نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید
مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش
با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
کد خبر: ۴۶۰۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

خاطراتی پیرامون شهید «علي‌اكبر محمدحسيني»؛
علی اکبر فرمانده لايقي بود . تيراندازي مي کرد . آرپي جي مي زد . زخم مجروحين را مي‌بست . شهدا را عقب مي آورد . مهمات و آذوقه مي رساند . يک لحظه آرام و قرار نداشت .
کد خبر: ۴۶۰۲۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۳

سردار رشید اسلام شهید محمدباقر قادری
شهید محمد باقر قادری، دوازدهم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش کریم، و مادرش صديقه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. کارمند پالایشگاه بود. به عنوان جهادگر در جبهه حضور يافت. بيست و پنجم تير 1361، با سمت فرمانده تیپ زرهی در پنجوین عراق بر اثر اصابت ترکش به سر شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. برادرش سعید نيز شهيدشده است.
کد خبر: ۴۵۹۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۰

برادر شهید : در منطقه سردشت بودم و شهید در آبادان خواب دیدم در سنگری است و عکس دوستانش را در اطراف سنگر زده بود پرسیدم رسول این عکسهای چه کسانی است ؟ گفت این عکس دوستانم است که شهید شده اند بعد دیدم عکس خودش هم بین آن عکسها بود .
کد خبر: ۴۵۹۹۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۱

خاطراتی پیرامون شهید «حسین میراحمدی»؛
شهید «حسین میراحمدی» هميشه تشويقمان مي كرد و برايمان هديه مي خريد تا درس بخوانيم و در وصيت نامه اش هم به اين موضوع تأكيد كرده و نوشته بود، نبايد قلم من را روي زمين بگذاريد، بايد درستان را ادامه دهيد.
کد خبر: ۴۵۹۸۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۰

پدر و مادرش را برد مشهد. کار همیشگی‌اش بود. پدر و مادر را می‌برد مشهد؛ زیارت. پدرش را برد کنار ضریح امام رضا (ع) و گفت برایش دعا کند که شهید شود. حاج علی آقا ایستاد جلوی ضریح، دست‌هاش را گرفت جلوی صورتش. اشک‌های پیرمرد جلوی پیراهن آبی‌اش را خیس کرده بود. بلندبلند دعا کرد.
کد خبر: ۴۵۹۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۶

يکي از پرستارها گفت :« از سه روز قبل که برادرتان اينجا بستري شده ، خانمي از وي پرستاري مي کرد. امروز که شما آمده ايد، از آن خانم خبري نيست.» هيچ وقت آن زن را نديديم.
کد خبر: ۴۵۹۶۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۶

خاطراتی پیرامون شهید «احمد عبدالهی»؛
به منظور جبران بی احترامی روز گذشته گفتم: «ببخشید، من خدمت شما قبلاً نرسیده بودم و دیروز شما را نشناختم.» خیلی خونسرد پرسید: «مگر چه شده؟ چیزی یادم نمی‌آید، مگر موضوع مهمی بوده است؟» تازه متوجه شدم که بی خیال این حرف هاست.
کد خبر: ۴۵۹۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۰۲

کتاب صوتی خاطرات شهید «حامد جوانی» با عنوان «شبیه خودش» برای ماندگاری خاطرات این شهید مدافع حرم از سوی بسیج هنرمندان آذربایجان‌شرقی در تبریز تولید و عرضه می‌شود.
کد خبر: ۴۵۹۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

آخر بازی " شاپور عبدالمحمدی" لباسهای ورزشی را از تن درآورد و در حالی که لباس مقدس سپاهی اش را به تن می کرد، گفت: برد و باخت ماندنی نیست مهم انسانیت و تمرین قانون پذیری است.
کد خبر: ۴۵۹۵۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

در دامنه کوه بود که به کمین گاهی رسیدیم فرمانده ایست داد. دشمن متوجه نیروهای ما شده بود و بچه های رزمنده به تکاپو افتادند. که صدای حسین پر توان و پر نیرو برخاست اگر قرار باشد شهید شویم؛ اینجا قتلگاه ماست، و اگر قرار است برگریدم، با شهدا بر می گردیم.
کد خبر: ۴۵۹۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

يك ماه در فاو بوديم با خيلي ها آشنا شديم، اما من در چهره خيلي ها تفاوت را مي ديدم.حالت عجيبي داشتند و بيشترشان به شهادت رسيدند.جلال يكي از آنها بود، او متفاوت بود.
کد خبر: ۴۵۹۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۷

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۸۸۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

کتاب پیغام ماهی‌ها سرگذشت جنگ‌های نامتقارن سردار شهید حاج حسین همدانی است که نشر ۲۷ محمد رسول الله و نشر صاعقه به قلم سردار گلعلی بابایی آن را منتشر کرده است. فصل آخر این کتاب مجموعه خاطرات سرکار خانم نوروزی همسر سردار همدانی است که با عنوان «آخرین پیامک» منتشر شده است.
کد خبر: ۴۵۸۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۶

حاج عقیل آدم غیرتمندی بود، به همین خاطر در نهی از منکر و امر به معروف همیشه ساعی بود. یکبار در تهران دید چندنفر اراذل و اوباش برای یک خانم مزاحمت ایجاد می کنند؛ شهید حاج عقیل ابتدا نهی از منکر میکند و چون آنان به سویش هجوم می آورند، به تنهایی از خجالت همه ی آن اراذل در می آید.
کد خبر: ۴۵۸۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳

همسر شهید ؛ محسن هربار که می خواست به جبهه برود همیشه میگفت خودت را برای اینکه من شهید شوم آماده کن ، رفتار تان وهدف بزرگتان را همیشه در نظر داشته باشید فرزندان من را طوری تربیت کنید که در راه اسلام خدمت کنند
کد خبر: ۴۵۸۶۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۳

شهیدابراهیم نعلبندی
شهید ابراهیم نعلبندی ؛ يكم فروردين 1348، در شهر نوش آباد از توابع شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش حسین، بازنشسته بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. هشتم تير 1366، در سردشت بر اثر اصابت گلوله توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۸۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۲

تازه فهميدم از خاكريز خودمان عبور كرده و به خاكريز دشمن رسيده ام. به سرعت برگشتم. گلوله هاي آر پي جي را به بچه ها رساندم و نزد برادر ميرحسيني آمدم. همين كه چشمش به من افتاد، گفت: «فوراً دژ را منفجر كنيد.»
کد خبر: ۴۵۸۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۰

صورت ابراهيم زخمي شده بود. در همان حال به افرادي که زير آوار مانده بودند، کمک مي کرد، ماسک و لباس محافظ نداشت. پس از مدتي حالش بد شد و به اتفاق چند نفر ديگر با سر و صورت خون آلود به طرف بيمارستان صحرايي رفت .
کد خبر: ۴۵۸۲۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۶

خاطرات رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ثارالله؛
گلوله هاي تيربار و خمپاره جنگل را به آتش کشيد . پرندگان وحشت زده از درختي به درخت ديگر مي پريدند‌. چشمم به حسين یوسف اللهي افتاد. آرام و بي صدا اشک مي‌ريخت. با ناراحتي گفت: نگران درخت ها و پرندگان بي‌گناه هستم.
کد خبر: ۴۵۸۰۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۴