زندگینامه شهید والامقام محمد حسین زمردیان
![زندگینامه شهید والامقام محمد حسین زمردیان زندگینامه شهید والامقام محمد حسین زمردیان](/files/fa/news/1397/3/8/240077_323.jpg)
نام پدر: ناصر
تاریخ تولد: 1346
تاریخ شهادت: 1361
شهید محمد حسین زمردیان در سال 1346 در خانواده ای متدین و مذهبی پا به عرصه گیتی نهاد و از اوان کودکی با علاقه وافر به مکتب پرافتخار اسلام رشد یافته و در دامان مادرش بسیاری از دستورات دینش را آموخت و پدر و مادر او در جهت تربیت صحیح و رشد اسلامی او بسیار کوشش نمودند.
شهید محمد حسین دوره ابتدایی را در مدرسه علوی به پایان رساند و سپس در مدرسه پیام و امام به تحصیل خود ادامه داد و ایشان در زمان انقلاب در سال 57 در حالیکه 11 سال بیش نداشت در پخش اعلامیه نوار و شعار نویسی و نیز تظاهرات فعالانه شرکت میکرد و در این راه نیز عاشقانه میکوشید و احساس خستگی نمیکرد ایشان هنگام بازگشت حضرت امام به وطن بسیارکوشا و بی باک بود. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی همانند این اقیانوس انسانهای مسلمان در حفظ دستآوردهای انقلاب کوشش میکرد و از آن جمله در بسیج مسجد فعالانه شرکت داشت و شبهای بسیاری را تا صبح به پاسداری مشغول بود در برخورد با منافقین و لیبرالهای از خدا بیخبر و تمامی دشمنان انقلاب اسلامی با شرکت در تظاهرات و افشاگری بسیار کوشا بود.
هنگامی که جنگ تجاوزکارانه صدام کافر علیه ایران آغاز شد همیشه در التهاب بود و آرزوی شرکت در جنگ و جهاد در راه خدا را بسیار داشت با اینکه سن کمی داشت اما مرتب از پدر و مادر خود میخواست تا اجازه بدهند او نیز همچون رزمندگان دلیر اسلام به جبهه رفته و برای خدا و به خاطر دفاع از مملکت اسلامی با کافران بجنگد.
پدر و
مادرش در جواب به او میگفتند که در بسیج محل خدمت کند و در سنگر مدرسه به تحصیل خود ادامه دهد او وجود خود را
در جبهه بیشتر مثمر ثمر میدید و میگفت اگر جبهه رها شود دیگر سنگر مدرسه ای
نخواهند ماند. بالاخره با کوشش زیاد و کسب رضایت پدر و مادر و
نیز فراهم کردن مقدمات سفر در تابستان سال 61 به جبهه رفت و در مدت تعطیلات مدرسه در پشت
جبهه به خدمت مشغول شد اما پس از پایان تابستان و باز شدن مدارس به تهران بازگشت
ولی قلبش در جبهه بود و فکر او لحظه ای از جبهه جدا نبود او همانند بسیاری از
سربازان شجاع اسلام نفخه الهی درش دمیدن شده بود و سراپای وجودش را عشق به خدا و وصال به محبوب فراگرفته
بود محمد حسین دیگر یک انسان نبود او به سان یک فرشته در آسمانها سیر میکرد و این دنیا در نظرش بی ارزش شده بود اخلاق شرفتارش کلامش
همه بوی شهادت میداد و بالاخره در زمستان سال 61 دوباره به جبهه رفت ابتدا در غرب بود و پس به جنوب رفت
و در عملیات مقدماتی والفجر شرکت کرد و در
روز 18 بهمن ماه سال 61 عاشقانه دعوت حق را لبیک گفت و به روی بال ملائک به سوی
خدای کریم شتافت و روانش شاد و راهش پررهرو باد.
منبع: مرکزاسنادبنیادشهیدو امورایثارگران تهران بزرگ