او عاشقی از تبار حسينيان بود که پس از عمري مجاهده و مبارزه و گام برداشتن در راه خدا، بیست و دوم آبان 1360 در روستای باینگان سنندج در اثر سانحه رانندگی شربت شهادت را نوشيد و به فوز عظما رسید.
مهدي اي کاش من اکنون در کلاس چهارم اقتصاد و در کنار تو در مدرسه ولي عصر ( عج ) با تو پشت يک ميز و بر روي يک نيمکت نشسته بودم و داشتيم به سخنان شيرين معلم گوش مي داديم ...
يکي از صفات پسنديده او اخلاق خوبش بود که همه دوستانش را به خود جذب مي کرد نسبت به زندگي مادي بي تفاوت بود و وابستگي های مادي را رها کرده و سطح زندگي و لباسش ساده بود .
اواخر مرداد ماه سال 1365 نصرالله بدون اطلاع خانواده از طريق حوزه ي علميه ي گويم روانه ي جبهه شد . او قصد داشت که پس از مراجعت از نخستين ماموريت خود راهي قم شود و در حوزه هاي علميه آن شهر به تحصيل ادامه دهد .
باید هنگامی که دین عزیز ما -این انقلاب خونبار ما – عزت و شرف ما مورد تجاوز استکبار جهانی قرار میگیرد باید اسلحه بدست بگیریم و به جهاد برویم جهاد فی سبیل الله همان راهی که پیامبر عزیزمان رفت .
در زمانی که جوانان گلگون کفن ما در غرب روی خاک های سرد و در جنوب روی خاک های گرم و داغ در خون خود غلطه می زنند و تا آخرين لحظه نام حسين را به زبان می آورند چگونه می توان ساکت و آرام ماند و لبيک گوی خون اين عزيزان و شهيدان نبود ؟
زماني که جوانان همانند اسماعيل بقربانگاه آزمايش مي شتابند بر ما ننگ است که نظاره گر اين ايثارگري ها باشيم بايد پيروزمندانه از جان بگذريم بسوزيم تا با کفر نسازيم مي رويم تا ايمان نرود مي ميريم تا چراغ توحيد خاموش نگردد .
در مدت حضورش در جبهه بسیار خالصانه تلاش می کرد و مردانه می جنگید تا در راه دفاع از وطن و دین و آیینش در منطقه عملیاتی "پنجوین" در اثنای عملیات بیت المقدس به جاویدالاثران این جنگ تحمیلی پیوست...
دورهآموزش نظامي را در تهران گذراند و بعد از آن به منطقه دهلران اعزام شد و هيجده ماه بعد از خدمت در آن منطقه ، سرانجام در 21/04/67در منطقه نهر عنبر به شهادت رسید
بعد از اتمام دورة آموزش به بیستون کرمانشاه منتقل شد و پس از چند روز به خط مقدم (منطقة گیلانغرب) اعزام شد. بعد از شانزده ماه خدمت در منطقة تنگاب گیلانغرب در تیر ماه سال 1362 (مصادف با 21 رمضان) به مقام شهادت نائل آمد