شهید پناهی در ضمن وصیت نامه خود به بدهی هایی که نسبت به مردم داشته است پرداخته و از خانواهد خویش درخواست رسیدگی به آنها را نموده است. این خود نشان از اهمیت وی به حق الناس میدهد.
شهید بابا رحیم، در وصیت نامه خود چنین نوشته است: ما می دانیم که در راه خدا هر کس جنگ کند پیروز است؛ خداوند وعده نصرت و یاری عنایت فرموده و اگر شهادت قسمت شود باز پیروز هستیم.
زندگی نامه شهید "حمید باقری" مقارن با سالگرد ایشان
شهید احمدی سه بار اعزام و جمعا به مدت یک سال در جبهه در یگان خدمتی ولی عصر، به عنوان بسیج حضور داشت.
آخرین مسئولیت وی در جبهه خمپاره انداز بود که در همین سمت به سوی معشوق پر کشیدند.
وصیت نامه شهید "مجتبی احمدی" مقارن با سالروز ایشان
شهید احمدی در وصیت نامه خود دوستان و مردم دین دار را به شرکت در جبهه ها دعوت میکند و چنین می گوید که برای آزادی نجف هم که شده به جبهه بیایند و ببینند که راه را به خطا رفته اند. در همه جای جبهه می توان رد پای امام زمان را مشاهده نمود.
شهید بام افکن در وصیت نامه خود چنین نوشته اند: همانطور که هزاران شهید در وصیتنامه های خود نوشته اند، شهادت دامی است که ما را به سعادت میرساند و فکر نمیکنم پدر و مادری باشد که سعادت بچه خود را نخواهند؛ منتهی بعضی از پدرها و مادرها سعادت بچههای خود رادر این دنیا و یا ارزش های مادی میپندارند.
خاطره شهادت شهید "محمود بالاگر"مسئول واحد سمعی بصری در فاجعه هفتم تیر 60 به نقل از خانواده ایشان
شهید بالاگر مسئول تنظیمات صوتی حزب، از شهدای حادثه هفتم تیر 1360، در آن روز به جای همکارش در شیفت می ماند و به فیض شهادت نائل می شود. او يك روز قبل از شهادت نگران و ناراحت مجروحیت حضرت آيت الله خامنه ای در مسجد ابوذر بود و گفته بود: از اين ناراحتم كه چرا در زمان حادثه در كنار ایشان نبودم!
مختصر خلاصه ای از زندگی نامه شهید "حســين باليــک"
شهید حسین بالیک در پاسخ به اصرار های مادرش مبنی بر نرفتن به جبهه چنین پاسخ دادند: آب و خاک و ناموسم است و من بايد از حقم که آب و خاک وطنم هست دفاع کنم.
چهار ماه از مجروح شدنش گذشته بود. دلش برای رفتن به جبهه پر می کشید. مهدی روزهای مجروحیت خود را در بیمارستان اصفهان گذرانده و سپس به خانه آمده بود. اما از آن روز به بعد انگار مانند پرندهای بود که در قفس اسیر شده باشد. دلش بدجوری هوای جبهه کرده بود.
زندگی نامه شهید "ستار بالیده" مقارن با سالروز شهادت ایشان
همسرشان موقع رفتن مخالت شديدي مي كردند. ايشان به همسرشان گفتند كه اگر قرار باشه كه من نروم و ديگران هم بگويند ما زن و بچه داريم نرويم،يكي بگوید مادرمان پير است؛ پس چه كسي قرار است برود از مملكتش دفاع كند.
از توصیه های شهید باکریبه ملت عزیز ایران این است که: ما بایستی محتوای فرامین امام را درک کنیم و به آن عمل نمائیم؛ تا بلکه قدری از تکلیف خود را شکرگزاری را به جا آورده باشیم. اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست، همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید.
فاجعه بمب گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران است که در هفتم تیر ۱۳۶۰ منجر به شهادت هفتاد و سه نفر از اعضای این حزب شد. این انفجار در ساعت ۲۰:۳۰ در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران در سالن اجتماعات حزب واقع در سرچشمه تهران در جلسه ای که برای بررسی انتخابات ریاست جمهوری آینده برگزار می شد، رخ داده و منجر به شهادت آیت الله بهشتی و جمع زیادی از اعضای حرب جمهوری اسلامی نماینده مجلس شورای اسلامی و هیئت دولت عضویت داشتند، شد.
شهید باکری در وصیت نامه خود، پس از ذکر نکات و توصیه هایی چنین می نویسد: انشااله وقتی که به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نماید هرچند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.
خلاصهای از زندگی برادر رزمنده "سعید باقی نژاد خاقاجانی " از زبان پدر ایشان
شهید باقی نژاد در وصیت نامه خود چنین می گوید: برادران و خواهران و تمام کسانی که وصیت من به گوشتان می رسد بدانید که مرگ حق است، که اگر به طرف او نرویم او به طرف ما میآید؛ پس گریزی از مرگ نیست.
دو نامه خواندنی از شهید غلامرضا باقی نژاد حاجی محمدی
شهید باقی نژاد می نویسد: وقتي كه به خواب رفتم امام خميني را در خواب ديدم، تا خواستند شروع به صحبت كنند، گفتم صبر كنید تا بروم قلم بياورم. زمانی که برگشتم ديدم چهره شان عوض شده و به صورتی نورانی در آمد. من همان جا به وجود ایشان پي بردم و شناختمشان؛ چون تمام اوصاف حضرت محمد (ص) را ديدم . خلاصه موقعيت را درك كردم و تقريبا به حمد افتادم. خيلي كوچكتر از آن هستم كه در نامه تفكرات خودم را برايتان نقل كنم.
شهید بقی در هنگام شهادت، سر بر دامان یکی از همکاران خود داشت؛ وی ضمن اینکه بر لبان دعایی را ذکر می کرد به برادر همکار می گوید: سرم را بر زمین بگذار؛ چون آقا ابا عبدالله آمده و ایشان می خواهد سرم را بر دامن بگیرد و در همین وقت جان به جان آفرین می سپارد.