شهید اختری: در راه خدا، سستي نشان ندهيد
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ شهید احمدرضا اختری، هفدهم بهمن 1344 ، در شهرســتان تهران چشم به جهان گشود. پدرش حاجي و مادرش عالمتاج نام داشــت. تا ســوم متوسطه در رشــته تجربی درس خواند. ســال 1364 ازدواج کرد. به عنوان پاســدار در جبهه حضور یافت. بیســت و پنجم شهریور 1365، در قلاویزان مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله شهید شــد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
با شروع حركت الهي امت شريف ايران و حضور يكپارچه آحاد مردم، احمد با همگامي و همراهي، وظيفه خويش را نسبت به مكتب اسلام، كشور و امام عزيز ادا مي کرد. او با شركت در راهپيمائي ها و تظاهرات، آن هم با آن سن و سال، كمر دشمنان قسم خورده ی آزادي و استقلال میهن را خرد مي كرد.
با پيروز شدن انقلاب، فرو ريختن پايه هاي ظلم، تباه شدن رشته وابستگي به شرق و غرب و تحقق اهداف و آرمان هاي اسلامي، شهيد همچون ساير جوانان با همكاري در مسجد محل و پاسداري از دست آوردهاي انقلاب به خدمت خود ادامه مي داد.
شروع جنگ
با شروع جنگ تحميلي از طرف استكبار جهاني، آن هم به دست مزدور كثيفش، رژيم عراق، تمامي مردم به امر رهبري و بنا بر وظيفه دفاع از اسلام و كشور قيام نمودند و مشتاقانه به جبهه ها شتافتند. دشمن سياه بخت و از خدا بي خبر تصور مي كرد كه در همان روزهاي اول فاتح سرزمين مقدس ايران خواهد بود؛ ولي طولي نكشيد كه اين طاووس خيالي، بدست جوانمردان غيور و جوانان پر شور حماسه آفرين اسلام تبديل به جهنمي سوزان براي متجاوزين گرديد.
آري احمد با عضويت در سپاه پاسداري، از حريم جمهوري اسلامي و قرآن دفاع کرد. با فرا گرفتن آموزش هاي لازم همراه با ديگر رزمندگان شجاع در ميدان هاي عزت و افتخار جهاد حضور پيدا نمود و عاشقانه و جان بر كف همچون سرورش ،حسين بن علي (ع)، از حق و عدالت دفاع كرد. او داراي روحی عاشق بود لذا در فرازي از خاطراتش مي نويسد كه از دادن قرباني به درگاه باري تعالي دريغ نورزيد و از قضا و قدر الهي نهراسيد. در ميدان جنگ، در راه خدا، سستي نشان ندهيد.
در جاي ديگري از نامه هايش كه اوج عرفان حضور در جبهه ها را نشان می دهد، مي نويسد خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب، امام خميني، چنان در وجودم شعله ور است كه اگر تكه تكه ام كنند، يا صدها بار مرا بكشند و باز زنده نمايند، يا زير سخت ترين شكنجه ها قرار گيرم او را تنها نخواهم گذاشت.
در راه اسلام و شهادت
در بخش ديگری از نامه اش كه حكايت از روح ملكوتي و پرواز عارفانه اوست مي نويسد: خدايا، اي معبودم و معشوقم، نمي دانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم؛ ولي همين قدر مي دانم كه هر كس تو را شناخت، عاشقت شد و هر كس عاشقت شد دست از همه چيز كشيد و به سوي تو شتافت. با اين روحيه بلندي كه ناشي از تربيت اسلام و مكتب خون و شهادت است، در جبهه هاي خرمشهر، انديمشك، جزيره مجنون و ... فعالانه شركت داشت. آخرين وداعش با خانواده، هنگام اعزام به جبهه مهران بود. وي پس از شركت در جبهه مهران و رزم بي امان با مزدوران بعثي، سرانجام با جاويد ساختن ياد و راه خود به فيض عظيم شهادت و لقاء پروردگار بزرگ شتافت.