عشق به پدر و مادر قلب او را مملو از امید مینمود
شهید داود جعفری در سال 1342 در تهران بدنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانیش را در کنار هم سن و سالان خودش سپری نمود و با تاسیس سپاه پاسداران در سال 1358 با عشق و علاقهای که در راه خدمت به اسلام و مسلمین در وجود او تبلور پیدا نموده بود به استخدام سپاه پاسداران درآمد و آموزشها و تاکتیکهای نظامی را با موفقیت پشت سر گذارد و سپس با دیگر هم رزمانش مبارزه جدی و همه جانبه ای را در یافتن گروهکهای منافقین و احزاب منحرف سیاسی در تهران در قالب گشتهای ثاراله آغاز نمود.
با شروع جنگ ایران و عراق جهت مدد رساندن برادران و رزمندگان جبهه های نبرد عازم جبهه های جنگ گردید. پس از مدتی پیشنهاداتی مبنی بر پذیرش سمتهای فرماندهی را در تهران از سوی فرماندهی دریافت نمود ولی وی این پیشنهادات را رد نمود و نتوانست دوری هم رزمانش را در جبهه های جنگ تحمل نماید و هم چنان به جنگ با دشمن متخاصم در جبهه های نبرد پرداخت.
وی همیشه معتقد بود که مرد عمل همیشه در میدان مبارزه شناخته میشود و مرد میدان باید در راه اسلام و قرآن مخلصانه دور از هر گونه ریا و برای رضای خداوند باید بجنگد تا جایی که دشمن دین و قرآن را نابود سازد.
شهید داود جعفری از ابتدای شروع جنگ علیه کفر تا هنگام شهادتش در میدان نبرد در اکثر جبهه های نبرد غرب تا جنوب بدون هیچگونه ترس و هراسی با فداکاریهای و رشادتهای خود جان تازه ای را به همرزمانش و نیروهای اسلام میبخشید .
او در این جبهه ها علاوه بر فرماندهی بخشی از سپاهیان اسلام مسئولیت هدایت توپ 106 را بر عهده داشت و در میدان جنگ با فداکاری خود همیشه پیشتاز بود. از جبهه هایی که او به انجام وظیفه میپرداخت میتوان (سومار- گیلان غرب- نفت شهر- سرپل ذهاب- ارتفاعات بازی دراز- مهران- دهلران- خرمشهر – آبادان و شلمچه نام برد.
شهید داود جعفری برای دوستان و نزدیکان خود همچون برادر مهربان و دلسوز بود . از محسنات او این بود وقتی حقوق خود را از سپاه دریافت مینمود سهم زیادی از آن پول را به مستمندان و بیچارگان که او میشناخت کمک مینمود. گاهی نیاز خانواده فقیری که به آنان لطف و عنایت داشت با تهیه مایحتاج آن خانواده تامین مینمود. در خانواده عشق به پدر و مادر قلب او را مملو از امید مینمود و همیشه فرد متواضع و فروتن بود. با وجود اینکه او چندین مرتبه دچار اصابت ترکش واقع شده و مجروح گشته و در بیمارستان مدتی بستری و همینطور بعضا برخی از ترکشها هنوز در تن او بود مع الوصف او هیچ وقت کلامی از حالات خود را با کسی به خصوص پدر و مادرش نگفت.
در محل کمتر کسی بود که وی را نشناسد و کمتر کسبه ای بود که مهر او را به دل نگیرد و درباره وی سخن نگوید. وی دارای حسن خلق و گذشت و فداکاری و فردی مومن بود. او هیچ وقت جبهه و جنگ را رها نکرد بی صبرانه عاشق شهادت به سر برد چرا که وی عاشق شهادت و خدا بود .
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ