گفت و گوی نوید شاهد با خواهر شهید «ناصر پیربداقی» از شهدای هفدهم شهریور 1357:
يکشنبه, ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۳۲
نوید شاهد – هفدهم شهریور 1357 در میدان ژاله اتفاقی رقم خورد که دل مردم ایران را لرزاند و البته پایه های پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه را محکم تر کرد؛ صدها نفر از مردم تهران که برای تظاهرات به خیابان آمدند، به خاک و خون کشیده شدند. زنان، کودکان و مردان بی گناه و بی دفاعی که برای بیان مدنی خواسته هایشان به میدان ژاله و اطراف آن آمده بودند، به شهادت رسیدند و خانواده های بسیاری داغدار شدند. شهید «ناصر پیربداقی» یکی از شهدای جوان و هجده ساله هفدهم شهریور است که به گفته خواهرش با اصابت تیر گاردی ها به قلبش به شهادت می رسد و مانند دیگر شهیدان، مظلومانه به خاک سپرده می شود.

تیر گاردی ها قلب برادرم را شکافت/ شهدای هفدهم شهریور نباید فراموش شوند

خانم «اعظم پیربداقی»، خواهر شهید «ناصر پیربداقی» که هنگام شهادت برادر 10 ساله بوده و جمعه خونین هفدهم شهریور 1357 را به خوبی به یاد دارد، در گفت و گویی با خبرنگار نوید شاهد خاطره تلخی که از آن روز به یاد دارد را روایت کرد. او درباره برادر شهیدش گفت: «ناصر» متولد بهمن 1339 و هنگام شهادت هجده سال داشت. محصل بود و گاهی برای کمک نزد مرحوم پدرم که آهن فروشی داشت، می رفت.

خانم پیربداقی روز حادثه را این گونه روایت کرد: خانه ما سمت خیابان «تهران نو» بود. برادرم شب ها روی پشت بام می خوابید. صبح جمعه، هفدهم شهریور، از خواب بیدار شد و برای خوردن صبحانه پایین آمد. سروصدای زیادی به گوش می رسید. برادرم زمانی که تظاهرکنندگان را در کوچه دید، خیلی سریع لباس پوشید و از خانه بیرون رفت. از پنجره نگاهش کردم، با دوستانش و پسرعمویم بود. حوالی ظهر بود که کم کم نگران شدیم. یکی از آشنایان خبر آورد که «ناصر» را به بیمارستان برده اند. پدرم به سرعت خود را به بیمارستان رساند. گویا زمانی که پدرم می رسد، گاردی ها برای بردن جنازه ها آمده بودند. پدرم، برادرم را می بیند که چشم هایش هنوز باز است و بعد از دیدن ایشان، به شهادت می رسد. تیر به قلب برادرم اصابت کرده بود.

خواهر شهید «ناصر پیربداقی» ادامه داد: پسر عمویم تعریف می کرد به سمت خیابان «سمنگان» رفته بودند. گاردی ها که دنبالشان می کنند، به سمت کوچه ای می روند. یکی از اهالی محل درِ خانه اش را باز می کند؛ برادرم همه را داخل حیاط می کند اما خودش وارد خانه نمی شود و به سمت انتهای کوچه فرار می کند. ایشان از نظر اخلاقی جوانمرد و با اخلاق بود. شاید می خواسته افراد جا مانده را به آن خانه بیاورد و یا برای گم کردم ردِ مردمی که در خانه پنهان شده بودند، خود را نشان داده تا دنبال دیگران نگردند. کوچه بن بست بوده و گاردی ها به سمت قلبش شلیک می کنند.

تیر گاردی ها قلب برادرم را شکافت/ شهدای هفدهم شهریور نباید فراموش شوند

او نحوه تحویل و تدفین پیکر برادرش را این گونه تعریف کرد: از آنجا که پدرم بالای سر برادرم رسیده بود، پیکرش را تحویل ایشان دادند. پدرم هم جنازه را به منزل آورد و خانه مان خیلی شلوغ شد. عده ای شعار می دادند و می گفتند احتمال دارد ساواکی ها در بین مردم باشند. تصمیم گرفتیم پیکر برادرم را به مسجد «الهادی» که نزدیک منزلمان بود، ببریم. پیکر شهید آن شب در مسجد ماند و فردا صبح در قطعه 17 بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد. خاطرم هست اجازه نمی دادند مراسم بگیریم و می گفتند نباید چادر مشکی سَر کنید و به اقوام هم اجازه نمی دادند با چادر مشکی برای تسلیت به خانه مان بیایند.

خواهر این شهید هفدهم شهریور در پایان گفت: شهادت برادرم شوک سختی برای خانواده بود البته زمانی که اخبار را دنبال می کردیم، تا حدودی آماده شنیدن خبر شهادت ایشان شده بودیم. خانواده شهدای هفتم شهریور همچنان داغ عزیزان خود را بر دل دارند و این شهیدان مظلومند زیرا درباره دیگر شهدا بیشتر سخن می گویند اما این شهیدان را فقط در روز هفده شهریور یاد می کنند در حالی که نباید فراموش شوند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده