خاطرات آزادگان
جانبازان وآزادگان اين اسطوره هاي ايثار و مقاومت الگوهاي شهامت و رشادت در لحظه هاي حساس انقلاب، پيشگامان مبارزه و پاكبازان انقلاب راستين اسلامي بوده اند و جاي پاي گامهاي استوارشان، نمودار بهترين و والاترين روش، براي رسيدن به خدا بوده، هست و خواهد بود
کد خبر: ۴۰۸۲۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۹
خاطرات آزادگان
لباسها را شسته و با همان حالت خيس مي پوشيديم و راه مي رفتيم تا لباس ها خشك شود.
تابستان آب براي خوردن نبود تا برسد به حمام رفتن ليوان را قطره قطره از آب پر مي كرديم تا بخوريم. يك روز داد و فرياد شد كه يك تانكر آب آمده ليوان را برداشتم و سراغ آب به صورت نشسته رفتيم نوبت من شد آب را برداشتم ، گل خالي بود و داخلش جلبك بود ، اكثر بچه ها اسهال خوني گرفتند. در حدود 150 تا 160 نفر از شدت اين بيماري شهيد شدند
کد خبر: ۴۰۸۲۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۹
خاطرات آزادگان
همه به اتفاق آماده شدیم برای زیارت عتبات اول حرم امام علی را زیارت کردیم سپس آمدیم در صحن حرم نشستیم که دیدیم کبوترهای روی گنبد امام علی همه به یک باره بلند شده و موجی روی بچه ها زدند که این کار 2بار انجام شد بعد از آن ما به سمت حرم امام حسین ( ع ) رفتیم و بعد از زیارت آقا امام حسین علیه السلام به طرف بین الحرمین به راه افتادیم
کد خبر: ۴۰۸۲۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
نگاهی به زندگی شهید سرلشکرخلبان علیرضا یاسینی
هنوز ساعتی از بازگشت دسته پروازی که صبح برای عملیات رفته بود، نگذشته بد، ماموریت دیگری به ما ابلاغ شد. در این ماموریت سه فروند هواپیما در یک دسته پروازی برای زدن تاسیسات برق بغداد آماده شدند.
کد خبر: ۴۰۸۲۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
سال 63 در هورالعظیم مستقر بودیم. فرمانده گ ردان «حمزه سیدالشهدا» ی لشکر 25- محسن قربانی- مدام این نکته را به بچه های عمل کننده گوش زد می کرد که موقع حرکت با طمأنینه بروید و با طمأنینه هم برگردید.
کد خبر: ۴۰۸۲۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
خاطرات آزادگان
چه کسانی که شهید شدند چه کسانی که اکنون در زمره جانبازان گرانقدر ما قرار دارند همانند برادر عزیز و بزرگوار خودم غلامرضا مهتابی که هم او بود راه جبهه و جنگ و شهادت را به من نشان داد و خود هم در این جنگ توسط دشمن مجروح شد هم اکنون نیز دست از فعالیت خود بر نداشته و همچنان در بسیج انجام وظیفه می نماید و چه کسانی که متاسفانه در پیچ و خم های زندگی گم شدند و فقط با خاطراتشان زندگی می کنند
کد خبر: ۴۰۸۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
خاطرات آزادگان
اتوبوسهایی که برای بردن ما آماده بودند حدود سه / چهار کیلومتر با ما فاصله داشتند این قدر خوشحال و شاد بودیم که متوجه نشدیم ما سه / چهار کیلومتر را پیاده آمده ایم . در زمان برگشت به کشور بودیم که صدام آمد و بعنوان یادگاری به هر کدام از اسراء یک جلد قرآن کریم و یک خودکار داد. زمانی که به مرز رسیدیم یک پاسدار بسیار زیبا آنجا بود که گفت اینجا خاک عراق است سجده نکنید
کد خبر: ۴۰۸۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
شهدای مردادماه
پيام شهيد : همسر عزيزم بعد از من يارو ياور بچههايم تو هستي به پدرم احترام بگذار او غير از من ديگر پسر ندارد .
کد خبر: ۴۰۸۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
برگى از اسارت نخستين مسابقه خاطرات آزادگان است كه توسط بنياد شهيد استان مازندران و موسسه پيام آزادگان استان مازندران برگزار مى شود
کد خبر: ۴۰۸۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸
داستان و خاطرات
زیبایی ها صرفااز طریق چشم سردیده نمی شدند ، بدون واسطه دیدن قابل لمس بودند اصلا خودت جزئی از آن بودی . حضرت امام را دیدم در جایی با چند تا از دوستانم که قبلا شهید شده بودند ، ایستاده و من با چند نفر از دوستان در فاصله چند متری آنها...
کد خبر: ۴۰۸۱۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
گفتگوی اختصاصی نوید شاهد البرز با جانباز و آزاده پر افتخار «عبدالرضا لهراسبی»
یست و چهارم مردادماه سال شصت ونه عراق اعلام کرد که ما به صورت یکطرفه می خواهیم اسرا را آزاد کنیم ودلیلش هم این بود با کویت وارد جنگ شده بود و صدام یک لقمه چربتر پیدا کرده بود...من وقتی وارد خاک ایران شدم، سجده شکرکردم. هیجده سالگی رفتم و بیست و هشت سالگی برگشتم...
کد خبر: ۴۰۸۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
خاطرات آقاي ملا احمد دارلكي
بزرگترين آرزوي شهيد برقراري حكومت اسلامي و ايجاد عدالت در جامعه بود و چون زمان طاغوت كساني را مي خواستند كه مخالف اسلام بودند، در این رابطه چندین بار عبدالکریم کرمی را هم خواسته بودند امام ایشان قبول نمی کردند و بدین جهت مورد آزار و اذیت قرار می گرفت.
کد خبر: ۴۰۸۱۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
ماجرای اسارت آزاده سرافراز"احمد یوسف زاده"؛
آمد به سمت من و بیسوال و جواب یک سیلی هم به من زد، پنجه سنگین سرباز عراقی در صورتم که نشست یک دفعه «اسارت» را تمام و کمال حس کردم.
کد خبر: ۴۰۸۰۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۶
دست نوشته شهید احمدرضا احدی
... راننده با عجله سوار ماشین آمبولانس شده و به سوی جاده کمر سیاه به حرکت درآمد. یکی از بچه های ما هم برای کمک، همراه راننده رفت. دل ها همه مضطرب بود که، خدایا کدامشان؟
کد خبر: ۴۰۸۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
شهدای مردادماه
هنگاميكه از جبهه غرب بازگشت گفتم مادر خواب ديدم تا چند تا جعبه آورده اي جلوي منزل انداخته اي و خودت بالا سر آن جعبه ها ايستاده اي و براي آنها تعيين جا مي كني.
کد خبر: ۴۰۸۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
امیر حسین لشکری متولد 1331 در یکی از شهرهای استان قزوین به دنیا آمد و در تیر ماه 1356 با درجه ستوان دومی خلبانی فارغالتحصیل شد و در یگانهای نیروی هوایی دزفول، مشهد و تبریز دوره شکاری را تکمیل کرد، با آغاز جنگ تحمیلی به خیل مدافعان کشور پیوست و پس از انجام 12 ماموریت، هواپیمای وی مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و در خاک دشمن به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد.
در سه ماهه اول دوران اسارت در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت 8 سال در کنار 60 نفر از دیگر همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری میشد اما پس از پذیرش قطعنامه وی را از سایر دوستان جدا کردند که دوران اسارت انفرادی وی 10 سال طول کشید، امیر لشکری سرانجام پس از 16 سال اسارت به نیروهای صلیب سرخ معرفی شد و دو سال پس در 17 فروردین 1377 به خاک مقدس وطن بازگشت، و در بدو ورود به وطن لقب "سيد الاسراي ايران" را از مقام معظم رهبري دريافت كرد، وي پس از سالها تحمل رنج و آلام ايام اسارت بامداد روز دوشنبه نوزدهم مرداد 88 در بيمارستان لاله تهران به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۷۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
معرفی کتاب؛
کتاب "3000 روز اسارت" به شرح خاطرات سردار محمدرضا حسنی سعدی، از 3035 روز اسارت وي در اردوگاه موصل چهار عراق می پردازد.
کد خبر: ۴۰۷۹۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در امور ایثارگران گفت: هنوز خاطرات بسیاری از آزادگان ثبت و ضبط نشده است. یکی از وظایف متولیان فرهنگی ثبت و ضبط خاطرات است
کد خبر: ۴۰۷۹۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴
یادنامه شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
من و عباس در یک محل زندگی می کردیم و تقریبا در همه پایه ها با هم همکلاس بودیم، عباس چون از پشتگار بسیار بالایی برخوردار بود، همیشه در زمره شاگردان ممتاز کلاس به حساب می آمد.
کد خبر: ۴۰۷۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴
همراه حاج احمد با لباس کُردی، کنار جاده ایستاده بودیم که ماشینی به ما نزدیک شد. دو نفر از افراد کومله داخل ماشین بودند. آنها به خیال اینکه ما هم از خودشان هستیم، نگه داشتند و ما را سوار کردند.
کد خبر: ۴۰۷۹۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۴