آخرین اخبار:

شهید جهانگیر صاحبجمعی

شهید جهانگیر صاحبجمعی

نام پدر: رستم
تاریخ تولد: 1342/3/28
تاریخ شهادت: 1366/4/10
محل شهادت: شلمچه
مشاغل: کشاورز
محل تولد: سمنان - گرمسار - گرمسار
علت شهادت: ...........
محل دفن: بلوک: نام گلزار:چنداب شهر:سمنان - گرمسار
وصیت نامه

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید:

حیات اسلام مدیون فداکاری‌های رهبر کبیر انقلاب است
اینک در میان رزمندگان اسلام و راهیان کربلا هستم. از بهترین لحظه‌های عمر من است و لحظاتی است که هیچوقت فراموش نمی‌شود. در میان کسانی که جانشان را بر کف گذاشته‌اند و با اخلاص آمده‌اند تا ایثار کنند. درود بر این زاهدان شب و شیران روز! اکنون می‌رویم تا به مسلمانان جهان بفهمانیم که درخت اسلام خون می‌خواهد.

در مورد رهبر کبیر انقلاب اسلامی توصیه می‌کنم با جان و دل از اوامر پیامبرگونه ایشان اطاعت کنید و برای سلامتی و طول عمر با برکتشان همیشه دعا کنید، چرا که حیات اسلام مدیون زحمات و فداکاری‌های اوست و او بود که کشتی اسلام عزیز را از طوفان طاغوت‌ها رهانید و به سوی ساحل امید و پیروزی رهنمون فرمود.

پرودگارا! ای عزیزترین! ای قادر متعال! من در این دنیای فانی گرفتار هوای نفسانی بوده‌ام، تا مرا نیامرزیده‌ای از این دنیا مبر. مرا در مقابل دوستان شهیدم روسفید گردان.

همچون زینب، اسوه صبر باشید

ای مادر عزیزم! در این دنیا یار من در سختی‌ها و عزیزترین عزیزان من بودی. ای پدرم! ای که همیشه سایه‌ات بالای سرم بوده، همواره تو را در نمازهایم دعا می‌کردم، رفتارم اگر با تو خوب نبود یا اگر به شما اهانتی کردم، مرا ببخشید. ای خواهران گرامی و محبوبم! صبر را پیشه خود سازید و همچون زینب (س) اسوه صبر، اخلاص، اخلاق و تقوی باشید. از همگی شما حلالیت می‌طلبم و سعی کنید انسان‌های مفید برای جامعه باشید.

زندگی نامه

شهید جهانگیر صاحب‌جمعی فرزند رستمعلی و منظر، بيست و هشتم خردادماه ۱۳۴۲ در روستای چندآب از توابع شهرستان گرمسار به دنیا آمد. خانواده‌اش مذهبی و متدین بودند؛ به همین دلیل، او قبل از مدرسه روخوانی قرآن را فرا گرفت.

دوره ابتدایی را در مدرسه آیت‌الله سعیدی در زادگاهش به اتمام رساند. سپس تحصیلاتش را در سمنان ادامه داد. از شانزده سالگی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد. پس از اخذ دیپلم علوم تجربی فعالیت‌هایش بیشتر شد. حدود هفت سال در پلیس‌ راه شریف‌آباد خدمت کرد.

به ملاقات قاچاقچی رفت که او را زخمی کرد!
خواهر شهید نقل می‌کند: «به زحمت از جا بلند شد و رفت سراغ جا لباسی. گفتم: «اگه چیزی لازم داری برات بیارم.» گفت: «کمک کن پیراهنم را بپوشم و برم.» پرسیدم: «کجا؟» گفت: «بیمارستان» گفتم: «بازم دستت درد می‌کنه؟» جواب داد: «نه، می‌خوام برم ملاقات.» با تعجب گفتم: «مگه کسی رو اونجا داری؟» گفت: «تو درگیری به یکی از قاچاقچی‌ها تیر زدم و الان بستریه.» گفتم: «خوب اون هم به دستت تیر زده.» گفت: «به هر حال وظیفه منه که به او سر بزنم. شاید کمکی بخواد.»

به درخواست خودش برای مأموریت به جبهه‌های نبرد اعزام گردید. دهم تيرماه ۱۳۶۶ در شلمچه با برخورد ترکش خمپاره به سر و بدنش، شهید شد. پیکر پاکش پس از تشییع، در گلزار شهدای روستای چندآب به خاک سپرده شد.

خاطرات

این خاطره به نقل از دخترعموی شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.

قلبش را پس از شهادت به مادرش تقدیم کرد

جهانگیر به دیدنم آمده بود. بدنش صحیح و سالم بود، اما روی پیشانی‌اش سوراخ کوچکی داشت. جواب سلامم را که داد، گفتم: «مگه تو شهید نشدی؟» حرفم را قطع کرد و گفت: «من که سر ندارم، اما قلبم سالمه. اومدم اون رو به مادرم هدیه کنم.»

هنوز حرفی نزده از خواب پریدم. یادم آمد بعد از شهادت جهانگیر، مادرش به دلیل سکته قلبی در بیمارستان بستری شده بود. صبح زود به ملاقاتش رفتم و پیغام پسرش را به او رساندم. چند روز بعد با مرخص شدن مادر جهانگیر از بیمارستان خوابم تعبير شد.

چندرسانه‌ای
طراحی و تولید: ایران سامانه