خاطرهای از شهید «عباس کاظمی نازی»
پدر شهید تعریف میکند: به یاد دارم که یک گربه، اینقدر از پسرم مهربانی دیده بود که هر موقع میفهمید او در منزل حضور دارد، سریعاً میآمد و شهید به او غذا میداد. من به شهید میگفتم؛ حیف نیست اینقدر برای این حیوان وقت میگذاری؟ شهید در پاسخ میگفت؛ از کجا معلوم، شاید این گربه برای ما دعا کند.