نوید شاهد - وقتی پسر عمویش فرودین سال 67 در فاو به شهادت رسید،همه متوجه شدیم که او دیگر ارام و قرار ندارد و البته به زودی هم به وصال یار رسید و پیمانه شهادت نوشید.
کد خبر: ۴۶۲۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۶
خاطرات شهید «احمد مکرمی»
پدر شهید« احمد مکرمی» : شب آخری که می خواست برود جبهه پوتین هایش را محکم بست و به ما یک احترام نظامی هم گذاشت و گفت : ممکن است این بار دیگر نیایم
کد خبر: ۴۶۲۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۵
شهید «علی ژاله» تأكيد ميكرد: «مواظب حجابت باش. آنرا يك ارزش بدان. حجاب براي زن متانت ميآورد. شخصيت زن در گرو حجاب است. پس كاملاً مواظب باش.»
کد خبر: ۴۶۲۶۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴
نوید شاهد به بهانه سالروز ولادت شهید "خلیل الله بهاری" خاطراتی را به نقل از همسر این شهید گرانقدر منتشر کرده که شما را به خواندن این خاطره خواندنی دعوت می کنیم، در بخشی از این خاطره آمده است:او همیشه خودش را یک بسیجی می دانست بعداز شهادت وقتي شهيدکاوه درمراسم ايشان صحبت مي کرد متوجه شدم که فرمانده ي گردان بوده است.
کد خبر: ۴۶۲۳۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۲
گذری بر زندگی شهید "علی سیفیان آرانی"
علی برای حضور در جبهه آرام و قرار نداشت و عملیات والفجرهشت وعده گاه او با خدای خود شد.
کد خبر: ۴۶۱۹۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶
مادر شهیده "زهرا دهقانی" می گوید دخترم از اینکه نمی توانست به جبهه برود ناراحت بود و همیشه آرزوی شهادت می کرد، دست آخرهم به آرزویش رسید، آرزویی که در عید قربان سال 65 برآورده شد.
کد خبر: ۴۶۱۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶
نگاهی به زندگی شهید ترور "حسن دهقانی نوش ابادی"
قبل از شهادت پر افتخارش به درخواست مادرش، همراه با خانواده برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم مشرف شد، دو شب در قم بودند و روز عید قربان پس از اقامه نماز عید در قم، بوسیله آتش بمب عوامل استکبار همراه خواهر شهیده اش در راه خدا قربانی شد.
کد خبر: ۴۶۱۸۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶
خاطراتی خواندنی از سردار رشید اسلام " حاج احمد کاظمی "
احمد بسیار باهوش بود و خیلی کم پیش میآمد که فرد یا مطلبی را به ورطۀ فراموشی بسپارد.پس از حدود هشت سال اسارت، همراه دیگر اسرای مقاوم، سرافرازانه پای به خاک شهیدپرور وطن گذاشتیم. چند روز پس از آزادی، به ضیافتی دعوت شدیم که سردار کاظمی نیز در آن حضور داشت. ایشان از یکایک آزادگان خواست تا خود را معرفی کنند. همین که نوبت به بنده رسید گفتم فیاضیۀ آبادان، سنگر عشقیها! بی درنگ پرسید: «نادعلی خودت هستی؟» بعد هم لبخندی شیرین لب هایش را تسخیر کرد.
کد خبر: ۴۶۱۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۴
بار اولی که «احمد متوسلیان» را بر باند هلی کوپتر مریوان دیدم، ترسیده بودم. در آن لحظات بیش از هر چیز برادر احمد را فردی جدی و قاطع دیدم که حتی به قیمت اشکهای من هم از آنچه باید میشد، گذشت نمیکرد.
کد خبر: ۴۶۱۶۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
بار اولی که «احمد متوسلیان» را بر باند هلی کوپتر مریوان دیدم، ترسیده بودم. در آن لحظات بیش از هر چیز برادر احمد را فردی جدی و قاطع دیدم که حتی به قیمت اشکهای من هم از آنچه باید میشد، گذشت نمیکرد.
کد خبر: ۴۶۱۶۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۲
شبی امام عصر(عج) را در عالم رؤیا دیدم. ابهت ایشان باعث شد که نتوانم به ایشان نزدیک شوم. از همان فاصله عرض کردم سوالاتی دارم.
کد خبر: ۴۶۱۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
خاطراتی از شهید "غلامرضا عزیزی نژاد"
دشمن بدون درنگ کاتیوشا و خمپاره شصت می فرستاد و ما در دیده بانی تماشا می کردیم که چطور خمپاره ها چند متری ما پایین می آید. بالاخره شب شد و من در حال چرت زدن بودم که متوجه سرو صدای زیاد بچه ها شدم ، موقعیت جوری نبود که به آنها بفهمانیم دشمن در 60 متری مان است. تا به خود آمدیم عراقی ها شروع به آتش ریختن کردند و صدای داد و فریاد بچه ها در آمد.اکثرا یا ترکش خورده بودند و یا موجی شده بودند.از 12 نفرمان فقط یک نفر نتوانست خود را از مهلکه بیرون ببرد و آن سرباز عباسی بود!
کد خبر: ۴۶۱۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹
نوید شاهد منتشر کرد
همزمان با فرارسیدن سالگرد شهادت شهید "علی اصغر پاريزي خبر" نوید شاهد استان یزد روزنوشته های این شهید گرانقدر از دوران جنگ را منتشر کرد.
کد خبر: ۴۶۱۴۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۹
روایت محمد حسین طالبیان از پدر شهیدش محمد طالبیان/قسمت پنجم
پرویز ثابتی منفجر شد و شروع کرد به زدن خودش! با مشت و سیلی می زد توی سر و کله خودش و می گفت: من پدرسوخته این همه دارم تو را می زنم، آن وقت تو در حال مرگ می آیی و مرا مسخره میکنی و می گویی کُتَت را از کجا خریده ای؟! ای وای از دست شماها
کد خبر: ۴۶۱۴۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۳
"زهرا کرد زنگنه" شیرزنی از ایل بختیاری و مادر شهید مدافع حرم "رضا عادلی" است که در گفتگو با نوید شاهد از پسر تازه دامادش می گوید. شهیدی که تاریخ عقد و شهادتش یکی شد. شما را به خواندن این گفتگوی صمیمی دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۶۱۳۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶
خاطره خودنوشت شهيد شرفی «1»
شهيد جليل شرفی در دفتر خاطراتش می نویسد: چرا احساس غربت و تنهائي نکنيم؟ حالا که مي فهمم که چه ارزان از دست دادم آن موقعيت را و هزار افسوس که از هيچکدام از موقعيت ها استفاده آن طور که شايسته بود نبردم که اگر برده بودم از آنها جدا نمي افتادم.
کد خبر: ۴۶۱۱۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۵
خاطرات شهید «کیانبخش طاهری»؛
همکاران شهید به ایشان گفتند:«تو هم اگر این مسئولیت را بپذیری، حتما شهید می شوی و چون خیلی جوان هستی و تازه هم ازدواج کردی! اگر می شود این مسئولیت را نپذیر.»
کد خبر: ۴۶۱۰۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴
خاطره ای از زبان خانواده شهید علی نجفیان؛
صدای گلوله ها و بارش خمپاره ها لحظه ای قطع نمی شد. علی سعی می کرد از میان دود و آتش، ماشین آذوقه و آب را به قرارگاه برساند او با تمام تلاش خود موفق شد که ماشین را کنترل کند. بلاخره موفق شدیم آذوقه را به مقصد برسانیم.
کد خبر: ۴۶۱۰۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳
خاطراتی پیرامون شهید «علي يار شول»؛
من ميدانستم او شهيد ميشود. اصلاً هر وقت او را در لباس پاسداري ميديدم، اختيار اشكهايم را نداشتم. در كربلاي يك كه پايش زخمي شده بود، وقتي برادرش بهادر از جبهه آمد، گفت علي يار مجروح شده، خيلي نگران شدم.
کد خبر: ۴۶۰۹۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
در جایی دیگر که با سایر شهدای تازه دفن شده فاصله دارد، قبری مهیا میکنند و محمدحسین دفن میشود. چند روز بعد، وقتی دوستانش از عملیات برمیگردند با تعجب میبینند او در همان قبری که خودش پیش از شهادت گفته بود، دفن شده است!
کد خبر: ۴۶۰۷۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹