نامه ای که هرگز به دست مادر نخواهد رسید
به گزارش نوید شاهد تهران بزرگ؛ محمود اسدزاده قره شيران، یکم شهریور 1338 ، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش محرمعلي و مادرش صونا نام داشت. تا پایان دوره متوســطه در رشته ریاضی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان ســرباز ارتش در جبهه حضــور یافت. چهارم مهر 1359 ، در سرپل ذهاب توسط نیروهای عراقی شهید شد. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
متن نامه:
مادر حالت چطور است؟ امیدوارم در پناه خداوند متعال خوب و سلامت باشی. این نامه را از راه دور برایت می نویسم. امیدوارم که مرا ببخشی و حلالم کنی .
نگاهی در طبیعت به امیدهای بی پایان و دیدگانی پر اشک چون قطراتی از باران که فرشتگان آسمانی از طرف خداوند به ارمغان آورده اند و یا در بوستان، گلستان، در قعر شعر و ادب و یا در ژرف ترین کوهسارهای طبیعت و یا در صحرای پاییزی که درختان به امید بهار دیگر برگ ها را به زمین می ریزند، می اندیشم اما کلمه ای که قابل ستایش تو را داشته باشد نیافتم؛ ناچار به عادت دیرینه ام قلبم را می شکافتم و از درون آن قطره خونی به نام سلام تقدیمت می کنم.
مادر وقتی که گلوله به جوانان اثابت می کند بی قراری می کنند و چند لحظه بعد از جوانی که هزاران امید و آرزوی داشت جسدی بی جان بر جای می ماند.
مادر جنگ همه جا را به خون و آتش کشیده است. اکنون به یاد شب هایی می افتم که تو، تا سحرگاهان برایم لالایی می گفتی و با دست های زیبایت گهواره ام را تکان می دادی و بعد برایم قصه می گفتی؛ قصه دختر و دریا را. اما قصه اینجا قصه مرگ است، قصه جنگ و خونریزی است.
در اینجا با توپ و تفنگ و گلوله های سربی پذیرایی می کنند. مادر من با تمام قوای خود می جنگم؛ در آفتاب تابستان باد سرد پاییز برف و باران زمستان، سنگینی آلات جنگی را تحمل می کنم و خود را فدای میهنم می کنم. مادر من از جنگ نمی گریزم؛ زیرا نمی خواهم مایه سرافکندگی تو باشم. گرچه تو از کشته شدن من گریه می کنی اما همیشه سربلند هستی، افتخار میکنی که پسرت فدای میهن خود شد. می گویی او شجاعانه جنگید و با افتخار کشته شد.
نامه ای که هرگز به دست مادر نخواهد رسید. اگر روزی مجبور باشم این نامه را برای بهترین کسم، برای عزیزتر از جانم خواهم فرستاد. به امید روزی که هرگز این اتفاق نیافتد.