مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جمشید طاهر کرد
همیشه میگم خدایا یه پسرم ودرراه تو دادم ، یکی دیگه دارم به من ببخش . من دو تا پسر داشتم که یکی شهید شد والان یکی دارم . من انقدر خدارو شکر میکردم که خدا می دونه . من هیچ وقت پیش پسر ودخترم وشوهرم گریه نمی کردم . شبها تا صبح از گوشه ی چشم هام اشک میامد . برادرم همیشه میگفت ، شاه پسند از حسین آقا خیلی صبورتر هست . زنداداشم یه روز گوشه خونه خواب بود ، من داشتم عکس پسرم ونگاه میکردم وآرام گریه می کردم که اون ها بیدار نشن . زنداداشم رو به برادرم گفت ، چهل روز گذشته این زن چهل ساعت خواب نکرده . فقط پیش شما حرفی نمیزنه .
کد خبر: ۴۲۷۲۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶
قسمت نخست خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
همرزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل میکند: «نیمه های شب همه خواب بودند. با صدای العفو او بیدار شدم. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. بالای سرمان یک جای کوچکی بود. نوجوان پانزده شانزده ساله ای را دیدم که در سجده گریه می کرد.»
کد خبر: ۴۲۷۲۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶
خاطرات نصرا... اسدالهي
ايشان از كساني بودند كه حقيقتا كار را براي خدا و بدون در نظر گرفتن سود و زيان انجام مي دادند و پست و مقام كورشان نمي كرد.
کد خبر: ۴۲۷۲۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵
شهید حسن عربی
با آزاد سازی خرمشهر جنگ تمام شده است و همین پندار شادی مردم را مضاعف کرده بود. مادر اما بی قرار بود. نه پای تلویزیون بند می شد و نه توی کوچه و خیابان. چند بار من را فرستاد سپاه. می گفت:«بپرس ببین رزمنده ها کی برمی گردن!»
کد خبر: ۴۲۷۱۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵
یادها و خاطره ها
هنوز تا اذان ظهر چند دقیقه ای مانده بود . حمید دستور داد تا نماز جماعت برپا کنیم. بچه ها نماز ظهر را به امامت خودش خواندند. بعد از نماز شروع کرد به سخنرانی بحث کوتاهی در مورد جبهه و کار نیروهای رزمنده به میان آورد...
کد خبر: ۴۲۷۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵
اگر خودش گرسنه مي خوابيد ولي شبانه بدون اين كه كسي متوجه شود غذا براي يتيمان و بي سرپرستان مي برد كه مبادا گرسنه بخوابند.
کد خبر: ۴۲۷۱۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
خاطرات قاسم ياقوتي
با آغاز جنگ تحمیلی، مدام می گفت: «پدر جان! اجازه بده به جبهه بروم که بالاخره رفت و شهيد شد».
کد خبر: ۴۲۷۰۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
خاطرات آقاي حميد حميدي
روزي به شهيد گفتم كه درس خواندن شما نوعي نبرد عليه استكبار محسوب مي شود ولي ايشان ناراحت شد و گفت: فعلا جبهه واجب تر از آنهاست.
کد خبر: ۴۲۷۰۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
شهید عمید(حمید) عبدوس
می گفتم:«مادرجان! تو هنوز به تکلیف نرسیدی، اگر نماز نخونی مؤاخذه نمیشی».
کد خبر: ۴۲۷۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴
شهید محمدحسین محمدی در نوزدهم آذر ماه 1364 در جزیره مجنون به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۹۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱
شهید مهدی (حیدر) عبدوس
چاره ای نداشتیم. میان چند تخته سنگ مخفی شدیم. لب هایمان از شدّت گرما خشک شده و قمقمه هایمان خالی بود. تنها دل خوشی مان لباس سربازان عراقی بوده به تن داشتیم. شاید وقت خطر نجات مان می داد و شناسایی نمی شدیم.
کد خبر: ۴۲۶۹۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱
خاطرات آقای عباس مریخی
آخرین روزمدرسه در صف صبحگاهی گفت: انشاءا... به فرمایشات امام راحل لبیک گفتم و به جبهه حق علیه باطل عازم شدم و انشاءا... به امید خداوند متعال و با دعای مستجاب شده شما، راه کربلا آزاد می شود و می آیم تا همه شما را به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) ببرم.
کد خبر: ۴۲۶۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
برادر شهید «مجید عبدوس» نقل میکند: «شب عملیات متوجه شدم یکی از بچهها حال خیلی عجیبی داره. نماز میخونه و گریه میکنه. نزدیک رفتم. مجید بود کمی کنارش ایستادم. لذت میبردم. نمازش که تموم شد، بلند شد و من رو توی بغلش گرفت و گفت: امشب شهید میشم.»
کد خبر: ۴۲۶۸۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
شهید محمدعلی قاسمی نژاد در بیست و یکم دی ماه 1359 در مناطق جنگی جنوب کشور به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۸۱۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
خاطرات دوستان شهید غروبی
تنها از امت مي خواهم كه دعا كنند تا خداوند امام را نگه دارد. آنهائي كه بيرون از اينجا عرفان و حكمت عملي را مطرح مي كنند، بيايند در جبهه، عمل عرفان را ببينند و خدا را و حضور امام زمان(عج) را در جبهه جستجو كنند.
کد خبر: ۴۲۶۶۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید اردیبهشت ماه
شهید محمدرضا ابراهیم کهکی فرزند اصغر در سال 1348 در شهر مقدس قم (کهک) دیده به جهان گشود و در اردیبهشت ماه سال 1367 در غرب کشور در عملیات والفجر 10 بر اثر اصابت ترکش به تمام بدن به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۶۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
خاطرات مراد حسین زاده دوست شهید مهدی شلانی؛
صدای آژیر قرمز خبر از حمله ی دیگر می داد و فریاد و جیغ بچه ها در یک آن سکوت را شکست.موشکی به اطراف خانه ما اصابت کرد. دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم چشمم به جنازه هایی افتاد که توی حیاط افتاده بودند. خدایا باورم نمی شد چند لحظه قبل همه در حال صحبت بودند و حالا!...
کد خبر: ۴۲۶۶۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
خاطرات خانواده شهید
خاطره ای شاید تلخ اما به یادماندنی ترین خاطره برای من که در دلم مانده، آخرین حرفهایش در آخرین دیدارمان بود. گفت: پدر جان من اين دفعه مي روم و در راه امام حسين(ع) و با عشق به ولايت در انتظار شهادت خواهم بود.
کد خبر: ۴۲۶۵۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید سعید عباسی
اگر می اومدم باید شما رو از خواب بیدار می کردم. همون جا توی مسجد خوابیدم. نماز صبح رو به جماعت خوندم و اومدم
کد خبر: ۴۲۶۵۱۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۸
شهید یدالله طحانیان
قرآن دستش بود و گریه میکرد. ترجمهاش را میخواند.
کد خبر: ۴۲۶۴۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۵