مالک‏ اشتر جنوب لبنان و حمزه كربلای خوزستان سخت و دشوار است.
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ سخن گفتن از شهيدی با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏ای كه جمع اضداد بود، از آهن و اشک، ‌از شير بيشه نبرد و عارف شب‏ های قيرگون، از پدر يتيمان و دشمن سرسخت كافران بسيار سخت بلكه محال است. سخن گفتن از شهيد دكتر مصطفی چمران، اين مرد عمل و نه مرد سخن، اين نمونه كامل هجرت، جهاد و شهادت، اين شاگرد مكتب علی(ع)، اين مالک‏ اشتر جنوب لبنان و حمزه كربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا كه حتی نمی ‏توان يكی از ابعاد وجودی او را آن گونه كه هست، توصيف كرد و نبايست انتظار داشت كه بتوانيم تصوير كاملی در اين مختصر از او ترسيم نمايیم، كه مردان و رهروان راه علی(ع) و حسين(ع) را با اين كلمات مادی و معيارهای خاكی نمی ‏شود توصيف نمود و سنجيد.

به مناسبت سالگشت شهادت مجاهد، دانشمند فیزیک، نقاش و شاعر «دکتر مصطفی چمران» گفتگویی با مهدی چمران ترتیب داده ایم که برایمان از نحوه شهادت و تأسیس «بنیاد شهیدچمران» روایت می کند. که در ادامه می خوانید؛
شهید «چمران»

«شناختی از شهید چمران»

کسانی که با شهید مصطفی چمران آشنایی داشتند می‌دانند که او به ملاقات پروردگارش دل‌بسته بود، و به همین علت همیشه در تلاش بود تا با انجام اعمال صالح خود را به جوار قرب او نزدیک‌تر سازد؛ و در این راه جز معبودش احدی را در عبادت و خدمت مورد توجه قرار نمی‌داد.

شهید چمران از استعداد‌هایی که پروردگارش نزد او به امانت سپرده بود وقوف کامل داشت، و می‌دانست چگونه آن‌ها را تنها در راه رسیدن به معشوقش شکوفا سازد. در همین راه بود که از رفاه زندگی مادی، از زن و فرزند، و از مقام و منصب چشم پوشید و آنچه داشت در طبق اخلاص، تقدیم پروردگار خویش کرد.

در دوران تحصیل شاگردی سخت‌کوش بود، و در میدان اجتماع مردی فداکار. مبارزات سیاسی او قبل از مسافرت به آمریکا در راه استیفای حقوق مستضعفان شکل گرفته بود. در آمریکا تا آنجا که شرایط زمانی و مکانی اجازه می‌داد، برای تشکل نیرو‌های انقلابی کوشید، و زمانی که آن دیار را اشباع شده یافت، به مصر و سپس به لبنان مهاجرت کرد تا با فراهم ساختن فعالیت‌های چریکی و تربیت این نیرو‌ها در جنگ مستقیم با اشغالگران سرزمین قدس، استطاعت رزمندگان لبنانی و ایرانی برای مقابله با دشمنان اسلام طبق دستور قرآن مجید بالا ببرد:
وَاَعِدّوالَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِباطِ الْخَیلِ (آیه ۶۰- سوره انفال)

در همین دوران بود که امام موسی‌صدر توانست با برخورداری از خلوص و فداکاری دانشمند و سرداری، چون چمران عارف و مجاهد، حرکت شیعیان محروم لبنان را متشکل کند، و به جوانان مستضعف آن دیار هویت بخشیده، به خدایشان متکی سازد. همین تلاش‌های خداجویانه در لبنان بود که شیعیان آن دیار را بصورت متحد محکم انقلاب اسلامی ایران درآورد.

در ایران پس از پیروزی انقلاب، سراپای وجود خود را در خدمت حکومت جمهوری اسلامی و رهبری آن قرار داد. در این مختصر شرح خدمات آن شهید میسر نیست، ولی آنچه مسلم است با اشرافی که بر سیاست منطقه و بینشی که از اوضاع جهان داشت همواره مسیر انقلاب اسلامی ایران را پیش‌بینی می‌کرد و چاره‌جویی‌های لازم را برای حراست و به ثمر رساندن آن معمول می‌داشت، بدون آنکه این اقدامات را به رخ دیگران بکشد. در نتیجه بسیاری از نزدیکان آن شهید هنوز هم از وسعت و عمق خدمات او مطلع نیستند.

چمران عزیز مرد خدا بود و برای خدا کار می‌کرد و این بر عهده تاریخ است که روشنگر تلاش‌های او در انسجام حکومت جمهوری اسلامی ایران، ایجاد سپاه پاسداران و جهادسازندگی، فعال کردن ارتش، حفظ کردستان و دفاع از خطه خوزستان باشد. مسلماً پیوستن داوطلبانه آن شهید به پاسداران محاصره شده در پاوه یا حمله حماسه‌آفرین او به حلقه محاصره شهر سوسنگرد، همراه با مجروح شدن و از مهلکه بیرون جستن او، از وقایع شورانگیز و عبرت‌بار ایمان به خدا و آمادگی پذیرش فیض شهادت در راه پیروزی حق بر باطل است.

شهید «چمران» مرد خدا بود...

شهید دکتر مصطفی چمران با همه امکانات مادی که می‌توانست در اختیار داشته باشد، زندگی ساده و بی‌تکلف خود را که از خانواده بی‌بضاعتش به ارث برده بود ادامه می‌داد. یک زمان مقام معاونت نخست‌وزیری را پشت سرگذاشته و برخلاف تمام سنت‌های دولت‌مداری، اسلحه به دست، در دل صخره‌های سرد و صعب‌العبور کردستان به مقابله توطئه‌گران از خدا بی‌خبر می‌شتافت.و زمانی دیگر، در آن روز‌های یأس و ناامیدی که ارتش متجاوز صدام به سرکردگی امپریالیسم جهانی، می‌رفت تا سرزمین پهناور خوزستان را از پیکر متشنج ایران جدا سازد، صندلی نرم وکالت مجلس شورای اسلامی را ترک گفته، همراه معدودی از تربیت‌شدگان مکتب حسینی به قلب صفوف تانک‌ها و سپاهیان وسیع دشمن می‌زند، تا آرایش نظامی متجاوزان را درهم بشکند و برای نیرو‌های دفاعی ازهم پاشیده ایران زمان بخرد، تا لااقل فرصت شرکت در یک مصاف نابرابر را بدست آورند و پیروزی نیروی ایمان و شهادت را بار دیگر در کربلای خوزستان در برابر دیدگان نسل حاضر به نمایش بگذارند.

«شرح سوسنگرد»

عراق چندین بار برای به دست آوردن سوسنگرد تلاش کرده بودند، بار آخر با تیپ زرهی سوسنگرد را محاصره کرد و باعث فرار مردم از راه کانال ها شد. فرمانده جنگهای نامنظم جوانی به نام اخوان که برادرش کاظم اخوان عکاسی که در لبنان اسیر شده بود همراه با نیروهای ژاندارمری ارتش سپاه وارد عمل شد.

با دستور امام خمینی (ره) برای تشکیل تیپ جنگی در لشکر برای آزادسازی سوسنگرد که می توان گفت اولین فرمان باید بود که باید آزاد شود، بود. با فرمان دکتر چمران که ایشان مسئول عملیات تیپ از اهواز به سوسنگرد منتقل شد در روستایی به نام ابوحمیظه در پنج کیلومتری سوسنگرد نگاه داشته شد و از آنجا نیروهای پشتیبانی می‌کردند.

حمله در صبح با حضور سپاه هوانیروز ارتش استانداری و عشایر و جنگ‌های نامنظم شروع شد. ترتیب آرایشی نیروها به این صورت بود که شهید چمران با نیروهای جنگ‌های نامنظم در جنوب قرار گرفتند و سپاه و ارتش در شمال قرار گرفتند. به گفته دکتر چمران حمله با آرایش جدید برای محاصره ما آغاز شد.

شهید «چمران» مرد خدا بود...

با فشار نیروهای بعثی تصمیم به عقب‌نشینی گرفته شد، به این صورت بود که معمولاً به دو دسته نیروها تقسیم می شدند و یک دسته به عقب نشینی و دسته دیگر شروع به دفاع می‌کردند، بعد جاها عوض می شد و دسته اول که عقب‌نشینی کرد شروع به دفاع و دسته دوم که در حال دفاع می کردند شروع به عقب نشینی می کند.

جنگ یک تنه دکتر با تانکها و مقابله و اصابت گلوله مستقیم و ترکش ها و یک ساعت با پای خونین می جنگد. و دکتر چمران اینگونه تعریف می کنه که وقتی یک ساعت زخمی بود به خون گفت: فعلا بایست من با تو کار دارم من آماده شهادت هستم ولی شهادت هم باید زمانی باشد که این ها را نابود کند.

یکی از تاکتیکهای دکتر چمران، زمانی که تانک ها متوجه شدند با یک نفر می جنگند و تصمیم به عقب‌نشینی می‌کنند یک کامیون کماندوی عراقی برای جنگ تن به تن فرستادند تا با دکتر چمران شروع به جنگیدن کند. لباس دکتر چمران پلنگی همرنگ عراقی‌ها بود به خاطر شناسایی دکتر کار دشواری شده بود.

قسمت جذاب این داستان زمانی که عراقی‌ها دکتر را به اشتباه می گیرند و فکر می‌کنند نیروی خودی به علت آن لباس و تفنگی که داشته و شروع می کنند با دکتر به عربی صحبت کردن و دکتر هم به خاطر اینکه لبنان بوده به عربی مسلط بوده و با آنها صحبت می کند و باعث می شود که عراقی‌ها متوجه ایرانی بودند دکتر نشوند. و دکتر چمران آنها را به رگبار می بنده و تعداد زیادی را به هلاکت می رساند و تعدادی هم فرار می‌کنند. دکتر چمران که در این حمه زخمی هم شده بود  با پای زخمی تا جایی که می توانست به دنبال آن ها می رود.

«یکشنبه سال 1360 روزی به نام شهید «چمران» در تاریخ ثبت شد»

شنبه سی ام خرداد با دکتر چمران از تهران به اهواز رفتیم، روز یکشنبه سی و یکم خرداد ماه قرار بود در مسجد ارگ تهران برای شهدای لبنان سخنرانی کند. ولی صبح شنبه تصمیم ایشان عوض شد و به من گفت: به خوزستان می رویم. من به ایشان گفتم قراره بعدازظهر سخنرانی کنید و رادیو اعلام کرده است، گفت: اعلام کنید نفر دیگری برود و بعدازظهر همان روز با هواپیمای سی ۱۳۰ به مقصد خوزستان رفتیم. کسی خبر نداشت و تیم کمیته ما را به جبهه های جنگ نامنظم به اهواز رساند در نصف شب اعلام شد که عراق به دهلاویه برای چندمین بار حمله کردند. ما در حال برنامه ریزی برای حمله به عراقی ها بودیم که اعلام شد که بچه ها تا صبح جنگیدند.

قبل حمله ای شبیخون تصمیم داشتیم که از عراقی‌ها پس بگیریم، با این روش که بر روی رودخانه کرخه پلی زده بودیم و از پشت هم به رودخانه کرخه حد فاصل دهلاویه با سوسنگرد ده کیلومتر بود در این حمله به جای اینکه مستقیم از داخل سنگر به دهلاویه برویم پلی زدیم و از روی کرخه سمت شمال رفتیم و با پل دیگر از کرخه به سمت جنوب آن رفتیم که دهلاویه در آنجا بود و از پشت به عراقی ها حمله کردیم.

به دستور دکتر چمران احمد مقدم پور که او فرمانده نیروی هوایی ارتش شیراز بود با بی‌سیم خود را به دکتر چمران رساند و دکتر اعلام کرد که تو بهش فرمانده دهلاویه و گفت من به جای خودم چرا بذارم و دکتر چمران به عنوان معاون خود را به عنوان جانشین خود بگذارند علی مومن به دیدار بعد از تمام این مراسمات همراه با دکتر چمران حرکت به سمت دهلاویه با رانندگی محمد حدادی که بیشتر در پشت جبهه کار می‌کرد اند و رانندگی می‌کرد رفتن به سمت سوسنگرد اونجا در وسط راه شهید فلاحی رو دیدو با آن روبوسی کرد و خداحافظی کرد و در ماشین نوشته هایی می نوشت و در او آخرین دست نوشته های دکتر شهید چمران بود او همیشه در جیب خود تیکه هایی از کاغذ های کوچک و همراه با یک خودکار داشت.

در آخرین دست نوشته های دکتر نامه ای از به دست و پای خود اینگونه نوشته است من به همه شما آرامش می‌دهند و تشکر از اینکه من شما ها را رنج دادند و من را تحمل کنید اما استراحت می کنید ولی این چند لحظه هم آبروی مرا حفظ کنید می خواهم رقص من در برابر مرگ زیبا باشد.

کم کم به دلها او نزدیک شدند اما به دلیل امنیتی زمان نزدیک‌تر شدن به دهلاویه از روی رود کرخه که کانالی هست و در تابستان خشک هستند و در فصل زمستان، که به علت پرآبی آبهای کرخه درون کانال جاری می شود. ادامه مسیر را از این کانال حرکت کردند و بچه‌ها را در این کانالها جمع می کردند و به دلیل شیارهایی که داشت از ترکش ها در امان بودند.

در آنجا بچه ها در کانال جمع شدند و دکتر در کنار فرمانده جدید و کنار راننده ایستاد و شروع کرد به بچه‌ها صحبت کردند و درباره شهادت رستمی به آنها تسلیت گفت و توضیحاتی درباره محل می داند که سه خمپاره به سمت آنها شلیک شد، خمپاره سوم دقیقاً در پشت سر دکتر چمران برخورد کرد و ترکشی به ریه فرمانده جدید ثابت شد که مقدم بود و ترکشی به صورت و چانه حدادی که راننده بود و ترکشی بر پشت سر دکتر چمران برخورد کرد و ایشان را داخل آمبولانس گذاشتند و در راه چند دقیقه ای تنفس می کرد و به سوسنگرد نرسیده در سی و یکم خرداد ساعت دوازده ظهر به شهادت رسید.

«بنیاد شهیدچمران»

بعد از شهادت دکتر چمران تصمیم به برپایی محلی برای برگزاری و جمع‌آوری آثار ایشان به لحاظ فرهنگی و علمی- نظامی را تقسیم کردیم که بیشتر در بخش فرهنگی این بنیاد فعالیت می کند. اولین کتابی که بعد از شهادت دکتر چمران که در روز چهلم شهادتش منتشر شد کتاب بینش و نیایش که در دو جلد بود جلد یک و دو که بعد از اقدام سازی و تجمیع آن دو جلد یک کتاب تبدیل شد.

از دیگر اقدامات در کارهایی که بنیاد شهید انجام داد از جمع‌آوری آثار و سخنرانی های دکتر چمران و پیاده سازی آن ها اشاره کرد؛ عکس های دکتر چمران و نامه ها و سخنرانی ها و دست‌نوشته‌ها که در جبهه همراه با موضوع بندی آن ها و که توسط خود دکتر عنوان بندی شده بود.انسان و خدا، رقص چنین میانه میدانم آرزوست، نیایش ها، علی زیباترین سروده ی هستی، لبنان، حماسه عشق و عرفان، دعای کمیل، کردستان، خدا بود و دیگر هیچ نبود و عارفانه که در بنیاد شهید چمران به چاپ رسیده است.

دو کتاب از مجموعه کتابهای شهید چمران که حادثه را عیناً توصیف می کند می توان به کتاب «کردستان» که حادثه پاوه  حضور داشتند و تمام واقعه را به قلم آوردند و کتاب رقص چنین میانه میدانم آرزوست داستان سوسنگرد می توان اشاره کرد.

«دست نوشته های دکتر چمران»

مهدی چمران در خصوص دست نوشته شهید چمران می گوید: دست نوشته ها در مورد کردستان لبنان و کتب دیگر، سخنرانی مسائل فلسفی عرفانی و توحیدی به نام «انسان و خدا» به چاپ رسیده است که بسیار مناسب برای جوانان می تواند باشد. در کتاب دیگر شهید «چمران» مقایسه سیستم سرمایه داری کمونیسم با اسلام و مصداق آن با آیات قرآن پاسخ داده شده است که تهیه و تنظیم آن را شخصاً انجام دادم.

ایشان در خصوص اقدامات انجام شده توسط شهید دکتر مصطفی چمران بیان می کند: ساخت زیردریایی در زمان جنگ، شنیدار های زرهی، موشک و پل ساخته شده از سنگ می توان نام برد، که اولین پل در رودکرخه مورد استفاده قرار گرفت.

ایشان در خاتمه افزودند؛ از جمله اقدامات بنیاد فرهنگی شهید چمران به برگزاری مراسمات در شهرهای مختلف به مراسم سوسنگر پاوه و مراسمات مربوط به ولادت ها و شهادت دکتر چمران، برگزاری کلاسهای روانشناسی که از لحاظ دینی فرهنگی و رفتاری کلاس ها هستند، که توسط گروه‌هایی از دانشجویان برگزار می شود. هزینه های بنیاد شهیدچمران به صورت خصوصی پرداخت می شود.

گفتگو/ محمد مهدی علینقیان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده