خاطره گویی - صفحه 5

خاطره گویی
خاطرات;

خاطرات پاسدار اسلام شهید فارس پور حیدر

پاسدار اسلام شهید فارس پور حیدر در سال 1346 در شهر آبادان دیده به جهان گشود.عازم جبهه های حق علیه باطل شد و سرانجام در عملیات کربلا 5 در تاریخ 1365/11/21 به شهادت رسید.
روایت خط شکنان

کارگاه تخصصی آموزش روایتگری و خاطره گویی در یزد برگزار می شود

کارگاه تخصصی آموزش روایتگری و خاطره گویی با حضور راویان دفاع مقدس و پیام آوران ایثار یزد روز یکشنبه دوم دی ماه ساعت 18 در بلوار شهید صدوقی ،کوچه موتوری سپاه ،نمازخانه ناحیه مرکزی برگزار می شود

روایان نهضت خاطره‌گویی دفاع مقدس تجلیل شدند

طی مراسمی از روایان نهضت خاطره‌گویی دفاع مقدس تجلیل به عمل آمد.
خاطراتی از شهید والامقام عباسعلی فیض

بازداشت به خاطر خواندن نماز !

فریادش در پاسگاه پیچید و دستور بازداشت عباسعلی را داد. روز بعد او در میان صلوات مردم آزاد شد. مردم جلوی پاسگاه منتظر او نشسته بودند.
انتشار همزمان با سالروز شهادت

فرمانده رشید خراسانی سید محمد پورنقی

سید محمد پورنقی، در چهارم دیماه سال 1335 در خانواده‌ای مذهبی، در شهر علم و تقوی، نجـف اشرف، متولّد شد. به علّت همزمان شدن تولّد او با روز جمعه، نامش را محمد گذاشـتند
انتشار همزمان با سالروز شهادت

شهید حبیب‌الله رحیمی‌خواه قائم‌مقام فرمانده گردان جندالله لشکر ۵ نصر

در 13 مرداد 1367 در جبهه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ناحيه سر و دست به شهادت رسيد. پيکر مطهر او در 20 مرداد 1367 تشييع و در گلزار شهداي نوده – روستاي نوده سبزوار – به خاک سپرده شد
انتشار همزمان با سالروز شهادت شهید عبدالصالح امینیان فرمانده گردان محرم لشکر ۵ نصر

لباس سپاه لباس آرمان و اعتقاد است

شهید امینیان در مراسم تشییع ابوثامر مجاهد عراقی در مسجد جامع دهلران با دو انگشت آرم سپاه پاسداران را که بر روی سینه داشت، گرفت و گفت: «این لباس، لباس شغل نیست.... این لباس، لباس کاسبی نیست، این لباس آرمان است. این لباس اعتقاد است.» بعد از شهادتش پیکر پاک و مطهر او با همان لباس مقدس پاسداری به خاک سپرده شد.
رییس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس:

تمام گزارش‌های قابل‌انتشار عملیات‌های جنگ منتشر می شود

سردار علی‌محمد نائینی گفت: براساس برنامه ریزی صورت گرفته تا چهار سال آینده تمام گزارش‌های قابل‌انتشار عملیات‌های جنگ به‌عنوان مجموعه آثار سندی منتشر خواهد شد.
سردار شهید«احمد قراقی»

شهیدی که از مادر التماس دعا داشت

شهید احمد عوض کننده قراقی بود که در تاریخ 1337/07/05 در مشهد به دنیا آمد، وی که پاسدار و از فرماندهان شهید خراسان بود، سرانجام در تاریخ 1365/04/13 در منطقه غرب کشور (مهران) به شهادت رسید و در حرم‌مط‌هرامام‌رضا (علیه‌السلام) آرام گرفت
شهید مصطفی قوی قائم‌مقام فرمانده تیپ دوم از لشکر ۵ نصر

انقلاب ما باید صادر شود...

مصطفی از سال 1356 فعالیتهای انقلابی خود را آغاز کرد. در این دوره تلاش جدی داشت که هر طور امکان دارد، اعلامیه های امام را به دست مردم برساند.
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی

خیلی برای بزرگ کردنش غصه خوردم؛ امّا...

همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
شهید قدرت الله فرزانه پور

تلاش برای ساخت مسجد و حسینیه در خاطرات شهید قدرت الله فرزانه پور

می‌دانستم که هر وقت می‌رود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. می‌رفت آجر جا به جا می‌کرد و کمک می‌کرد.
شهید عبدالمحّمد فرخی

اگر از من خطایی دیده‌اند حلالم کنند!

اگر برایم حجله زدید، این را هم بنویسید از تمامی مردم سمنان تمنا دارم اگر از من خطایی دیده‌اند حلالم کنند». آرام شدم. انگار آتش درونم فروکش کرد. رفتم سراغ شیرآب. وضو گرفتم و با آرامش نماز خواندم. تحمل مصیبت برایم راحت شد.
شهید ابوالفضل فرخ منش

تلاش برای یادگیری قرآن در خاطرات شهید ابوالفضل فرخ منش

ز نهضت سوادآموزی کامیاران یک سری کتاب‌های نهضت را تهیه کردم. ده پانزده روزی با او کار کردم. خیلی علاقه نشان می‌داد در مدت کوتاهی خواندن قرآن را یاد گرفت.
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی

وظیفه اش همین بود

وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
شهید محمد رضا مهدیزاده طوسی

فرمانده تخریب لشکر ویژه شهدا عاشق مبارزه با اسرائیل

محمدرضا و علی مهدی زاده طوسی دو برادرند از تبار ابالفضل (ع)... با آغاز جنگ تحمیلی همراه پدر بزرگوارشان به دفاع بر خواستند. پدر سقا بود و رزمندگان تشنه لب را سیراب میکرد و فرزندان دلاور خط شکن میدان نبرد بودند.
شهید عباسعلی فدوی

شاید دیگه برنگردم حلالم کنید!

به نماز اوّل وقت و رفتن به مسجد سفارش کرد. به شوخی یا جدی گفت: «شاید دیگه همدیگه رو نبینیم. من رو حلال کنین
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی

شهادتش را تبریک گفتم

من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
طراحی و تولید: ایران سامانه