وصیت نامه شهید مجتبی دهقانی سلماسی یک روز قبل از شهادتش؛ مىخواهم در كنار برادر شهیدم باشم
شنبه, ۰۶ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۴۴
از شهداى ديگر شرم دارم،خصوصا از برادر مظلومم محمود ،از اينكه آنها با آن عظمت روح و قداست نفس و ايمان و تقوى وصيتنامه مىنويسند،و من هم كسى كه كيلومترها با طريق حقيقت فاصله دارد و از مزرعه دنيا محصولى براى آخرت خويش نيندوخته است وصيتنامه بنويسم .
نام :مجتبى
نام خانوادگى :دهقانسلماسى
نام پدر :يداله
تاريختولد :1343/10/27
ش.ش :1226
محلصدورشناسنامه :مشهد
تاريخ شهادت :1363/09/09
نوع حادثه :توسطضدانقلاب
شرح حادثه :توسطضدانقلاب-درگيرىمسلحانه
من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه حيوه طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعلمون.
(سوره مباركه نحل- آيه 97)
فباى آلاء ربكما تكذبان
اينجانب مجتبى دهقان سلماسى فرزند مرحوم يدالله بنا به دستور شرعى مقدس و بسان برادر عزيزم محمود وصاياى خود را بيان مىكنم هر چند كه خود بيشتر محتاج وصيت هستم تا وصيت نوشتن و وصيت كردن .از شهداى ديگر شرم دارم،خصوصا از برادر مظلومم محمود ،از اينكه آنها با آن عظمت روح و قداست نفس و ايمان و تقوى وصيتنامه مىنويسند،و من هم كسى كه كيلومترها با طريق حقيقت فاصله دارد و از مزرعه دنيا محصولى براى آخرت خويش نيندوخته است وصيتنامه بنويسم .
از مادر،خواهران و برادارنم عذر مىخواهم و اميدوارم از اينكه موجب ناراحتى آنها شده و نتوانستهام حق فرزندى و برادرى را به درستى در حق ايشان ادا كنم مرا ببخشند اميدوارم كه از من ناراحت نباشند و مرا حلال كنند. از مسئولين مملكت مىخواهم كه با گروهكهاى ملحد و محارب با قاطعيت برخورد كنند و در اين كار ساز شكارى و مسامحه نكنند و با جريان ضدانقلابى ،مقطعى برخورد نكنند.از برادران دادستانى تهران (اوين)ميخواهم نگذارند با مسامحه كارى عدهاى زحمات چندين ساله آنها به هدر رفته و سربازان بدون اونيفرم آمريكا و شوروى دوباره جان بگيرند و به جان اين امت شهيدپرور و مستضعف بيافتند.
از دوستان عزيزم مىخواهم توجه به «والعصر» و عمل به «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» داشته باشند، برادرانم! بايد توجه كنيم كه در چه زمانى واقع شدهايم،قدر اين زمان و قدر اين موهبت الهى (انقلاب اسلامى وامام امت) را بدانيم،كه خداوند به كمتر مردمى چنين نعمتهائى را نصيب مىكند و اميد كه از اين موهبت الهى و از اين مزرعه پرحاصل،برداشتى صحيح و خداپسند بكنيم.دوستان عزيزم! اى كسانى كه با يكديگر همانند برادر و بلكه بالاتر از برادر بوديم،راضى نخواهم بود از شما اگر راهم بىرهروى از شما و خونم بى خونخواهى از شما باشد.
اى همه كسانى كه بعد از من اين وصيت را مىخوانيد ،شما را وصيت مىكنم به كلام امام و پيشواى شيعيان جهان كه فرموده خداوند رحمت كند كسى را كه بداند از كجا آمده است ،بهر چه چيز آمده است ،در كجاست،و به كجا خواهد رفت.برادرانم اصل آن است كه خداوند انسان را پذيرش كند و اعمال و عبادات و رفتار ما مورد قبول ذات حق تعالى قرار گيرد،والا در اين جهان فانى و در اين گذرگاه كه انتهايش جز پيروزى حق بر باطل نيست ،آزمايشهاى زيادى از انسان بعمل مىآيد ،نمىگويم طاير گلشن قدسم چون هنوز اندر خم يك كوچهام اما عجيب كه در دامگه حادثه افتادم.
خداوند به ما ايمان به ايمانمان (كه زندگى جز به ايمان به خدا ارزش نمىيابد) هجرت به هجرتمان ،جهاد به جهادمان شهادت عطا بفرما .
گر مرد رهى ميان خون بايد رفتاز پاى فتاده سرنگون بايد رفتتو پاى به راه در نه و هيچ مپرسخود راه بگويدت كه چون بايد رفت اگر با قافله نور راهى ديار عاشقان (سرمنزل مقصود )شدم،در صورت امكان در جوار برادرم دفنم كنيد و يا در قطعه 26، چون مىخواهم در كنار برادر و دوستانم باشم.
فكر نمىكنم طلبى و يا بدهكاريى داشته باشم مالى هم به آن صورت ندارم كه بهفكرش باشم،مادرم را وصى قرار مىدهم تا خود هرگونه كه خواست با اموال من عمل نمايد.
آخرين نداى راست قامتان جاودانه تاريخ،غرق در خونشان ،سلاح در يكدست و در درستى ديگر قرآن و بر لب اين ندا:
«خدايا ،خدايا،تا انقلاب مهدى (عج) حتى كنار مهدى (عج) خمينى را نگهدار»
والسلام
و ان الى ربك المنتهى ...با اميد به پيوستن به آنان كه سرخى خونشان فلق را گلگون كرد.
(5/9/63) - دوم ربيع الاول 1405
روستاى چوپان ،سقز
عبد عاصى
مجتبى دهقانسلماسى
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
نام خانوادگى :دهقانسلماسى
نام پدر :يداله
تاريختولد :1343/10/27
ش.ش :1226
محلصدورشناسنامه :مشهد
تاريخ شهادت :1363/09/09
نوع حادثه :توسطضدانقلاب
شرح حادثه :توسطضدانقلاب-درگيرىمسلحانه
من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مومن فلنحيينه حيوه طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ما كانوا يعلمون.
(سوره مباركه نحل- آيه 97)
من عاشق جانبازم از عشق نپرهيزم
من مست سراندازم از عربده نگريزم
گويند رفيقانم كز عشق نپرهيزى
از عشق بپرهيزم
فرازى از وصيتنامه حماسهآفرين جبهههاى نور عليه ظلمت شهيد مظلوم،مجتبی دهقانسلماسى من مست سراندازم از عربده نگريزم
گويند رفيقانم كز عشق نپرهيزى
از عشق بپرهيزم
فباى آلاء ربكما تكذبان
اينجانب مجتبى دهقان سلماسى فرزند مرحوم يدالله بنا به دستور شرعى مقدس و بسان برادر عزيزم محمود وصاياى خود را بيان مىكنم هر چند كه خود بيشتر محتاج وصيت هستم تا وصيت نوشتن و وصيت كردن .از شهداى ديگر شرم دارم،خصوصا از برادر مظلومم محمود ،از اينكه آنها با آن عظمت روح و قداست نفس و ايمان و تقوى وصيتنامه مىنويسند،و من هم كسى كه كيلومترها با طريق حقيقت فاصله دارد و از مزرعه دنيا محصولى براى آخرت خويش نيندوخته است وصيتنامه بنويسم .
از مادر،خواهران و برادارنم عذر مىخواهم و اميدوارم از اينكه موجب ناراحتى آنها شده و نتوانستهام حق فرزندى و برادرى را به درستى در حق ايشان ادا كنم مرا ببخشند اميدوارم كه از من ناراحت نباشند و مرا حلال كنند. از مسئولين مملكت مىخواهم كه با گروهكهاى ملحد و محارب با قاطعيت برخورد كنند و در اين كار ساز شكارى و مسامحه نكنند و با جريان ضدانقلابى ،مقطعى برخورد نكنند.از برادران دادستانى تهران (اوين)ميخواهم نگذارند با مسامحه كارى عدهاى زحمات چندين ساله آنها به هدر رفته و سربازان بدون اونيفرم آمريكا و شوروى دوباره جان بگيرند و به جان اين امت شهيدپرور و مستضعف بيافتند.
از دوستان عزيزم مىخواهم توجه به «والعصر» و عمل به «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» داشته باشند، برادرانم! بايد توجه كنيم كه در چه زمانى واقع شدهايم،قدر اين زمان و قدر اين موهبت الهى (انقلاب اسلامى وامام امت) را بدانيم،كه خداوند به كمتر مردمى چنين نعمتهائى را نصيب مىكند و اميد كه از اين موهبت الهى و از اين مزرعه پرحاصل،برداشتى صحيح و خداپسند بكنيم.دوستان عزيزم! اى كسانى كه با يكديگر همانند برادر و بلكه بالاتر از برادر بوديم،راضى نخواهم بود از شما اگر راهم بىرهروى از شما و خونم بى خونخواهى از شما باشد.
اى همه كسانى كه بعد از من اين وصيت را مىخوانيد ،شما را وصيت مىكنم به كلام امام و پيشواى شيعيان جهان كه فرموده خداوند رحمت كند كسى را كه بداند از كجا آمده است ،بهر چه چيز آمده است ،در كجاست،و به كجا خواهد رفت.برادرانم اصل آن است كه خداوند انسان را پذيرش كند و اعمال و عبادات و رفتار ما مورد قبول ذات حق تعالى قرار گيرد،والا در اين جهان فانى و در اين گذرگاه كه انتهايش جز پيروزى حق بر باطل نيست ،آزمايشهاى زيادى از انسان بعمل مىآيد ،نمىگويم طاير گلشن قدسم چون هنوز اندر خم يك كوچهام اما عجيب كه در دامگه حادثه افتادم.
خداوند به ما ايمان به ايمانمان (كه زندگى جز به ايمان به خدا ارزش نمىيابد) هجرت به هجرتمان ،جهاد به جهادمان شهادت عطا بفرما .
گر مرد رهى ميان خون بايد رفتاز پاى فتاده سرنگون بايد رفتتو پاى به راه در نه و هيچ مپرسخود راه بگويدت كه چون بايد رفت اگر با قافله نور راهى ديار عاشقان (سرمنزل مقصود )شدم،در صورت امكان در جوار برادرم دفنم كنيد و يا در قطعه 26، چون مىخواهم در كنار برادر و دوستانم باشم.
فكر نمىكنم طلبى و يا بدهكاريى داشته باشم مالى هم به آن صورت ندارم كه بهفكرش باشم،مادرم را وصى قرار مىدهم تا خود هرگونه كه خواست با اموال من عمل نمايد.
آخرين نداى راست قامتان جاودانه تاريخ،غرق در خونشان ،سلاح در يكدست و در درستى ديگر قرآن و بر لب اين ندا:
«خدايا ،خدايا،تا انقلاب مهدى (عج) حتى كنار مهدى (عج) خمينى را نگهدار»
والسلام
و ان الى ربك المنتهى ...با اميد به پيوستن به آنان كه سرخى خونشان فلق را گلگون كرد.
(5/9/63) - دوم ربيع الاول 1405
روستاى چوپان ،سقز
عبد عاصى
مجتبى دهقانسلماسى
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
نظر شما