نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
شهید تیر ماه
شهید محمدرضا آقاجانی زاده فرزند امین در سال 1341 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 21/4/60 در جبهه دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۵۱۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
ز طریق ارتش آموزش نظامی دیدم، لازم به یادآوری است که پادگان را در زمان انقلاب، من و چندین دیگر از بچه های گرگان و جلین و روستاهای اطراف حفظ کردیم تا این که نوبت به خدمت سربازی خودم رسید. 18 اسفند ماه 1358 به سربازی رفتم. پس از آموزش های مقدماتی، ما را تقسیم کردند و به تهران آمدم. در پادگان لویزان لشکر 21 حمزه کنونی که آن موقع به گارد جاویدان معروف بود، در یگان تکاور بودم.
کد خبر: ۴۰۵۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۷

کد خبر: ۴۰۵۱۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۷

سالروز شهادت سردار فاتح گیلانی
سردار شهید «مهدی خوش سیرت، فرمانده تیپ و معاون لشکر ۱۶ قدس گیلان بود که در ششم تیر 1366 پس از ۱۳بار جانبازی در ارتفاعات ماووت به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۰۵۱۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

توی سپاه گلوگاه مستقر بودیم. با خودم گفتم یک کم سر به سر بچه ها بگذارم تا خستگی شان در برود. وارد آسایشگاه شدم و خیلی جدی گفتم: - بچه ها! بین شما کسی هست گواهینامه رانندگی داشته باشد؟
کد خبر: ۴۰۵۱۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

خاطرات حسین رضوان مدنی- فرمانده تیپ مستقل شیمیایی 22 نصرت عملیات مرصاد در حماسه ی چارزبر ؛" قسمت نخست"
تیپ، چهار گردان داشت که یکی از گردان ها را به عنوان عقبه در کرمانشاه جا گذاشتم و بقیه را با خودم به جنوب بردم؛ می دانستم اگر دشمن بخواهد حمله کند، اولین حملاتش، حمله شیمیایی است،معمولا" ما در عملیات های شیمیایی تلفات زیادی می دادیم.
کد خبر: ۴۰۵۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

کتاب خاطرات مسعود تائبی، اسیر آزاد شده ایرانی، با نام «چله نشین» از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.
کد خبر: ۴۰۵۰۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

خاطرات شهید سیدمجتبی هاشمی
شهید چمران در آن زمان در پاوه بود و از همان جا با یکدیگر آشنا می شوند. بعد شهید هاشمی به خرمشهر و هتل کاروانسرا می رود و همزمان شهید چمران در اهواز در مدرسه ای، نیروهای مردمی ای که به فرمان امام آمده بودند آموزش می دهد.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۶

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
پادگان شلوغ است؛ شلوغ از خیل بچه هایی که از «سرپل» آمده اند و عده ای دیگر که از شهرها اعزام شده اند. امروز دوره آموزش به پایان رسیده و همه از اتمام این زمان سخت مسرورند.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

خاطرات
ساعت3:33 بود كه بابيدارباش نگهبان شبt نيروها براي انجام فرضيه نمازصبح بيدارشدند، 10قيقه به 4بود كه فرضيه نماز صبح را انجام داديم. پس از فرضيه نماز ساعت 4:45 دقيقه مراسم صبحگاهي با تلاوت آياتي چند از قرآن شروع شد. بعد از خواندن قرآن و دعاي صبحگاهي دسته چادر2براي راهپيمائي صبحگاهي رفتند و دسته بر چادر يك پس از صبحگاهي مختصرو صرف صبحانه تا ساعت 7:30 صبح به استراحت پرداختند ...
کد خبر: ۴۰۵۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۳

کتاب «نورعلی» حاوی خاطرات شهید «نورعلی شوشتری» به قلم «علیرضا اشرفی‌نسب» منتشر شد.
کد خبر: ۴۰۵۰۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۳

بخشی ازخاطره ی شهید والامقام مرتضی آخری اززبان همسرش
کد خبر: ۴۰۵۰۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۳

یک روز عده ای از برادران بسیجی با دو فرزند هواپیمای c-130 به پایگاه آمده و در سالن مشغول استراحت بودند. من به قصد دیدن یکی از اقوامم می خواستم به داخل سالن بروم که شهید بابایی را با لباس بسیجی و یک سینی پر از چای در دست دیدم.
کد خبر: ۴۰۵۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

خاطره ای از شهید شهید مهدی زنگی آبادی؛
فردی که تعقیبشان کرده بود ، بعد از شهادت رسول گفت :«« آن شب صدای رسول را شنیدم که می گفت :«« می خواهم خودم را با قبر آشنا کنم."
کد خبر: ۴۰۴۹۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۳

اینجا برای شما خوب است و دشت‌های داغ جبهه‌های جنوب برای من، حسین، پسر غلامحسین آفریده شده برای جنگ و تا جنگ هست؛ و من زنده ام، توی جبهه‌ها می‌مانم.
کد خبر: ۴۰۴۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

روایت مادر شهید محمود قلي‌زاده از جنازه فرزندش؛
وقتی باقی مانده ی جسدش را دیدم ، چند تکه استخوان بود، دستهایم را به سمت آسمان بلند کردم و خدا را با تمام وجود شکر کردم.
کد خبر: ۴۰۴۹۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۸

خاطرات شهید والامقام ابوالفضل صفائی
خاطرات شهید والامقام ابوالفضل صفائی از زبان مادر شهید
کد خبر: ۴۰۴۹۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
می سال 65، دانش آموز کلاس سوم دبیرستان بودم و در رشته ریاضی فیزیک درس می خواندم، تابستان که شد، با تعدادی از بچه های محل تصمیم گرفتیم به جبهه برویم، قبل از آن، خیلی سعی کرده بودیم که اعزام شویم، اما می گفتند سن تان کم است و نمی شود
کد خبر: ۴۰۴۹۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۱

به چهرهٔ زیبای او خیره شده بودم، که ناگهان آنچه در دست او بود، توجه مرا به خود جلب کرد: قرآنی خونین دربین انگشتان به هم بسته شدهٔ او می درخشید.چقدر این صحنه برای من زیبا بود.!
کد خبر: ۴۰۴۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۱

نگاهی به خاطرات شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی
تابستان 66 از طریق بسیج نیروی هوایی به قرارگاه پشتیبانی رزمی شهید کشواد اعزام شده بودم. واحدی از این قرارگاه جهت پشتیبانی هوایی منطقه غرب و شمال غرب در سقز مستقر شده بود. من نیز به آن منطقه رفتم.
کد خبر: ۴۰۴۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱