یكبار در خواب به من گفت، چه حيف كه پيشمان نيامدي و تنهايمان گذاشتي. به همين دليل، وقتي بيدار شدم، ناراحت شدم. كاش من هم شهيد شده بودم و حالا در كنارش بودم...
چند گلوله به " حیدر " اصابت کرد و به داخل شیار آب افتاد. بعد از چند لحظه تیر اندازی، دیگر جوابی از طرف آنها نیامد. " حیدر" بدجوری زخمی شده بود. با آخرین رمق گفت: مرا بلند کنید می خواهم جسد آنها را ببینم. او را بلند کردیم نفس راحتی کشید و شهادتین را گفت.
شهید قاسم هندی زاده در سال 1326 د بوشهر متولد شد.که همیشه از حکومت ننگین پهلوی ناراضی بود و باعت شد در آخر به جبهه جنگ رود و درعملیات والفجر در تاریخ 1362/1/5 به شهادت رسید.
به خاطر اصابت ترکش زیر جناق سینه اش پارگی به وجود آمده بود. روزهای اول من از این موضوع خبر نداشتم اما بعدها که دیدم گاهی از درد به خود می پیچید، متوجه شدم.
خاطرات معاون عمليات و مسئول اطلاعات عمليات، غلامرضا جنیری
نوید شاهد- مدت ها از شهادت همرزم شهید م " اکبر روندی" می گذشت. شبی در عالم رؤیا شهید را دیدم که به من گفت: عسگر چرا حرف مرا زمین می اندازی؟ چرا همرزمانت را جا گذاشته ای؟ رفیق نمیه راه نباش.
شهید عبدالعزیز ستار پناهی فرزند عبدالحسین در سال ۱۳۳۱ در بندر دیلم و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.معلم شهید عبدالعزیز ستارپناهی با آغاز جنگ تحمیلی در سه مرحله راهی جبهه شد.
سرانجام در عملیات والفجر هشت درست در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی که عزیز شهید به آن دل بسته بود در سال ۶۴ در منطقه فاو به شهادت رسید.
شهید نصرالله دشمن زیاری در سال 1344 در دیلم دیده به جهان گشود.وتحصیلات خود را تا ابتدایی ادامه داد.باشروع جنگ عازم جبهه جنگ شد و در سال 1361 در عملیات محرم به شهادت رسید.
رزمنده ها تک و توک در بین چادر رها رفت و آمد می کنند . بعضی از آنها مشغول بازو بسته کردن تفنگ هایشان هستند . و همه اهل چادر ما در خوابند کم کم خواب به سراغ چشم های خسته ام می آید....
نامش غلامعلي پيچك بود. متولد 1338 در تهران. جانشين فرمانده عمليات غرب كشور. رزمندهاي كه در پرونده جهادش شكست محاصره سنندج، پاكسازي بانه، فتح بازيدراز و... ديده ميشود.
روايت پرواز واپسينِ شهید اقبالی در گفت و شنود شاهد یاران با مهندس خلبان شفیع حسین پور، همرزم و همپرواز شهيد
«ایشان جوانترین، باسوادترین و شاید یکی از بهترین های نیروی هوایی بودند. زمان فارغ التحصیلي، ما خلبان جت جنگنده بوديم و به پایگاه تبریز اعزام شدیم. خوشبختانه ما را به گردانی منتقل كردند که این بزرگوار افسر عملیات آن گردان در تبریز بودند.