نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
شهدای جهاد سازندگی
او حتی بیشتر از ساعات اداری کار می کرد و هیچ وقت اعتراضی نکرد. گاهی بعد از نیمه های شب در حالی که از خستگی نای صحبت کردن نداشت به خانه می آمد. بعد از کار هم همکاران خود را به منزلشان می رساند
کد خبر: ۴۵۴۶۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

در گفتگوی نوید شاهد هرمزگان با مریم داج خواهر شهید محمد داج و همسر شهید اسدالله رئیسی
مریم داج خواهر شهید سرافراز محمد داج و همسر شهید والامقام اسدالله رئیسی می باشد . وی در گفتگوی صمیمی با نوید شاهد هرمزگان به بیان خاطرات و خصوصیات اخلاقی برادرش پرداخت است که متن این گفتگو در ادامه منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۵۴۶۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

اولين قدمي که در پادگان گذاشتم اولين کلامي که فرمانده به ما گفت اين بود؛ آيا شما به چه انگيزه اي آمده ايد و بعد فرمود : ما دو انگيزه داريم يکي انگيزه شيطاني و ديگري انگيزه الهي ما همه فکر مي کرديم که جواب بدهيم و بعد خود فرمانده به ما گفت شما به عقيده الهي آمديد. آري انگيزمان همين بود که فرمانده فرمود .
کد خبر: ۴۵۴۶۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

مهناز فتاحی از نگارش خاطرات زندگی‌خود از بدو تولد خبرداد و گفت: این اثر در حال ویرایش نهایی است و قرار است از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب شود.
کد خبر: ۴۵۴۵۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۸

خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
درهنگام عمليات در كنار شهيد حاج ابوالفضل بودم كه به من گفت فلاني نكند من شهيد شدم بترسي و يا قدم عقب بگذاري وقتي شهيد شدم كلاهم را بر روي صورتم مي كشي (شهيد بزرگوار اغلب كلاه نخي كرم رنگ بر سر داشت) و چنان پايت را روي من (قلبم) مي گذاري و جلو مي روي كه من جلو رفتن تو را احساس كنم.
کد خبر: ۴۵۴۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۸

«محمدحسین چینی‌پرداز»؛
محمدحسین چینی‌پرداز آزاده جانباز هشت سال دفاع مقدس، خاطرات تلخ دوران اسارت را در کتاب «61» روایت کرده است.
کد خبر: ۴۵۴۴۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۱/۲۵

خاطرات خود نوشت شهید «هادی محمدنفری» منتشر شد؛
شهید هادی در جواب گفت این عکس را برای روی حجله شهادتم میخواهم عکاس با تعجب گفت برادر تو را بخدا قسم این حرف را نزن (اول امتناع کرد و بالاخره عکس را انداخت) و بالاخره همان عکس بر روی ججله اش آویزان شد.
کد خبر: ۴۵۴۳۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶

خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
به همديگر گفتند كه نياز به فال نيست ابوالفضل نوراني شده و فردا از جمع ما عروج خواهد كرد در همان شب بعد از پايان جمع دوستانه به او گفتيم بيا تا وصيت نامه را بنويسيم فردا شايد ديگر اين مهماني كوچك را ترك بگوئيم و به مهماني بزرگ نائل شويم و او با لبخندي مليح گويي كه از عروجش خبر داشت پاسخ مرا داد
کد خبر: ۴۵۴۰۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶

شهدای کارگر
برای ازدواج راضی نمی شد. آخر به دایی او متوسل شدیم و از او خواستم تا عبدالرضا را راضی کند تا به خواستگاری برویم
کد خبر: ۴۵۴۰۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

شهدای کارگر
بعد از این مدت طولانی به منزل آمد و ازدواج کرد. زندگی مشترک آنها زیاد طول نکشید. این مدت که شهید بیمار بود همه برای بهبود سلامت ایشان دعا می کردیم
کد خبر: ۴۵۴۰۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

ابراهیم شهبازی در برادر «شهید اسماعیل شهبازی قوزلو» می گوید: باید جوانمردانه در برابردشمنان مقاومت کنیم.
کد خبر: ۴۵۳۹۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

شهدای اردیبهشت
در سال 64/1/27 در جبهه آبادان در گردان زرهي مشغول خدمت در لباس مقدس بسيجي بودم در آن موقع عمليات مقدماتي يك بود چنان بر دشمن آتش ريختيم كه جهنمي از آتش بود.
کد خبر: ۴۵۳۹۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

عباس کدائی
قبل از بازگشت به گرگان با دکتر معالج او صحبت کردیم. دکتر گفت: عباس به جر دستها و پاها کمرش هم شکسته است و خدا را شکر کنید که ترکش باعث قطع نخاع نشده است
کد خبر: ۴۵۳۹۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

خاطراتی از شهید ابوالفضل حیدری
فردا صبح براي زيارت به حرم امام رضا رفتيم و زيارت كرده نماز ظهر را خوانديم و به منزل عمو برگشتيم بعد از 2 روز با هم به دامغان برگشتيم كه اين خاطره به عنوان ماه عسل براي من و شهيد به حساب آمد و هميشه از آن سفر به خوشي ياد مي كرد.
کد خبر: ۴۵۳۹۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

برای روزه گرفتن خیلی ما را اذیت می کردند ، بنده خدا شهید محمد تندی خدایش بیامرزد به خاطر اینکه همیشه سحری را مخفیانه در زیر پتو میل می خورد و مخفیانه روزه می گرفت تا اینکه یک روز ماموران بعثی فهمیدند بردنش بیرون زیر آفتاب داغ تیر ماه عراق که هر روز یک الی دوسات نگاه کند به آفتاب ، چون جرمش این بود که در غیر ماه مبارک رمضان روزه می گیرد.
کد خبر: ۴۵۳۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۱

گفتگوی اختصاصی با دو جانباز و اسیر کرمانشاهی در یک اردوگاه؛
رضا نظری و عزیز ملکی دو جانبازی که درجنگ هشت ساله دفاع مقدس به مدت 10 سال در یک اردوگاه دراسارت بودند، از شکنجه ها، مقاومت ها و فداکاری های رزمندگان در آن زمان می گویند.
کد خبر: ۴۵۳۸۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۱

خاطراتی از شهید حسین جندالله
خطر های مسیر را گاهاً حسین جند الله با طنز بیان می کرد و از فرو رفتن به فکر های مأیوس کننده منحرفان می کرد. مثلاً در حوالی گردنه کوخان و مسیر جاده جنگل های اطراف جاده را قطع کرده بودند و زمین های آن را آتش زده بودند تا نیرو های تأمین جاده راحت تر به منطقه اشراف داشته باشند که ایشان در تأیید این کار ضرب المثلی را که هست بیان می کرد « برق فلانی ها را گرفت » یعنی برق هیبت ما، دشمن را گرفته و منطقه را سوزانده است و یا اینکه نگهبانان دشمن را دیده اند و برق از آنها پریده و جنگل را به آتش کشیده است. خلاصه این حرفها دلهره مسیر را از ما می گرفت زیرا بعضی از ماها بار اولمان بود که به کردستان می آمدیم. خلاصه با خوشی به سردشت رسیدیم.
کد خبر: ۴۵۳۷۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۹

امیران ارتش
کار اندک که به آن ادامه داده شود بهتر است از کار بسیاری که خستگی آورد
کد خبر: ۴۵۳۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۸

شهادت 7 اردیبهشت؛
شهید خداداد قشقايی در دفتر خاطرات خود می نویسد: با صداي بچه ها که براي خوردن سحري صدايم مي کردند از خواب بيدار شدم . سحري را که خورديم چند رکعت نماز قضا بجا آوردم ، تا موقع اذان صبح بعد از نماز و تعقيبات خوابيدم .
کد خبر: ۴۵۳۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

امیران ارتش
روزهای آخر خیلی به مزار می رفت. یکی از دوستانش به تازگی شهید شده بود. وقتی من اعتراض کردم در جوابم گفت: اشکال ندارد همه آخر یک روزی به همین جت می آییم.
کد خبر: ۴۵۳۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷