خاطره اى از شهيد حسن صفرزاده فرمانده پايگاه مقاومت امام حسين(ع) روستاى «هرطه كلا» به نقل از ايوب تقوى نسب(دوست شهيد) برگرفته از كتاب به مساحت آسمان كه توسط نويد شاهد مازندران منتشر شد.
کد خبر: ۴۳۲۵۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۹
نگاهی به خاطرات و زندگینامه شهید به مناسبت سالروز تولد و شهادت
شهید جمشید قاسمی گوربندی از شهدای پاسدار استان هرمزگان که تیرماه یادآور سالروز تولد و همچنین آسمانی شدن وی در جبهه های نور علیه باطل در شلمچه می باشد به همین مناسبت زندگینامه و خاطره ای از این شهید والامقام منتشر می گردد
کد خبر: ۴۳۲۴۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۷
خاطره اى از شهيد غلامرضا(اسفند)خراسانی فولادی به نقل از علی اصغر خراسانی فولادی (پدر شهید) كه توسط نويد شاهد مازندران منتشر شد.
کد خبر: ۴۳۲۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۷
به مناسبت نهم تیرماه سالروز تولد شهید
یکسال به اتفاق شهید رفته بودیم مشهد ، توی حرم دیدیم یک خانم و آقایی آمدند نزد ما و مشکلاتشان را با شهید مطرح نمودند ،شهید هم بلافاصله ساعت و انگشتر نقره ای اش را بیرون آورد و فروخت و پول آن را به زن و مرد درمانده در سفر داد...{راوی: شهربانو سلمانی هرمزی}
شهید علی هرمزي ، نهم تير 1310، در جزيره هرمز از توابع شهرستان قشم ديده به جهان گشود. پدرش عباس، مغازهدار بود و مادرش فاطمه (فوت1321) نام داشت. تا دوم ابتدايي درس خواند. در معدن خاك سرخ كارگري ميكرد. سال 1331 ازدواج كرد و صاحب سه پسر و پنج دختر شد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيستم دي 1365، در پاسگاه زيد عراق بر اثر اصابت تركش به پهلو، شهيد شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۳۱۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۰
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی
همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه .
خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
کد خبر: ۴۳۱۳۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴
شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر میگرداند و میگفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۳۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴
از روحیه بالایی برخوردار بود و قبل از عملیات کربلای چهار باهمرزمانش شوخی و خنده می نمود
کد خبر: ۴۳۱۳۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳
شهید احمد فیروز بخت
همیشه کتابها را صحیح و سالم بر میگرداند و میگفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
کد خبر: ۴۳۱۲۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳
خاطره ای از شهيد سيد جواد صيدپور مولايى به نقل از سيد رحيم صيدپور(برادر شهيد) برگرفته از کتاب به مساحت آسمان که توسط نوید شاهد مازندران منتشر شد.
کد خبر: ۴۳۱۱۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲
شهید قدرت الله فرزانه پور
میدانستم که هر وقت میرود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. میرفت آجر جا به جا میکرد و کمک میکرد.
کد خبر: ۴۳۱۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲
شهید عبدالمحّمد فرخی
اگر برایم حجله زدید، این را هم بنویسید از تمامی مردم سمنان تمنا دارم اگر از من خطایی دیدهاند حلالم کنند».
آرام شدم. انگار آتش درونم فروکش کرد. رفتم سراغ شیرآب. وضو گرفتم و با آرامش نماز خواندم. تحمل مصیبت برایم راحت شد.
کد خبر: ۴۳۰۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹
خاطره اى از شهيد سعيد نوذرى در عمليات بيت المقدس هفت به نقل از حجت الاسلام حبيبى (امام جمعه ى كلاچاى گيلان) كه نويد شاهد مازندران آن را منتشر كرد.
کد خبر: ۴۳۰۷۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۸
شهید ابوالفضل فرخ منش
ز نهضت سوادآموزی کامیاران یک سری کتابهای نهضت را تهیه کردم. ده پانزده روزی با او کار کردم.
خیلی علاقه نشان میداد در مدت کوتاهی خواندن قرآن را یاد گرفت.
کد خبر: ۴۳۰۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۷
متخصص بى دين و بى ايمان خطرش بيشتر از حمله ى نظامى صدام است. خاطره اى از شهيد قنبر رضائيان تبار به نقل از وحيد رضائيان تبار(برادر شهيد)
کد خبر: ۴۳۰۳۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
شهید عباسعلی فدوی
به نماز اوّل وقت و رفتن به مسجد سفارش کرد. به شوخی یا جدی گفت: «شاید دیگه همدیگه رو نبینیم. من رو حلال کنین
کد خبر: ۴۳۰۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟
هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن .
برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
شهید مصطفی فدائی
پیش از آنکه مصطفی بیاید، ما فقط ظهرها نماز جماعت داشتیم. کم کم نمازهای مغرب و عشا هم جماعت شد و بعد از مدتی نمازهای صبح هم همین طور. رفتارش طوری بود که بدون اینکه به کسی تکلیف کند، بچّه ها میفهمیدند باید چکار کنند.
کد خبر: ۴۳۰۲۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی
گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
کد خبر: ۴۳۰۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰
شهید احمد (عباس) فخاریان
گفت:«وظیفه به من حکم میکنه که بهشون تذکر بدم».
هرکاری کردم قبول نکرد. رفت و با آنها صحبت کرد. نمیدانم ترسیدند یا واقعاً پشیمان شدند. حرفهای عباس را قبول کردند. چون چند دقیقه بعد بساطشان را جمع کردند.
کد خبر: ۴۳۰۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰