خاطراتی از دفتر ثبت خاطرات شهید والامقام اکبراکبری کیوی
به نام خدا
نام: اکبراکبری کیوی
تاریخ تولد:1345/10/26
تاریخ شهادت:1345/02/01
خاطره اکبر اکبری کیوی
مبنی بر اینکه اینجانب با برادر رضایی که در روز 28/9/64 مسئول شب بودند صحبت کردم و قرار شد که هر انتقاد و پیشنهادی دارم بنویسم و به خود برادر رضایی بدهم تا رسیدگی شود امروز 30/8/64 هر چیزی که به فکرم برسد که بتواند در بهبود وضع پستها یا لااقل پست سه راه هاشمی کمکی بکند بروی کاغذ میآورم:
مدخل سه راه هاشمی همانطور که اطلاع دارید یکی از حساسترین مدخلهاست به علت اینکه اکثریت مردم از اینجا رفت و آمد میکنند و تمامی مردم جماران میشود گفت که از اینجا رفت و آمد میکنند و به همین علت مدخل شلوغی محسوب میشود و به جای آنکه نیروهای چهارنفره مدخل را اگر بتوانید به پنج نفر برسانید برعکس اکثریت روزها که بنده مشاهده کرده‌ام این مدخل سه نفره بوده و به علت کمی نیرو درگیری زیادی در اینجا ما داریم مخصوصاً با اهالی جماران که خودتان هم در اطلاع هستید. (این از کمی نیروی این مدخل) و یکی در رابطه با نیرویی که باید مدام در سنگر باشند به اطلاع برسانم چونکه این مدخل اکثر اوقات نیروهایش سه نفره است و باید یکی از نیروهایش هم بالاجبار در سنگر باشد ما نمیتوانیم آنطور که باید و شاید به کار گشتی اتومبیلها بپردازیم چونکه مدخل شلوغ میشود و به علت اینکه دو نفر بیشتر در حال گشتن نیستند مجبوریم که سریع برگردیم تا ترافیک و شلوغی ایجاد نشود.
اگر هم موردی پیش آمد که ماشینی خواست با سرعت به طرف بالا برود که پیش میاید تا شخصی مسلح از سنگر بیرون بیاید ماشینی به میدان جماران رسیده چونکه شخص مسلح نمیتواند دائم بیرون را نگاه کند چونکه گردنش خسته میشود و مجبور است که برای چند لحظه هم که شده سرش را به این طرف و آن طرف بگرداند و به همین علت است که تا شخص مسلح مطلع شود و از سنگر بیرون بیاید و آماده برای شلیک کردن باشد مدت زیادی میکشد و این مدت زیاد موجب میشود که اتومبیل بتواند خودش به میدان جماران لااقل برساند. (این هم یک مسئله)
مسئله دیگر در این رابطه است که موقعی است موردی برای ما پیش میآید از قبیل درگیری با اهال که خواه ناخواه پیش میآید و با مرکز تماس میگیریم و گزارشی بعد از درگیری مینویسیم و به اطلاعات میدهیم برای رسیدگی ولی خبری نمیشود تا ببینیم که رسیدگی به این امور میشود یا نه.
مثلاً در حدود 15 روز پیش درگیری اینجا پیش آمد که گزارشش هم در اطلاعات است که آقای ؟ آمد از ماشین ژیانش پایین و به بنده میگفت که چرا دستت در جیبت است و با من صحبت میکنی که خیلی هم شخص عصبی بود و اتفاقاً آن شب پاسبخش هم سر پست ما بود و آمد و به آقای دکتر گفت که آقا داد نزنید که مردم خوابند ولی ایشان چنان فریاد میکشیدند و دری وری میگفتند که همسایه‌های بغلی بیرون آمدند و خلاصه ما با اطلاعات تماس گرفتیم و قرار بر این شد که آدرس منزل و اسم و شهرت آقای دکتر را بنویسیم و بگذاریم به منزلشان بروند تا اطلاعات بتواند بعداً رسیدگی کند و خودم شخصاً گزارش نوشتم و به پاسبخش دادم که ایشان هم ببرند به دفتر بدهند و دفتر هم به اطلاعات بدهد برای رسیدگی که در حدود یک هفته گذشته بود از این ماجرا که بنده حاج اسماعیل اطلاعاتی را دیدم که در حال عبور از اینجا بود پرسیدم که گزارش رسیدگی شد گفت که هنوز به دست ما نرسیده و بروید با دفتر صحبت کنید که چرا گزارش را به اطلاعات نمیدهد و بنده بلافاصله تلفن زدم به دفتر پایگاه و جریان را گفتم و برادر شیدایی گفتند که برادر تک؟ گزارش را برده که بدهد و در حدود 4 روز گذشت و بنده باز حاج اسماعیل را دیدم و پرسیدم که چه شد گفتند که هنوز گزارشی به دست ما نرسیده است تا بتوانیم رسیدگی کنیم.
به همین صورت اصلاً معلوم نشد که گزارش به کجا رفت و آیا گم شده یا هنوز هم هست و اگر هم باشد و اطلاعات بخواهد الان مثلاً به در خانه آن آقای دکتر برود و مثلاً بگوید که شما در آن شب چرا چنین گفتید ایشان اصلاً یادش نمیآید که چنین شبی بوده است یا نه. بهتر است که به مسائل تا دیر نشده رسیدگی شود.
مسئله دیگر در رابطه با مرکز است که ما در نیم ساعت اگر سه دفعه به مرکز تلفن کنیم هر دفعه یک نفر گوشی را برمیدارد و روزی بود که ما موردی داشتیم تلفن کردیم و مورد را گفتیم گویا گفت که به شما زنگ میزنم و میگویم که چه بکنید و چند لحظه بعد تلفن کردیم که یک نفر دیگر گوشی را برداشت و بنده گفتم که آقا مورد چه شد گفتند کدام مورد و یک دفعه هم برای ایشان شرح دادیم و این دفعه ایشان گفتند که باشد به شما زنگ میزنم و جواب میدهم و به همین صورت یک دفعه متوجه میشوی که یک مورد در حدود یک ربع معطل شده است که در این صورت نمیشود به موردهای دیگر رسیدگی کرد و مدخل هم شلوغ میشود.
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ
