نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
رو به من کرد و پرسید: موافقی گشتی همین اطراف بزنیم؟ سر تکان دادم و هر دو از سنگر بیرون آمدیم . برطرف سنگر مستقل رفتیم. رو به من کرد و گفت: همین جا باش الان میام.
کد خبر: ۴۰۳۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۳

موقع خداحافظی رو به گفت: بابا این بار من شهید می شوم، خواهش می کنم فعلا به مادر چیزی نگویید. اشکم را در آورد.
کد خبر: ۴۰۳۲۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۳

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
ما گروهی بودیم که با قایق از اروند صغیر که از شاخه های اروندرود بود، عبور کردیم و از میان کشته ها و جنازه ها رد شدیم. عملیات ما پدافندی بود. ما قرار بود خط را نگهداری کنیم تا نیروهایی که به داخل نفوذ کرده اند و محاصره شده اند.
کد خبر: ۴۰۳۲۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۲

زمان جنگ رسم بود که سازمان های دولتی، مدیرها و کارمندهای خود را به جبهه اعزام می کردند. سال 1365 در فاو مستقر بودیم. بی سیم خبر داد. بخشدار «میاندرود» و «کیاسر»، سهمیه ی مدیرهایی هستند که این دفعه قرار است چند هفته مهمان محور، توی خط باشند.
کد خبر: ۴۰۳۲۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۲

محمد بروجردي رسالت آسماني داشت که در صحنه عمليات، اخلاق اسلامي را تعميم بدهد، هم بين دشمن و هم ميان فرماندهان و نيروهاي ارتشي و سپاهي و حتي مردم منطقه.
کد خبر: ۴۰۳۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۱

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
گردان پشت میدان مین مانده بود. در میان آن بچه های رزمنده، یک نفر قبلاً تخریب چی بود. او در مدت 10 دقیقه توانسته بود 30 مین را خنثی و به یک معبر باز کند. این اتفاق با هیچ فرمول نظامی امکان پذیر نبود.با باز شدن معبر، گردان توانست پیشروی کند و در نهایت موفق شود. در آن عملیات، یک پدر و پسر حضور داشتند.
کد خبر: ۴۰۳۱۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۱

روحانی شهید
الهى ، ببين كه چگونه قبطيان زمين با فرعونيان سركش در اين سياره كوچك چنگهاى كثيفشان را بهم مانداخته اند تا بر دين محمد (ص) بكوبند ، خدايا پس به پاره هاى آهن بگو تا مرا در بر بگيرند خونم را اى هستى بخش بر اين زمين شهيد پرور بريز تا دين خدا و رسول خدا زنده بماند مگر نه اين است كه همه چيزم و روح انسانيم كه در من بوده بود يعت نهادى و تمام توانم و قدرتم از تو بود .
کد خبر: ۴۰۳۱۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۱

روحانی شهید
الهى ، ببين كه چگونه قبطيان زمين با فرعونيان سركش در اين سياره كوچك چنگهاى كثيفشان را بهم مانداخته اند تا بر دين محمد (ص) بكوبند ، خدايا پس به پاره هاى آهن بگو تا مرا در بر بگيرند خونم را اى هستى بخش بر اين زمين شهيد پرور بريز تا دين خدا و رسول خدا زنده بماند مگر نه اين است كه همه چيزم و روح انسانيم كه در من بوده بود يعت نهادى و تمام توانم و قدرتم از تو بود .
کد خبر: ۴۰۳۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۱

قصه عروسی که تازه دامادش (حسین هریری) مدافع حرم شد و به شهادت رسید
قصه عروسی که تازه دامادش (حسین هریری) مدافع حرم شد و به شهادت رسید. زهرا سادات اين گونه مي انديشد و در ميان ناباوري برخي از اطرافيان، رضايتش از ازدواج با جواني كه شور دفاع از حرم عمه شيعيان (زینب کبری) در سر دارد را اعلام مي كند.
کد خبر: ۴۰۳۱۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۱

رو به مجید کردم و گفتم: «اینجا همه مثل هم هستیم، لوس‌بازی در نیار اگر می‌خواهی بخوری‌، بخور اگر می‌خواهی بمیری بمیر.» بچه‌ها همه کِز کرده بودند زیر پتو.
کد خبر: ۴۰۳۰۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۱

شهید اردیبهشت
شهید ابوالفضل پورجهان فرزند یدالله در سال 1343 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 20/2/61 در حمله بیت المقدس در خونین شهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۳۰۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۱

به روایت یکی از همسنگرانش/
یکی از همسنگرانش که تا دقایق آخر در موقع شهادت با عارف دلسوز حاج شیخ جواد همراه بود نقل می کند...
کد خبر: ۴۰۳۰۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۱

خاطرات زیبا از شهید والامقام محمد علی جلالی
وشه ای دنج سجده رفته بود و بلند هم نمی شد. برگشتم تا صبح نیامد. عصر آمد با یک تن پاره پاره .
کد خبر: ۴۰۳۰۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۱

خاطرات مدافع حرم
خاطرات مدافع حرم سرگرد پاسدار شهید علی کنعانی از زبان همسر شهید
کد خبر: ۴۰۳۰۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۰

سالروز شهادت شهید ابوالفضل بختیاری
من و شهيد با تمام خطراتي كه در پي داشتيم، براي نجات دختر بچه به آب پريديم ولي چون من از نظر جثه كوچكتر از او بودم، آب مرا سرنگون كرد و خودم در آب افتادم و با زحمت زياد به جهت آشنايي كه من با شنا داشتم...
کد خبر: ۴۰۳۰۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۳۰

شهید اردیبهشت
شهید حسین تاری فرزند علی اصغر در سال 1330 در همدان چشم به جهان گشود. او در تاریخ 17/2/61 در خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۲۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۸

سال 62 بود. لشکر 17علی ابن ابیطالب کنار رودخانه اي در منطقه سرپل ذهاب مستقر شده بود و بنا بود روي کوه ( بمو ) عملياتي صورت بگيرد . چند روزي به عمليات مانده بود که براي شناسايي منطقه به مقر تاکتيکي رفتيم . در انجا شهيد انجفي و شهيد محمد بنيادي مسئول محور بودند .شهيد مهدي زين الدين در انجا صحبت کرد که شب ساعت 11-12 براي شناسايي حرکت کنيد به هماهنگي کامل و تذکرات لازم بسيار تاکيد کرد...
کد خبر: ۴۰۲۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۸

خاطرات خانم آزیتا قادرزاده، خواهرزاده شهید عبدا... آتشک
اگر اکنون مهربان هستم و گذشت دارم، نشان از تمامی درسهایی است که در آن دوران از ایشان یاد گرفته ام و چون جواهری آنها را در وجود می پرورانم. روزی من نیز چون ایشان برای آیندگان به میراث خواهم گذاشت که بالاترین میراثها است.
کد خبر: ۴۰۲۹۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۷

نويد شاهد مازندران ؛ كتاب قمقمه های خالی مجموعه ی 22 داستان كوتاه است كه در 48 صفحه نوشته شده است. اين مجموعه با مقدمه ای از دست نوشته های شهيد بزرگوار سيد مجتبی علمدار شروع می شود
کد خبر: ۴۰۲۹۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۷

خاطره
شهيد معظم در سن كودكي در دبستان آرش كمانگير روستاي تولد خود ثبت نام و شروع به يادگيري خواندن و نوشتن نمود كه در بين دانش آموزان كودكي با ذكاوت و با هوش بود .
کد خبر: ۴۰۲۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۷