شهید هوشنگ رستمی

شهید هوشنگ رستمی

برگزاری مراسم بزرگداشت شهیدان سیدحسن نصرالله و سید هاشم صفی‌الدین در شیراز

مراسم بزرگداشت شهیدان مقاومت سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ (علیه‌السلام) برگزار شد. این مراسم با سخنرانی سردار اسدی فرمانده اسبق تیپ ۳۳ المهدی(عجل‌الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف) و مداحی حاج مهدی سلحشور همراه بود.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «64»

آرامش شبانه با وجود ابرهای تیره/ پایان ماموریت

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «هوا به شدت بارانی بود؛ حوصله سربازان سر رفته بود و ،انتظار آن‌ها پايان يافته بود و می‌بايستی عوض می‌شدند ولی...» قسمت 64 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «63»

چشم‌انتظاری برای رسیدن گروهان سوم

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «همه پرسنل در انتظار رسيدن گروهان سوم کد 146 می‌باشند، تا ما عوض شويم و اگر هوا اجازه دهد تا سر برج ما در شيراز خواهيم بود...» قسمت 63 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «62»

ورود هلیکوپترها به سردشت و تقویت روحیه سربازان

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز 24 فروردین 4 فروند هليکوپتر 4 فروند در دو سری آمدند؛ تعدادی از پرسنل گردان 146 به سردشت آمدند و همان روز به تپه کله قندی رفتند...» قسمت شصت و دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «60»

وضعیت ناگوار برای دیده‌بان‌ها

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «جهت باد از شمال به جنوب بوده و برای بيشتر محل‌های ديده بانی نامساعد بود، زيرا به سر و صورت آن‌ها می‌خورد و وضع ناگواری را برای ديده‌بانی به وجود می‌آورد...» قسمت 60 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «59»

باران و برف غیرمنتظره در ۲۲ فروردین

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «ابرهای سياه و ضخيم سطح آسمان را پوشانيده و باران با آهنگی يکنواخت شروع به باريدن کرد، به طوری که جوی‌های آب از فراز تپه‌ها و دشت‌های محدود دامنه تپه‌ها جاری شده بود...» قسمت 59 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «58»

انتقال تجهیزات و آمادگی گردان برای ماموریت جنوب

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « قرار است فردا 22 فروردين ماه گروهبان مخابرات، خود را برای آوردن وسایل مخابراتی گروهان که قسمتی از آن‌ها در مراغه باقی مانده است به آن‌جا بفرستم تا...» قسمت 58 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «57»

مراقبت ویژه با نزدیک شدن تعویض نیرو

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آنروز بيست فروردين هوا آرام با لکه‌های ابر بود و تعدادی از سربازان گروهان دوم که در انتظار تعويض بودند و پايين رفته بودند بالا آمدند، زيرا قرار نشد هلیکوپترها کسی را بياورند...» قسمت پنجاه و هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «56»

تشدید فعالیت ضدانقلاب

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «ضد انقلاب هم شنيده بودند که ما به زودی عوض می‌شويم و قرار است روز19 فروردین تعدادی از هلیکوپترها تعدادی از سربازان را تخليه کنند و واحد تعويض کننده از راه برسد اين بود که فعاليت خود را تشديد کرده بودند...» قسمت پنجاه و ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «55»

تپه کله قندی

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دشمن بيش از چند رگبار نزدند زيرا گلوله خمپاره انداز بر سر آن‌ها فرود آمد و آتش آن‌ها خاموش شد چندين خمپاره به محل تيراندازی آن‌ها آتش شد و آن‌ها مجبور به فرار شدند...» قسمت پنجاه و پنجم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «54»

آتش خمپاره، پاسخی قاطع به دشمن

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «چون تعدادی از دشمنان در آن حوالی کمين کرده بودند، شب از سمت جنوب پايگاه من چند تا گلوله رسام از طرف دشمن به پايگاه تيراندازی شد که آن نقطه را با خمپاره 81 کوبيدم و تيراندازی قطع گرديد...» قسمت پنجاه و چهار خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.

برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای مقاومت در شهرستان سروستان

مراسم بزرگداشت شهیدان مقاومت سید حسن نصرالله و سید هاشم صفی‌الدین با سخنرانی سردار ابراهیم بیانی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس در شهرستان سروستان برگزار شد.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «۵۳»

روحیه‌ای برای گروهان، دلتنگی‌ای برای خانواده

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «من خودم به شهادت همه پرسنل گروهان مظهر روحيه بودم، ولی در نهان دلم برای بچه‌ها و يا خانواده‌ام يک ذره شده بود و آرزو می‌کردم خداوند سلامتی عطا فرمايد تا اين چند روز نيز به سلامتی سپری شود و سالم به نزد خانواده‌ام برگردم...» قسمت پنجاه و سوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «52»

خبری ناگوار برای سربازان

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روحيه بيشتر سربازان به نحو قابل توجهی متزلزل بود و هيچکس حوصله حرف زدن نداشت و اين بدترين خبری بود که به دست ما دادند...» قسمت پنجاه و دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «51»

شبحی در تاریکی شب

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «آن شب يک سرباز شبح سياهی در پشت سيم خاردار ديده بود و برايش هم تيراندازی کرده بود، آن شب دو گلوله منور تيراندازی شد ...» قسمت پنجاه و یکم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «50»

شب هوشیاری، آماده بودن در مقابله با تهدیدها

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «اخبار و قراينی که به دست آمده بود باعث شد که شب چهاردهم فروردین پايگاه‌ها به صورت آماده باش درآمدند و وقت و هوشياری را بيش از پيش تاکيد کردند...» قسمت پنجاه خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «49»

سیزدهم فروردین در سردشت

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «گرچه يک روز همراه با مراسم ملی ما بود، ولی جز يکی دو سنگر که مرغ گرفته بودند و پيش بينی اين مراسم را کرده بودند، هيچکس نتوانسته بود به فکر باشد؛ حتی سنگر من هم پيش بينی چيزی نکرده بودم و آن روز حتی جيره هر روزه را که معمولاً برنج بود، نگرفتيم و ظهر آن روز کنسرو لوبيا باز کرديم و خورديم...» قسمت چهل و نهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «48»

شبی سرد و طوفانی در سیزدهم فروردین ۱۳۶۰

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «هوا ابری و همراه با باد شديد است و گاهگاهی برف پراکنده ريزش می‌کند و روی پايگاه‌ها برف بسيار رقيق و کمرنگی نشسته بود که بعد از چند ساعت توسط آفتاب پاک شد و آثاری از آن باقی نماند، ولی باد همچنان می‌وزيد...» قسمت چهل و هشتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «47»

لبخند از دل خاطرات با کارت‌های تبریک فرزندان

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «چشمم به کارت تبريک‌های فرزندانم افتاد که در لابه لای دفتر خاطراتم قرار داشتند خود به خود خنده‌ام گرفته بود، کارت‌ها را به سليقه خودش انتخاب کرده بود و مقداری نقاشی و جوک و جدول و نوشته‌های ديگر برايم فرستاده بود...» قسمت چهل و هفتم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «46»

انتقال پیکر شهدای هوابرد

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دو پیکر شهید، يکی مربوط به سرهنگ «علی اصغر لو» از نيروهای ويژه هوابرد که به دست کومله‌ها کشته شده بود و يک پیکر هم مربوط به يک پيش‌مرگ که هلیکوپتر آن‌ها را به سقز بردند...» قسمت چهل و ششم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه