من بر اساس دستور احمد به همراه جواد صمیمی سوار کبرا شدیم و با هم با یک بالگرد شناسایی یک گروه سبک تشکیل دادیم و به مأموریت رفتیم. من همینطور که پرواز میکردم دیدم دور موتور کم شد وبه 92 درصد رسید.
کد خبر: ۳۹۲۱۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۵
سه شب از پيروزي انقلاب اسلامي ميگذشت. من، احمد و تعدادي از همكاران در منزل يكي از دوستان جمع بوديم و در مورد مسائل مختلف روز، بررسي كارها و چگونگي عمل به وظيفه صحبت ميكرديم.
کد خبر: ۳۹۲۱۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۶
به محض پيروزي انقلاب اسلامي، تعدادي از پادگانها و مراكز نظامي بدون فرمانده ماندند.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۲
ايلام سرزمين مردمان خونگرم و صميمي است كه عشق علي(ع) وجودشان را لبريز كرده و بزرگترين و صادقترين گواه كارشان، سوگند به نام علي(ع) است.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۸
خاطره ای از شهید احمد کشوری
در سال 1355 و بعد از آن، كه صنعت چاپ و تكثير اينقدر پيشرفت نكرده بود، كار تكثير جزوات با دستگاهي به نام «استنسيل» صورت ميگرفت كه بايد مطالب را روي يك كاغذ مخصوص با قلمي ويژه پياده كرد، سپس با چرخاندن دسته دستگاه، آن متن را تكثير كرد.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
از آنجا كه عراق به طور ناگهاني به ايران حمله كرده بود، در آغاز جنگ در مناطق مرزي استان ايلام نيروي نظامي و تدافعي كافي مستقر نبود، از اينرو ايران آمادگي نظامي و تجهيزاتي كافي براي مقابله نداشت.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۷
آن روز عملیات جانانه ای انجام داده و نیروهای عراقی را در اطراف ایلام تار و مار کرده بودیم. من به عنوان خلبان رسکیو پرواز می کردم که ناگهان شهید احمد کشوری اعلام وضعیت اضطراری نموده و در نقطه ای فرود آمد. بلافاصله خود را به محل فرود رساندم ، ولی قبل از آنکه به زمین بنشینم، احمد اعلام کرد که دچار نقص فنی شده و بهتر است من بروم و یک تیم فنی با خود بیاورم.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۴
ماموریت داشتیم که در منطقه آبدانان ، اطلاعاتی از وضعیت دشمن بدست آوریم. برای آنکه در آن منطقه دچار مشکل نشویم، یک راهنمای بومی در هلیکوپتر نشست . او فقط یک چشم داشت ، ولی خیلی راحت ما را راهنمایی می کرد.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۲
ولوله ی عجیبی در پادگان بود و هر کس می خواست به نحوی کاری انجام بدهد و شتاب زایدالوصفی در فعالیت های پرسنل مشاهده می شد.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۷
وقتی در ایلام بودیم ، ماموریت ما بکاو بکش بود، یعنی خودمان بلند می شدیم ، عراقی ها را پیدا می کردیم و آنها را مورد هدف قرار می دادیم و بعد بر می گشتیم. در همین ایام، تیپ 2 اسلام آباد غرب که به تیپ الله اکبر معروف بود ، در آن منطقه مستقر شد و فرماندهی آنها را هم سرهنگ سهرابی به عهده داشت.
کد خبر: ۳۹۲۱۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۴
زمینه ی عملیات بازی دراز آماده شده بود، طوری که خود عراق هم به این مسئله پی برده بود و برای پدافند از آن منطقه ی مهم و سوق الجیشی ، نیروهای زیادی را به آنجا سرازیر کرده بود.
کد خبر: ۳۹۲۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۷
ساعت 9:00 شب بود که شهید شیرودی مرا به گوشه ای برد و گفت : پایخان یکی از فرماندهان بلند پایه سپاه در پشت کوههای بازی دراز زخمی شده و به شدت خونریزی می کند و تنها وسیله ای که می تواند او را نجات دهد، هلیکوپتر است. حاضری با هم به آن منطقه پرواز کنیم؟
کد خبر: ۳۹۲۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۴
هنوز دو، سه ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که مشکلات کردستان آغاز شد و ما به عنوان نیروهای حفاظتی پایگاهی ، وارد محل شدیم. یکی از ماموریت های من ، استقرار در پادگان مریوان بود. فرمانده پادگان مریوان سرگرد غضنفر آذرفر بود. او هم زمان با فرماندهی پادگان، فرمانده گردان 112، تیپ 3، لشکر 28 نیز بود و در آن منطقه با قدرت از پادگان دفاع می کرد.
کد خبر: ۳۹۲۱۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۱
وقتی جنگ شروع شد، ما در معیت شهید شیرودی به سمت سرپل ذهاب حرکت کردیم. در آنجا « تیپ شاهین» مستقر بود که بعدها به نام « تیپ ابوذر » تغییر نام یافت. این پادگان در فاصله 30 کیلومتری بیرون شهر سرپل ذهاب قرار داشت و عراق در همان روزهای اول وارد شهر سرپل شده بود.
کد خبر: ۳۹۲۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۴
چهل روز بود که در سقز بودیم ، ولی بدی هوا اجازهی پرواز به ما نمی داد. ماموریت ما اعزام به «پدعارفیان» بود که در اطراف شهر مائوت عراق قرار داشت و قرار بود پنج فروند هلیکوپتر نفربر را به آن منطقه منتقل کنیم که توسط آن هلیکوپترها، نیروهای خودی جا به جا شوند و به مناطق صعب العبور آذوقه و مهمات برسانند. از این که به خاطر بدی آب و هوا بی تحرک بودیم، خیلی ناراحت بودم، ولی پرواز با هلیکوپتر مستلزم آن بود که هوا برای پرواز مساعد باشد.
کد خبر: ۳۹۲۱۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۴
در نزدیکی خرمشهر مستقر بودیم که خبر آزادی خرمشهر پخش شد؛ تصمیم گرفتیم وارد شهر شویم. در طول مسیر، رزمندگان ارتش وسپاه همه جا را با شعار و پلاکاردهای تبریک مزین کرده بودند.
کد خبر: ۳۹۲۱۳۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۷
پدرم هنوز مي خواست كشورش را از دست منافقان نجات دهد. بدون اطلاع به مادرم، دوباره اسم او را در اسامي داوطلبان مبارزه با احزاب نوشت. بعد از مدتي پدرم موضوع را آرام آرام به مادرم گفت و او را راضي كرد.
کد خبر: ۳۹۲۱۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۷
شهید حسن کاسبی نقندر در بیستم شهریور سال یکهزار سیصد و چهل هجری شمسی در شهر تهران دیده به جهان گشود. وی با زحمات فراوان تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل نمود در حالی که جبهه و جنگ ذهن او را مشغول کرده بود، تا اینکه درس و تحصیل را رها کرد و به خدمت سربازی رفت تا از این طریق به جبهه راه یابد. پس از دلاوریها و رشادتهای بسیاری که در میدان جنگ حق علیه باطل از خود نشان داد سرانجام در بیست و ششم شهریور سال 61 بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت آرزوی دیرینه اش نائل آمد. پیکر پاک این شهید در قطعه 26 بهشت زهرا آرمیده است.
کد خبر: ۳۹۲۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۸
حضور در خانه شهيد محسن فرامرزي و گفتوگو با خانواده شهيد
درست روزي كه قرار شد به منزل شهيد محسن فرامرزي برويم، مرقومه مقام معظم رهبري در پاسخ به نامه محمدرضا فرامرزي فرزند شهيد به دست خانوادهشان رسيده بود.
کد خبر: ۳۹۲۱۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۷
خاطراتي از سرهنگ خلبان هوانیروز غلامرضا علیزاده نیلی
در طول جنگ تحمیلی، بارها در عملیاتهای غرب و جنوب کشور حرکت کردم؛ حین اجرای مأموریتها، چندینبار مورد هدف گلولههای دشمن قرار گرفتم
کد خبر: ۳۹۲۱۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۷