همسران شهدا - صفحه 3

همسران شهدا
گفتگوی تصویری با همسر شهید «حیدر نظری»

با صدای آهنگران راهی جبهه شد

«فردوس ایوانی» می گوید: یک روز حاضر شده بود و می خواست برود که مادرش گفت: چرا داری می روی؟ در جواب گفت: مادر جان مگر می شود صدای آهنگران را بشنوم و به جبهه نروم.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «عباس شمس وندی»

کمک به افراد ناتوان جزء نکات بارز شخصیتی ایشان بود

«زهره خجسته» می گوید:همسرم بر اثر انفجار مین در منطقه کوره موش به شهادت رسید. او بسیار مهربان و دل رحم بود طوری که هر فرد ناتوانی را در خیابان می دید به او کمک می کرد.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

همسرم برای رفتن به جبهه بی قرار بود

همسر شهید «غلامرضا بهاری» می گوید؛ همسرم خیلی فرد مومن و بااخلاقی بود. بعد از ازدواج و تولد پسرم با وجود اینکه چند سال از جنگ گذشته بود اصرار به رفتن داشت و برای جبهه بیقراری میکرد. چند نوبت ما را گذاشت و به جبهه رفت تا آخر به آرزویش شهادت رسید.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «محمد باقر مرادی»

گریه دوستش خبر شهادت را داد

«لیلا جهانی» می‌گوید: محمد برای مأموریت رفته بود به من گفت اول مهر برای ثبت نام فرزندمان خودم برگردم. دو روز بعد یکی از دوستانش درب منزل ما آمد، خیلی ناراحت بود و اشک در چشمانش شک کردم، درخواست شناسنامه کرد و گفت: می‌خواهند دفترچه اتکا بدهند باید شناسنامه محمد را ببرم.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «امید حشمتی»

جنایت سردشت، امید را از نفس کشیدن انداخت

«پریوش عمر ملی» می‌گوید: همسرم در یک سنگبری کار می‌کرد تا اینکه کار خود را رها کرد و راهی جبهه سردشت شد و به فعالیت خود ادامه داد. رژیم بعث عراق در فجیع‌ترین جنایت جنگی که بمباران شیمیایی این منطقه بود خیلی از مردم را از بین برد که امید را هم از نفس انداخت و به شهادت رساند.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

خبر شهادت همسرم با آخرین نامه خودش آمد

همسر شهید «صفرعلی پازیار» می گوید: بار آخرکه به جبهه رفت به او گفتم برایم نامه بنویس. به شوخی گفت من میروم اینبار شهید میشوم. چند روز که گذشت نامه ای از همسرم بدستم رسید، مشغولخواندن نامه بودم که سپاه خبر شهادتش را برایم آورد.

فیلم/یادواره شهدای جاویدالاثر الیگودرز برگزار شد

به همت بنیاد شهید و امور ایثارگران و قرارگاه تحول اجتماعی بقیه الله شهرستان الیگودرز همزمان با سراسر کشور در قالب برنامه ی شکوه ایثار، یادواره ی شهدای جاویدالاثر و همچنین همایش تکریم از مادران و همسران شهدا در این شهرستان بر گزار شد.

مراسم تکریم از «مادران و همسران شهدا » برگزار شد

همزمان با سالروز وفات بانوی فداکار تاریخ اسلام، حضرت ام‌البنین(س) مراسم گرامیداشت مقام «مادران و همسران شهدا » صبح امروز چهارشنبه 6 دی ماه 1402 در حسینیه امام رضا(ع) با همت و مشارکت خادمان شهدا و خامان رضوی برگزار شد.

تصاویر دیدنی از مادران و همسران شهدا

به مناسبت وفات ام الشهدا حضرت ام البنین(س) و تکریم مادران و همسران شهدا تصاویری از مادران و والدین شهدای هشت سال دفاع مقدس استان ایلام جهت بازدید علاقمندان منتشر می‌شود.
تاریخ شفاهی همسران شهدا؛

مشکلاتم با دیدن عکس شهید حل می‌شود

همسر شهید والامقام «فرمان یاری نژاد» می گوید: هر وقت مشکلی برایم پیش بیایید یا درد دلی داشته باشم با توکل بر خداوند و دیدن عکس شهید، همه چیز درست می‌شود. چون شوهرم از کودکی ایمانِ قوی داشته است. در ادامه فیلم این مصاحبه منتشر می‌شود.

فیلم اولین جشنواره بازی‌های بومی و محلی همسران و فرزندان شهدای قزوین

اولین جشنواره بازی‌های بومی و محلی ویژه همسران و فرزندان شهدای شهرستان قزوین برگزار شد.

گزارش تصویری از اولین جشنواره بازی‌های بومی و محلی همسران و فرزندان شهدای قزوین

اولین جشنواره بازی‌های بومی و محلی ویژه همسران و فرزندان شهدای شهرستان قزوین برگزار شد.

حس غریب رفتن|روایتی شنیدنی از همسر شهید «شهریار شهبازی»

«نسرین‌ سبز‌پور»‌ می‌گوید: شهید باید برای شیفت برمی‌گشت شام خورد و دَم در ایستاد، به او گفتم: مگر نمی‌خواهی بروی؟ گفت: چرا می‌روم که او را با یک حس غریبی بدرقه کردم و این حس را هیچوقت فراموش نخواهم کرد.
روایتی خواندنی از همسر شهید «سعداله برمون»

از پنهان کردن لباس نظامی تا خبر شهادت

همسر شهید «سعداله برمون»، می‌گوید: من همیشه نگران شهادت همسرم بودم به همین خاطر لباس‌های نظامی شهید را در کمدی پنهان کردم. درب کمد را قفل و کلید را پیش خودم نگه ‌داشتم تا در واقع از رفتن شهید به جبهه ممانعت کنم اما شهید با هوشیاری و ذکاوت به من گفت برو منزل مادرت چون ایشان مهمان داره و نیاز به کمک. تا من از منزل مادرم برگشتم قفل کمد را شکسته بود و داشت می‌رفت و من از فاصله دور نظاره‌گر رفتن او بودم که مدام برمی‌گشت و به من نگاه می‌کرد.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «حمیدرضا نظری»

شهید، فرزند خود را ندید و به شهادت رسید

«بتول محمدی لعل آبادی» می‌گوید: حمیدرضا بسیار مهربان و دلسوز بود، مدت کمی با هم زندگی کردیم، همیشه می‌گفت: من شهید می‌شوم و فرزندمان را نمی‌بینم، همین طور هم شد.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «روح‌انگیز چراغان» و پدر شهیدان «سینا محبی آهنگرانی»

صدام، جانِ همسر و فرزند کوچکم را گرفت

«نعمت اله محبی آهنگرانی» می‌گوید: همسر و فرزند کوچکم به دیدار اقوام می‌رفتند، در بین راه از ماشین پیاده می‌شوند که نیروهای نظامی ماشین را بررسی کنند، در همین حین زیر بمباران هوایی نیروهای صدام به شهادت می‌رسند.
خاطرات شهید «داریوش اسدی» به نقل از همسر شهید؛

شهیدی که اجازه نداد پیکر دیده‌بان جا بماند

همسر شهید «داریوش اسدی» می گوید: داریوش تنها کسی بود که جلوی چشم دشمن و زیر آتش سنگین و بارش آن همه گلوله، اقدام به آوردن جنازه دیده‌بان کرده بود فرمانده هم به خاطر شجاعت، دوازده روز مرخصی تشویقی به داریوش داده بود.

اسم مستعار /روایتی شنیدنی از همسر شهید «جعفر صالح آبادی»

«شهناز رفیعی» می‌گوید: همسرم، هر وقت دیر به منزل می‌آمد از او می‌پرسیدم کجا بودی؟ جواب می‌داد: از من سوال نپرس با دوستانم بود. وقتی خبر شهادتش را آوردند گفتند: محمد شهید شده که من در جواب گفتم محمد نداریم. بعدها متوجه شدم اسم مستعار داشته است.
گفتگوی تصویری با همسر شهید «بیژن صالحی»

معلم شهیدی که نیازهای بچه‌های روستا را برطرف می‌کرد

«فرحناز رحمتی»، می‌گوید: همسرم، معلم بود و در روستا تدریس می‌کرد. بسیار مهربان و دلسوز بود و تا آنجا که می‌توانست نیازهای بچه‌های روستا را برطرف می‌کرد.
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛

برگی از زندگی شهید «هدایت به مقامی»| مراقب فرزندمان باش

«ناهید عارف»، می‌گوید: سال 1360 با هم ازدواج کردیم. شهید خلبان هوانیروز بود، بعدها به عنوان فرمانده او را به سردشت اعزام کردند زمانی که فرزندمان به دنیا آمد خیلی تاکید داشتند مراقب فرزندمان باش و خدا را شکر می‌کنم به لطف خدا و نگاه شهید توانستم فرزندمان را خوب تربیت کنم.
طراحی و تولید: ایران سامانه