نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - تاریخ
اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه شهيد سيد جواد موسوى مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۱۱۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۲

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین خیده
من حسین خودم رو فدای حسین فاطمه کردم . اصلا هم ناراحت نیستم ، خدا با علی اکبر و قاسم همنشین اش کنه . وصیت کرده بود که سنگرش و خالی نگذاریم . خدا نوه هام هم به راه راست هدایت کنه . من اسم حسین رو روی یکی شون گذاشتم . قد وبالاو حرکاتش مثل حسین خودم می مونه .
کد خبر: ۴۳۰۹۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۹

اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه شهيد ابوالقاسم حسن نژاد مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۰۴۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۳

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین ترنجی
وقتی اومدیم تو این خونه خواب دیدم میگه مامان من درها رو باز کردم . اومدم کمک تون کنم . تو خواب فکر میکنم داره با ما زندگی میکنه . بچه ی خوب ومودب وآقایی بود . خیلی به ما محبت می کرد .
کد خبر: ۴۳۰۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

اسطوره هاى تاريخ كارى از معاونت فرهنگى بنياد شهيد و امور ايثارگران استان مازندران مى باشد كه به گزيده اى از وصيت نامه شهيد عين الله احسانى مى پردازد.
کد خبر: ۴۳۰۲۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین بابایی
من هم که اطلاع نداشتم ووقتی شنیدم ، همون جا نشستم روی زمین وبیهوش شدم . خانم ها گفته بود . این مادر شهید حسین هست . چرا زودتر بهشون خبر ندادن ، الان اگر سکته میکرد چی ؟ هنوز نماز عشاء رو نخونده بودیم که خبر دادند ومن وآوردن خونه . به خواهر وبرادرهاش که تو خونه بودند گفتم وهمه شروع کردند به گریه کردن . برادرشهید تو ورامین خیاط بود وهمراه عموش اومد . پدرش هم نیمه شب اومد خونه .
کد خبر: ۴۳۰۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۱

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین اشرفی
گفت ، مامان دیگه نمیخوام بهت دورغ بگم . من دارم میرم جبهه . من هم شروع کردم به گریه . گفت ، مامان انقدر بی تابی کردی که از همسایه ها هم خداحافظی نکردم . میگفت ، اگر بلد بودی و میومدی شاهرود . میدیدی که مادر ها چون بچه هاشون از ماشین جا موندند گریه میکنند اونوقت تو برای رفتنم گریه میکنی . بهش گفتم ، برو پسرم خدا به همراهت . کاپشن پدرش و پوشیده بود ولی براش تنگ شده بود . خیلی خوش و قد وبالا شده بود . همسایه نبودند که خداحافظی کنه . من هم گریه نکردم . بغلش کردم و رفت .
کد خبر: ۴۳۰۱۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن مرواری
جنبشی ها رو خودتون میدونین که یه عده ی خاص بودند که بر علیه انقلاب تظاهرات کرده بودند . این ها شبانه پاسدار بودند و خدا شاهده یادمه که شب های زمستون با چوب دستی تو خیابانها نگهبانی می دادند . حتی وقتی بهش فکر میکنم ، بغض گلوم و میگیره صبح وقتی برمیگشت تمام صورت و دستهاش از کبودی سرما سیاه شده بود . ولی با این وجود هیچ وقت گله و شکایتی نداشت . خیلی پسر خوب و کامل و با ایمانی بود . دبیرشون میگفت ، اگر این ها نبودند تمام دبیرستان و جنبشی ها گرفته بودند .
کد خبر: ۴۳۰۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن محمدی
اون موقع هنوز پسرم شهید نشده بود . یه بار حسن آمد گفت ، بابا این گوسفند ها رو بفروش . گفتم ، چرا ؟ گفت: من میخوام برم جبهه . اگر نیومدم این گوسفند ها میرن کنار زراعت مردم و علف مردم رو میخورند . تو فردای قیامت باید جواب بدی . گفتم ، فقط هفت هشت تارو بده به خودم که اگر گوشت نیاز داشتیم ، داشته باشیم . دیدم همه رو فروخته و هیچی نگه نداشته . چند تا پیر به درد نخور رو نگه داشته بود . گفتم ، چرا این کارو کردی ؟ گفت ، بابا جان حرامه اگر من بخوام فقط خوب ها رو جدا کنم . کی میخواد جواب این ها رو بده .
کد خبر: ۴۲۹۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۹

شهيد صمصام طور در بخشى از نوشته اى كه از وى بجا مانده اينگونه مى نويسد؛ شهدا با خونشان خورشيدى ساختند كه هيچ زاويه اى تاريك نماند. تا هيچ گوشه نشينى يا بى تفاوتى نتواند دليل بياورد كه گرفتار تاريكى بوده است. شهدا يك عمر مبارزه كردند اگر چه آنها خاموش شدند اما خون مطهرشان مرزها را روشن ساخت.
کد خبر: ۴۲۸۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۵

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن قربانی
هربار تا جلوی چهارراه نادر میرفتم . این بار تا پلیس راه رفتم . گفت ، مامان چرا نمیری ؟ گفت ، نمیدونم نمی تونم برم . اومد یه مقدار کنارم نشست . گفت ، ناراحت نباش . میرم سه ماه دیگه میام . رفت و دیگه هیچ وقت برنگشت .
کد خبر: ۴۲۸۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۲

خانه شهید منطقه 15 تهران با دعوت از والدین معظم شهدای پایتخت خاطرات شفاهی آنها را ثبت و ضبط می‌کند.
کد خبر: ۴۲۸۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۳۱

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسن اخلاقی
بین همه ی برادرهام شهید خیلی آرام و دوست داشتنی بود . خیلی رفتارش خالص بود و به وضع ظاهریش خیلی میرسید . با اینکه اون زمان این چیزها بین مردم باب نبود . برادرم با اینکه بسیجی بود خیلی به آراستگی اش اهمیت می داد . وقتی هم دردو بیماری داشت ، خیلی کم پیش میومد که تو خونه مطرح کنه . بچه ی مظلومی بود .
کد خبر: ۴۲۸۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۳۰

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حجت الله اختری
گفت ، مامان جان خدا بهت یه صبری بده و اگر من شهید شدم ، گریه نکن . اگر شهید شدم لباس نو بپوش و چادرنو سرت کن . روزی هم که شهید نشده بود یه چند تا عکس برام آورد گفت ، اینها رو یادگاری بگیرازمن . بهش گفتم ، مادرجان این کارها چیه ؟ گفت ، مادرجان اینها رو نگه دار .
کد خبر: ۴۲۸۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹

این کتاب حاوی 60 خاطره شامل دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و سرانجام شهادت علی حیدری را شامل می‌شود. اثر فوق بر اساس مصاحبه با خانواده، همرزمان و دوستان شهید تدوین و منتشر شده است
کد خبر: ۴۲۷۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۲

سيد على دوامى شهيدى كه در 21 ماه مبارك رمضان سال 1346 به دنيا آمد و در سن 21 سالگى در 21 رمضان سال 1367 مصادف با 18 ارديبهشت67 به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۲۷۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۰

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جواد سعیدی
نگاه به خاله ام و پسرخاله ام و مادرم کردم وگفتم ، راسته ؟ گفت ، تو که خودت اشهدش هم خوندی . گفتم ، بگو جنازه داره ؟ بچه ام که تو نامه نوشته بود جنگ تموم شده و من دارم میام . گفته بود ، میام زحماتت وجبران می کنم مامان جان . الان نامه اش چهار روزه به من رسیده . چرا دروغ میگین به من . ساعت دوازده شب ، سی ویکم تیر ماه نامه رو فرستاده بود و دوازده به بعد شهید شده بود .
کد خبر: ۴۲۷۵۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جواد اعظمی
پسرخواهرم که سید و طلبه هست آمد وگفتم ، خاله میخواستم خودم جوادم روبسپارم دست خاک . ولی حالا که تواومدی خودت این کار رو بکن . همون اندازه ای که به دنیا اومده بودبا همون اندازه تحویل خدا دادمش .
کد خبر: ۴۲۷۵۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جهانگیر صاحب جمعی
وقتی شهید شد ما اصلا اطلاع نداشتیم . اون روز پدرش به من گفت ، برای من آب وغذا بزار میخوام برم سرزمین . من هم بلند شدم که نماز بخونم . وضو گرفته بودم و همین که چادرم انداختم روی سرم و قامت بستم نماز بخونم . یه دستی اومد روشونه ام وگفت ، استوار باش الان برات شهید میارن . من همون لحظه آتش گرفتم . چادرم واز سرم وگرفتم و سطلی که کنارم بود موقع دویدنم پرت شدم . دویدم جلوی درکه ببینم کی بود . دیدم کسی نیست . توی اتاق ها رو هم گشتم ولی خبری نبود . یه دفعه صداشو از تو خونه عموش که کنار ما بود شنیدم .
کد خبر: ۴۲۷۳۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۷

زندگینامه فرماندهان شهید استان سمنان
در اين طرح فرماندهاني كه سمتي بالاتر از معاون گردان داشته اند، مورد توجه قرار گرفته اند. زندگي نامه مستند آن ها حداكثر در ده صفحه بر اساس اطلاعات موجود و با توجه به محتويات پرونده ها گاه كمتر و گاه بيشتر به نگارش درآمده است.
کد خبر: ۴۲۷۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۷