نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
برای زیارت به حرم امام رضا (ع) مشرف شدیم. حسین نگاهی به من کرد و گفت:«طیبه خانم! می خوام یه دعا کنم، دوست دارم تو آمین بگی.»
کد خبر: ۳۹۳۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲

شهدای امروز بیست ودوم آبانماه
می‌خواهم داستان فراق یاری را بگویم که خود هرگاه به یاد او می‌افتم اشک در چشمانم حلقه می‌زند و بغض گلویم را می‌فشارد یار صدیقی که همچون برادر و حتی بیشتر او را دوست می‌داشتم و دوست دارم
کد خبر: ۳۹۳۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲

یک بار وقتی که می­خواست به جبـهه برود، همه دور هم جـمع بودیم. مـادرم برایش آینه قـرآن آورده بود. من می­دانستم که او به آرزوی دیرینه خود که رفتن به جبهه بود، رسیده. خوشحال بود. برق شادی را می­شد در چشمانش دید
کد خبر: ۳۹۳۲۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹

مجموعه خاطرات شهید محمد جعفر نصر اصفهانی
در سال 1357 و در ماه­های اوج انقلاب، جعفر در اصفهان به دبیرستان می­رفت. ضمناً به کار عکاسی هم آشنایی داشت. وی حمام منزل را به شکل تاریک خانه درآورده بود و عکس امام را در آنجا چاپ و تکثیر می­کرد. شب­ها این عکس­ها و اعلامیه­ های حضرت امام را با دوستانش در محله­های اصفهان پخش و یا به در و دیوار نصب می­کردند.
کد خبر: ۳۹۳۲۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹

روایتی از شهید محمدجعفر نصر اصفهانی
ا وجود اینکه منزل شهید نصر با مسجد کوی فاصله زیادی داشت، او هر زمان که از منطقه برای مرخصی به خانه می­ آمد، همراه پسرش علی و دختر چند ماهه­ اش به نماز جماعت می­رفت.
کد خبر: ۳۹۳۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹

خاطرات فرزند شهيد محمود عبدالهي
ایشان معتقد به این بودند كه بدین خاطر پا به دنيا نهاده اند كه حافظ دين و اسلام باشند و در راه وطن جان فشانی کرده و به شهادت برسند
کد خبر: ۳۹۳۲۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۹

هنگامي كه قصرشيرين در معرض سقوط قرار داشت، دو نفر از پرسنل ژاندارمري مانده بودند و در پشت يك قبضه خمپاره‌انداز تلاش مي‌كردند تا مانع پيشروي دشمن شوند. من و چند نفر از خواهران تفنگ بر دوش در كنار آنها بوديم.
کد خبر: ۳۹۳۲۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۸

خاطرات شهید محمد ذاکری از زبان پدر و مادرش
به مناسبت هفدهم آبانماه سالروز تولد شهید گرانقدر محمد ذاکری خلاصه ای از زندگی نامه شهید و خاطراتی از ایشان از زبان پدر و مادرش منتشر می شود با ذکر صلوات برای شادی روح این شهید عزیز و تمامی شهدای سرافراز.
کد خبر: ۳۹۳۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۸

فرمانده گردان سیلوانا
من و آقا رحمت كه انسان باخدايي بود عهد بسته بوديم تا در آن عمليات هر كدام به فيض شهادت رسيدیم, ديگري جايگزين او شده و مردانه بجنگد.
کد خبر: ۳۹۳۲۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۷

خاطرات آزاده محمود حمزه از دوران سخت اسارت
الحمدلله الذي عافاني من مبتلاك به و ماشاء فعل. وقت روبرو شدن با اين‌جور خطرات مي‌خواندمش و كارساز بود.
کد خبر: ۳۹۳۱۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۷

برگفته هایی از خاطرات شهدا
اگر آب نبود حتماً تیمم می کرد و نمازش را می خواند.
کد خبر: ۳۹۳۱۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۷

ساعت حدود ده شب بود که شام آورند؛ قورمه سبزی بود. برنج را در یک کیسه زباله ریخته بودند و چند کیسه زباله را هم داخل هم کرده بودند و در آن خورشت ریخته بودند!
کد خبر: ۳۹۳۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۶

شهید سلیمان اکبری فرزند رجب در سال 1344 در ملایر دیده به جهان گشود. او در تاریخ 11/8/61 در عملیات پیروزمندانه محرم بر اثر اصابت ترکش خمپاره و جراحات جنگی به درجه رفیع شهادت نائل و به لقاءالله پیوست.
کد خبر: ۳۹۳۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۵

فرازی از خاطرات و اخلاقیات شهید الهیارلو
جبهه را به تحصيلات دانشگاه ترجيح داد. در نهایت در عمليات والفجر 4 با مسؤوليت فرمانده گردان در منطقه پنجوين عراق بعد از نبردي سهمگين و ابراز شهامت ها و لياقت هاي محيرالعقول جان در طبق اخلاص نهاد.
کد خبر: ۳۹۳۰۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۶

صدای گرم نماز صبح حسین آقا که در اتاق می پیچید، روح مرا از زمین به اوج آسمان ها می برد. و برای دقایقی ارتباطم را با این دنیای خاکی قطع می کرد.
کد خبر: ۳۹۳۰۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۵

شهید آبان ماه
شهید مرتضی بازوکار فرزند عباس در سال 1332 در خلجستان چشم به جهان گشود. او در تاریخ 10/8/61 هنگام عملیات محرم در منطقه عین خوش شهد شهادت را نوشید و به وصال حق شتافت.
کد خبر: ۳۹۳۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۶

شهید اردشیر رحمانی
خاطرات, خانواده شهيد,دفاع مقدس
کد خبر: ۳۹۳۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۶

آخرین نماز (دانش آموز شهید) ؛
ساعت 7 بود که به پشت خاکريز خودي رسيديم بچه ها جان پناهي حفر نموده با تيمم و پوتين نماز خواندند فرهاد تفنگش را به من سپرد و مشغول خواندن آخرين نماز زندگيش شد در قنوت با دست هاي کوچک و قلب خاضعش در مقابل معبود دعا مي کرد.
کد خبر: ۳۹۳۰۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۴

پس از نماز آثار شهادت در چهره اش نمايان بود
ساعت 7 بود که به پشت خاکريز خودي رسيديم بچه ها جان پناهي حفر نموده با تيمم و پوتين نماز خواندند فرهاد تفنگش را به من سپرد و مشغول خواندن آخرين نماز زندگيش شد در قنوت با دست هاي کوچک و قلب خاضعش در مقابل معبود دعا مي کرد
کد خبر: ۳۹۳۰۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۴

خاطرات شهید حسن پناهقلی, معاون فرمانده گردان
صرفاً به خاطر اين در كنكور شركت مي كنم كه براي منافقين و ضدّانقلابيّون ثابت نمايم كه رزمندگان اسلام در تمام صحنه ها حضور دارند و و برخلاف تصور آنها , ما رزمندگان اسلام بي سواد نيستیم و و چنين هم شد. دو روز پس از شهادتش نامش را در روزنامه نوشته بودند كه دبيري شيمي قبول شده است.
کد خبر: ۳۹۲۹۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۲