عباس لشگری - صفحه 4

عباس لشگری

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 17 "غیر ممکن"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 17خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « قرار بود گروه کوچک ما که شامل ده رزمنده خسته و بی خواب بود با چند قبضه آرپی جی و چند تيربار گرینوف و تعدای نارنجک دستی درمقابل قشون عظيم و مجهز دشمن که شامل صدها دستگاه تانک و هزاران نفر نیروی پیاده و کماندو بود ، جنگیده و ايستادگی کند و اين عمل در نگاه آدمهای عاقل و پر تدبير کاری غير ممکن است.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 15 " عقب گرد "

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 15خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « تانک های پیشرو تی ۷۲ که مشغول بالا آمدن از دیواره خاکریز بودند با دیدن حال و روز تانک منهدم شده و خدمه مجروح و اسیرش، چنان دچار وحشت و سردرگمی شدند که بی مطلعی عقب کشیده و دور زده و شتابان از کانال دور شدند »

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 14 "اوضاع خنده دار"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 14خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « با انهدام تانک مهاجم ، بقيه تانکهای تی ۷۲ که در چندمتری کانال مشغول مانور بودند ، چنان وحشت زده و هراسان شدن که فوراً فرار را بر قرار ترجیح داده و شتابان دور زده و پا به فرار گذاشتند. »

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 13 "زره فولادین"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 13خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « لحظات اولیه یکی از تانک ها مورد اصابت موشک قرار گرفته و آتش گرفت ، اما در کمال ناباوری و شگفتی بدون کوچکترين خسارت و توفیقی به راه خود ادامه داد . تازه فهمیدیم این تانک‌ها که اینگونه بی باکانه و نترس سمت کانال يورش آورده اند ، از نوع تانک‌های پیشرفته تی ۷۲ روسی هستند که موشک آر پی جی هفت به زره فولادین آنان تاثیر نمی گذارد »

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 12 "توصیه فرمانده"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 12خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «در داخل سنگر مشغول بستن خرج موشک ها شدم، سردار هم کنارم نشست و گفت : عباس جان ! حوضچه ها بهترين معبر و راحت ترين گذرگاه برای نفوذ نیروهای عراقی به داخل کانال و غافلگير کردن بچه هاست، خیلی حواست به آنها باشه و چشم ازشان برندار.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت 11 " صدای قار قار "

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 11 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «با رفتن ميگ های عراقی، سر و کله چند فروند هواپیمای قدیمی با صدای عجیب قارقار بالای سرمان پیدا شد و چند دور در اطراف کانال زده و سپس با صدای عجیب تری شروع به راکت باران کانال از ارتفاع بسیار بالا کردند.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت دهم " فریادهای الله اکبر "

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت دهم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «صدای صلوات و فریاد های الله اکبر در کانال پیچیده و بار دیگر قدرت ايمان بر قدرت نظامی و تجهیزات مدرن پیروز شده و دشمن زبون در مقابل غیرت و استقامت رزمندگان کم تعداد داخل کانال کم آورده و سر تسليم فرود آورد..»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت نهم "فرشی از ترکش"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت نهم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «فرشی از ترکش های ریز و درشت کف کانال را پوشانده بود و گلوله های منفجر نشده توپ و خمپاره و موشک های آرپی جی و مينی کاتيوشا هر طرف دیده می شد.»

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت هشتم "صدای مشکوک"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت هشتم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «بادگیر را از کوله پشتی در آورده و مشغول پوشیدنش شدم، درست در همین لحظه، صدایی مشکوک از داخل حوضچه ها به گوشم رسید، شتابان چندتا خشاب پر کلاش کمرم گذاشته و چندتا نارنجک هم به فانوسقه انداخته و با احتیاط کامل از لبه کانال به صورت سینه خیز سمت بالای حوضچه ها رفتم .» در ادامه متن کامل این خاطره را بخوانید.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت هفتم "نگهبانی"

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت هفتم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: مدت زمان نگهبانیم تمام شده و باید طبق برنامه یکی از همرزمان را برای تحویل پست بیدار می کردم ، اما راستش بقدری نگران نفوذ عراقی ها از داخل حوضچه ها بودم که اصلاً دلم نمی خواست در خواب غافلگیر و اسیر دشمن شوم.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت ششم " اوضاع وخیم "

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت ششم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: بچه‌های گردان کسی هنوز متوجه اوضاع وخیم و خطرناک حوضچه ها نشده بود و آنطرف هم در چند قدمی خط ‌، تعداد کثیری از نیروها و کماندوهای گارد ریاست جمهوری عراق همچون کفتار کمین کرده و منتظر ورود به کانال و کشتار رزمندگان بودند .

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت پنجم "حوضچه آخر"

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت پنجم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: تانک ها ‌خیلی به خط نزدیک شده و تلاش دارند تا از نقطه کوری استفاده کرده و وارد کانال شوند ، در این گیر و دار ، یکدفعه نگاهم سمت حوضچه ها افتاد و دیدم که عراقی ها تا حوضچه آخری پیش آمده و فقط یک حوضچه با کانال فاصله دارند ، ورود نیروهای دشمن به کانال مساوی با قتل عام بچه‌ها و تصرف خط بود.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت چهارم "حرکت بی پروا"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت چهارم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: حرکت بی پروا و شجاعانه بچه ها همچون صاعقه ای رعب آور بر اراده و تصمیم خدمه تانک های خط شکن فرود آمده و چنان تأثیری روی آنان گذاشت که بدون اینکه موشکی به تانکی بخورد ، همگی شتابان دور زده و شروع به فرار از مقابل کانال کردند.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت سوم "یورش دشمن"

عباس لشگری یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجان در قسمت سوم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید:انتظار طولانی نمی شود و يورش دشمن با گلوله باران شديد کانال و مواضع دفاعی گردان آغاز می شود، آتشی از گلوله های توپ و خمپاره و مینی کاتیوشا درست به داخل و لبه کانال و اطراف آن هدايت شده و ديواره کانال بصورت سانتی متری و با شدت تمام کوبيده مي شود.

خاطرات رزمنده زنجانی از عملیات عاشورایی بدر/ قسمت دوم "وحشت عراقی‌ها"

" عباس لشگری " یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت دوم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر تعریف می کند: «باصدای وحشتناک انفجاری شديد ، سراسیمه از خواب پريده و هراسان کف زمين خوابيده و دست هايم را روی گوش هام گذاشتم ، محل استقرارمان شدیداً زیر بمباران چندتا هواپيمای بمب افکن عراقی بود، به دليل عدم وجود پدافند هوائی در منطقه ، هواپیماها تا آنجا که جا داشت پائین آمده و بمب های خود را روی گودال و اطرافش می ریختند.»
طراحی و تولید: ایران سامانه