نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
نوید شاهد - «در اتاقش تنها می‌خوابید و کسی را موقع خواب راه نمی‌داد. یک شب خیلی اصرار کردم. با شوخی من را بیرون انداخت ولی رهایش نکردم. هر طور بود خوابیدیم ...» ادامه این خاطره را از زبان همرزم شهید "سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۷۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۹

خاطره خودنوشت شهید "حسين رنجبر اسلام لو" «3»
نوید شاهد - شهید "حسين رنجبر اسلاملو" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به اتفاق برادر كدخدا به ميدان آمديم و بچه ها را سازماندهی كرديم و قرار شد كه بقيه سازماندهی در ساعت 4 انجام شود و...» خاطره کامل این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۷۳۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۲۰

نوید شاهد - «پدرم می‌گفت: «به این هیچی نمی‌شه. این سرباز امام زمانه، نترسید.» همان هم شد و ایشان بعد از چند روز به هوش آمد و اولین حرفی که زد این بود که گفت باید برگردم به مدرسه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "حجت‌الاسلام نصرت‌الله انصاری" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۷۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۸

نوید شاهد - خواهر شهید محمد حسین فهمیده مرضیه فهمیده هستم که شرح حال زندگی محمد حسین فهمیده را می نویسم اول که او می خواست به جنگ حق علیه باطل برود رفت اسم من و خواهر دیگرم را در مدرسه اسدآبادی نوشت و مادرم به او گفت حسین خودت مهم هستی برو اسمت را در مدرسه بنویس گفت من نمیروم چون امسال جنگ است.
کد خبر: ۴۸۷۳۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۸

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی دیگر از خاطرات خود می‌گوید: «یک شب نیروهای اطلاعات لشگر 7 ولی عصر ( عج ) که اهل خوزستان بودند، از کنار ما عبور کردند و پس از نفوذ به خط دشمن، در برگشت یکی از آن ها روی مین می رود و پاهایش قطع می شود. این تیم اطلاعاتی با ناراحتی و اضطراب برگشتند. فرمانده ی تیم پیش ما ماند... »
کد خبر: ۴۸۷۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷

نوید شاهد - "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «من در حالی که خودم خیلی امید به زنده ماندن نداشتم اما سعی می کردم به دوستانم روحیه بدهم. می گفتم: خدا کریم است، حتما امشب در این جاده تردد صورت می گیرد. نهایتا در حالی که چیزی نمانده بود تسلیم سرما و یخبندان و ناامیدی شویم، نزدیک ساعت 11 شب که بوران و کولاک غوغا می کرد، از روبرو نور ضعیفی توجه مان را جلب کرد...»
کد خبر: ۴۸۷۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷

نوید شاهد - شهید "رضا فرخی" از شهدای بسیجی استان هرمزگان در دوران دفاع مقدس است که در يكم شهريور 1326 در شهرستان لارستان چشم به جهان گشود . به همین مناسبت یک خاطره از زبان همسر این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۸۷۲۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷

نوید شاهد - "حاج محسن بخشی" یکی از آزادگان شهرستان دماوند است که خاطرات خود از روزهای تلخ و شیرین اسارت را در کتابی به نام «حُبّانِه» به رشته تحریر درآورده است.
کد خبر: ۴۸۷۱۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۶

همسر شهيد «كميل صفرى تبار» مى گويد: «به قدری از اخلاص، غیرت و تقوا برخوردار بود که شاید اگر به شهادت نمی‌رسید، شناخته نمی‌شد و هیچکس از آن همه محاسن اخلاقی او با خبر نمی‌شد.» ادامه خاطره اين همسر شهيد را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۸۷۱۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۶

نوید شاهد - برادر شهید "علی‌محمد عاقلی" نقل می‌کند: «دلم می‌خواست بدانم توی سجده‌هایش چه می‌گوید و چرا این همه گریه می‌کند. بعد از نماز به سجده رفت و شروع کرد به زمزمه کردن. یک باره تمام بدنش شروع کرد به لرزیدن. جلوتر رفتم. با صدا گریه می‌کرد. شنیدم که می‌گفت ...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطره‌ای از این شهید گرانقدر دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۷۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۶

نوید شاهد _ همسر شهید عبدالحسینی نقل می‌کند: «وقتی پدر همسرم از او خواست تا به جبهه نرود و در کنار من و بچه‌هایش باشد، در جوابش گفت: در حال حاضر در مناطق جنگی زن و بچه مردم در زیر آوار گلوله هستند خدمت در جبهه برایم مهم‌تر است.» در ادامه متن کامل این خاطره را می‌خوانید.
کد خبر: ۴۸۷۱۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۷

نوید شاهد - «یکی از خصوصیات بارز آقای نبیل، مدیریت بسیار قوی ایشان بود و اگر قرار بود روزی فقط یک نفر را به عنوان برترین، بین مدیران استان انتخاب کنم، من قطعاً آقای نبیل را برمی‌گزیدم. این در حالی است که او یک جانباز 70 درصد، قطع نخاعی بود ...» ادامه این خاطره از دوست شهید جانباز "مجید نبیل" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۷۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۶

نوید شاهد - کتاب "شبی که T۲ معراج شد" اثر سبحان خسروی است،که نگاهی به زندگی و خاطرات پاسدار شهید "خلیل تختی نژاد" دومین شهید مدافع حرم استان هرمزگان داشته است. این کتاب با حمایت مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه امام سجاد(ع) هرمزگان روانه بازار شده است.
کد خبر: ۴۸۷۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - « برادر زن‌دایی‌ام با یک ژ3 وارد خانه شد. آن را از پادگان برداشته بود. گویا مردم به پادگان‌ها یورش برده و سلاح‌ها را با خود برده بودند. او مدام سلاحش را نوازش می‌کرد و با خود می‌گفت: امشب این را می‌گذارم زیر متکای خودم! ...» ادامه این خاطره از زبان "زهرا همافر"، از زنان امدادگر قزوین در جبهه‌ها را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۷۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - یکی از بستگان شهید "محمد ربیع‌زاده" نقل می‌کند: «از جبهه آمده‌بود. یک مهر و جانماز به من داد. فکر کردم از مشهد آمده و سوغاتی آورده. گفتم: زیارت قبول! راضی به زحمت نبودیم. گفت: مشهد نبودم. این مهر از تربت جبهه است که با خون شهدا متبرک شده. نماز خوندن باهاش ثواب داره.» نوید شاهد سمنان توجه شما را به خاطراتی از این شهید گرانقدر جلب می‌کند.
کد خبر: ۴۸۷۰۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - به مناسبت سالروز شهادت شهید "سید حمید حسینی " ویژه‌ نامه اینترنتی، شامل «زندگی‌نامه، وصیت‌نامه، آلبوم تصاویر، خاطرات شهید و ...» در سایت نوید شاهد کرمانشاه تقدیم علاقمندان می‌گردد.
کد خبر: ۴۸۷۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - شهيد حاج "نعمت الله فضلی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «رفقا برادران اين روزها محرم و ايام عاشوراي حسيني است که دل ها به پرواز است. خدا مي داند دلم پرخون است مثل اين که مصيبت برايم باریده باشد. شب ها چندان خواب نمي روم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۵

نوید شاهد - شهيد حاج "نعمت الله فضلی" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «...بعد از ظهر چند توپ ديگر آمد و يک دسته 10 نفري به طرف راست و يک دسته 10 نفري به طرف چپ براي شناسايي ضد انقلاب رفتيم که...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

شهيد حاج «نعمت الله فضلی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «خدا مي دانند وقتي خرابي هاي خرمشهر را مشاهده کردم هیچ جنايتکاري مثل اين ها نکرده و قبرستان خرمشهر را که مشاهده کردم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

نوید شاهد - «یک شب نشسته بودیم بچه‌ها در سنگر کِرِم خواستند و من یک خمیر دندان را برداشته و در دستان آن‌ها خالی کردم و آنها هم خمیر دندان را به سر و صورتشان مالیدند ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳